اپیزود 2

تقلب بزرگ فولکس واگن

اشتراک‌گذاری:
تلگرام
واتساپ
توییتر

سلام. من پیمان بشردوست هستم. یه آدم علاقه‌مند به فیلم‌های مستند و اینجا در پادکست داکس، فیلم‌هایی که می‌بینم رو می‌خوام براتون تعریف کنم. فیلم مستندی که امروز می‌خوام براتون تعریف کنم، یک قسمت از مجموعه‌ مستند پول کثیف یا «dirty money» است. این مجموعه یا به قولی سریال مستند، یه مجموعه‌ بسیار جذابیه. در دوازده قسمت و در دو فصل تا به حال اومده بیرون. من اون رو در شبکه‌ پخش نتفلیکس تماشا کردم و این قسمت اول همین سریال مستند، اتفاقا همین موضوعی هستش که امروز می‌خوام براتون تعریف کنم و اون هم چیزی نیست جز کلاهبرداری و رسوایی‌ای که شرکت فولکس واگن آلمان «Volkswagen Group» به بار آورد.

کلاهبرداری هم مربوط بود به دستکاری کردن موتورهای ماشین‌های دیزل «Diesel» شرکت فولکس‌واگن که اینها اومده بودن یه طوری دستکاری کرده بودند این رو که میزان آلایندگی ماشین‌ها رو خیلی خیلی خیلی کمتر از اون چیزی که واقعا هوا رو آلوده می‌کرده نشون بده.

و وقتیکه دستش رو شد، این شرکت عظیم بین‌المللی مجبور شد که ده‌ها میلیارد دلار جریمه پرداخت بکنه و خیلی سر صدا کرده بود و اصلا شاید این اتفاق بزرگترین فساد سازمانی در تاریخ شرکت‌های بین‌المللی باشه. فولکس واگن قبول کرد که به صورت سیستماتیک «systematic» اومده موتور رو طوری طراحی کرده که میزان گازهای آلاینده خروجی رو کمتر نشون بده و در نتیجه‌ این اعتراف، این شرکت مجبور شد که ده‌ها میلیارد دلار جریمه پرداخت بکنه. سی درصد از ارزش سهام این شرکت که معادل شاید صدها میلیارد دلار ارزش داره، سقوط کرد و از بین رفت.

و از همه مهم‌تر از اون چیزی که از دست رفت، اعتماد مشتری‌های این شرکت بود و اعتبار این شرکت بود که از دست رفت. برای خود منم همیشه این سوال وجود داشت که چرا یه شرکتی اصلا در حد و اندازه‌ فولکس واگن بیاد و سر مشتریاش به این زشتی به این ضایعه‌ای بخواد کلاه بذاره و یه همچین کلاهبرداری عظیمی رو بخواد به بار بیاره. کم نیست یه شرکتی بیاد ذره ذره، آروم آروم بیاد برای خودش اعتبار کسب بکنه و اونوقت با یه همچین اشتباهی، اون اعتبار کلا لکه‌دار بشه و از بین بره.

حالا این مستند سعی داره تا در جزئیات ببینه که ماجرا چرا اتفاق افتاد؟ و چطور اتفاق افتاد؟ من البته اگر بخوام مقایسه‌ای داشته باشم بین داستان این اپیزود و اپیزود اول پادکست داکس، باید بگم که خب در اپیزود اول ما یک موضوعی رو داشتیم که بسیار موضوع روز بود؛ شبکه‌های اجتماعی. در مقایسه با اون شاید موضوع این اپیزود اونقدر به روز نباشه. قصه مربوط میشه به پنج، شش سال پیش. اما شک نکنید که این موضوع، موضوع بسیار جذاب و جالبیه و از شنیدنش پشیمون نخواهید شد.

و در کنار اطلاعات بسیار جالبی که این مستند به مخاطب می‌ده، خودم رفتم یه سری اطلاعاتی رو جستجو کردم؛ پیدا کردم و در کنار این تعریف کردن روند ماجرا، اون‌ها رو هم برای شما تعریف می‌کنم و باهاتون به اشتراک می‌ذارم. خب بریم ببینیم مستند چیه؟ و چطور شروع میشه؟

داستان یک راوی داره. راوی یه آقای آمریکایی به اسم الکس جیپنی «Alex Gibney». این آقا همون اول مستند تعریف می‌کنه که بله؛ من خودم هم تحت تاثیر آگهی‌های فروش شرکت فولکس واگن، یکی از این ماشین‌های دیزل رو خریده بودم و جالبه بدونید که شرکت فولکس واگن از مجموع همه‌ برندهای دیگه‌ای که ماشین دیزلی تولید می‌کردند، بیشتر از همه‌ اون‌ها ماشین دیزلی تو جاده‌های آمریکا داشتش و از قضا آگهی‌ها خیلی تاکید داشتن روی موتور تی‌وی‌ای «TVI motor».

موتور تی وی آی، یه موتور پاک و غیرآلاینده بوده و نه تنها مصرفش کم بوده و هزینه‌های کمتری داشته، بلکه تاکید روی این بوده که این موتور، موتور ماشین یک موتور پاک هست و اصلا آلاینده نیست. به نظر می‌اومد که همه‌ ویژگی‌های مثبتی که یه ماشین باید داشته باشه رو داره دیگه. توی آگهی‌هاشون می‌گفتن این ماشین یه ماشین اسپرته. سریعه. گرون نیست. ماشین تمیزیه. آلاینده نیستش. خلاصه این که این آگهی‌ها در یک جمله داشتن این و می‌گفتن که هرچه خوبان همه دارند، این ماشین به تنهایی داره.

با این تفاسیر، راوی می‌گه که من هم رفته بودم یکی از همین ماشینا رو خریده بودم و خیلی هم مفتخرانه از این ماشین استفاده می‌کردم؛ اما نمی‌دونستم که سوار یک ماشین کشنده هستم و این ماشین یک قاتل بی سروصداست.

اما یک خبر، مثل سیلی می‌خوره تو صورت این آقا و ۵۰۰٫۰۰۰ راننده‌ آمریکایی دیگه. خبر چی بوده؟ شرکتی که این همه روی صداقتش با مشتری ادعا داشت، دروغ گفته بود به چه بزرگی! ماشینی اومده بودن فروخته بودند که پنجاه بار آلوده کننده‌تر از اون چیزی بود که تو آگهی‌‌هاشون ادعا می‌کردند. بی‌انصاف پنجاه بار. فولکس واگن با یازده میلیون از ماشینایی که از همین مدل موتور روشون سوار بود در کل دنیا فروخته بود. نیم میلیونش فقط توی آمریکا بود. خب نیم میلیون راننده عصبانی که خیلیاشون اومدن دست به اعتراض زدند و تظاهرات کردند و علیه این شرکت شعار دادند. از جمله خود همین راوی این داستان.

مشتریان فولکس واگن را به دروغگویی متهم میکردند.
مشتریان فولکس واگن را به دروغگویی متهم میکردند.

در نتیجه این اعتراضات، دادستانی آمریکا میاد رای میده که فولکس واگن برای جبران همه‌ این ماشینا رو که فروخته پس بگیره و پولشون به مشتریا برگردونه. ماشین‌هایی که از سال ۲۰۰۹ تا سال ۲۰۱۵ تولید شدن و فروختن. یعنی فروش ۶ سال ماشین‌های دیزلی فولکس‌واگن در آمریکا. راوی و همسرشم بلند می‌شن با همین احساس بدی که داشتند از این که چرا بهشون دروغ گفته شده، پا میشن میرن نمایندگی و ماشینشون رو پس میدن. آخرشم خیلی عصبانی و خشمگین داد می‌زنن «شرم بر تو فولکس واگن! شرم بر تو!» کشتیشون بابا. اما عصبانیت توی این آقا موند و گفت که من باید برم ته و توی این قضیه رو در بیارم. باید برم ببینم که این ماجرا چطور اتفاق افتاده و باید راجع به این رسوایی و این تقلبی که پیش اومده باید من یک فیلمی بسازم.

اینجا لازمه که من یه توضیحی در مورد شرکت فولکس‌واگن بدم. اولا که اسم شرکت فولکس واگن نیست؛ اونطوری که بعضیامون به کار می‌بریم. خود منم چند سال پیش اینطوریاست. اسم این شرکت هست ولکس واگن. در اصطلاح خودمون وقتی که به صورت لاتین هم اسم این شرکت می‌نویسیم با وی «V» نوشته میشه، ولکس‌واگن نوشته میشه؛ اما وی اولش ف خونده میشه. در واقع هست فولک در زبان آلمانی و زبان‌هایی که ریشه‌ آلمانی دارن، مثل زبان‌های اسکاندیناویایی به معنی مردم هست. فولکس به معنی مردم و واگن هم به معنی ماشین، خودرو. در واقع فولکس‌واگن، یعنی ماشین مردم. خودروی مردمی.

و مثل بعضی دیگر از شرکت‌های خودروساز که اسم اختصاری دارن. به عنوان مثال جی‌ام «GM» یا بی‌ام‌دبلیو «BMW»، این شرکت فولکس‌واگن هم اسم اختصاری هست وی دبلیو «VW». بنابراین اگر من در ادامه این اپیزود یه جاهایی اشاره کردم به وی دبلیو بدونید که منظورم همین فولکس واگن هستش. شرکت فولکس‌واگن یک غول خودروسازی در جهانه. گرچه در ایران کمتر شناخته شده و محصولات خیلی انگشت شماری ازش در بازار ایران هستش.

تو ایران تا اونجایی که من می‌دونم مدل بیتل «Volkswagen Beetle» یا ما به عنوان فولکس قورباغه‌ای می‌شناسیم، رایج هستش.

بیتل یا فولکس قورباغه ای
بیتل یا فولکس قورباغه ای

دیگه بخوام بگم ترانسپورتر «Volkswagen Transporter» یا همون ونی که فکر می‌کنم ما به عنوان ون می‌شناسیم و البته غیر از این دو مدل، مدل‌های گلف «Volkswagen Golf» و گل «volkswagen goal» هم در ایران بوده و هست؛ اما در سایر کشورها غیر از این مدل‌هایی که گفتم خصوصا بیتل که خیلی پر طرفداره و گلف که باز اون هم خیلی پرطرفداره، غیر از این‌ها، مدل‌های پلو «Volkswagen Polo» و پاسات «volkswagen passat» و تیگوان «Volkswagen Tiguan» هم از پرفروش‌ترین مدل‌های وی دبلیو هستند.

ترانسپورتر
ترانسپورتر
پاسات از مدلهای جدیدتر فولکس واگن
پاسات از مدلهای جدیدتر فولکس واگن

خواستم بگم که این شرکت خیلی بزرگه محصولاتش. خیلی متنوع‌تر از اون چیزهایی هستش که ما در ایران می‌شناسیم. حالا این خودروساز به این عظمت، چطور ایجاد شده؟ شنیدن تاریخشم واقعا جالبه. در دهه‌ ۱۹۳۰، اتومبیل هنوز یه وسیله‌ نادر و لوکس بوده. آدمای خیلی کمی، عموما خب به طبع ثروتمندا سوارش می‌شدن. در اون زمان در مقایسه با سایر کشورها ماشین توی آمریکا خیلی رایج‌تر شده بود. دلیلشم یه چیز بود. وجود کارخونه‌ فورد «Ford Motor Company» در آمریکا که این کارخونه به صورت انبوه ماشین تولید می‌کرده.

اون زمان و خصوصا توی آمریکا همه فکر می‌کردند که هنری فورد «Henry Ford» صاحب همین کارخونه، این بوده که ماشین رو اومده اصلا اختراع کرده. در حالی که این بابا، آقای هنری فورد، کسی بودش که روش‌های بهره‌وری و روش‌های اینکه چیکار بکنیم که یک ماشین رو ارزون تولید بکنیم، ایشون اومد ابداع کرد. بنابراین در اثر کارهای آقای فورد، قشر متوسط آمریکا بیشتر از قشر متوسط آلمان سوار اتومبیل بودن.

هنری فورد
هنری فورد

در آلمان از هر پنجاه نفر یک نفر ماشین داشت؛ اما تو آمریکا این عدد خیلی بیشتر بوده؛ ولی خب این از نظر تبلیغاتی برای آلمانی که داشت ادعا می‌کرد کم‌کم که ما قراره که بهترین کشور دنیا باشیم چیز خوبی نبود. یه جورایی باعث سرشکستگی بود. بنابراین دولت آلمان که اون موقع تازه دولت نازی به رهبری هیتلر اومده بودن قدرت در دست گرفته بودن دنبال این بودن که بذر رو تغییر بدن. واسه همین هیتلر «Adolf Hitler» یک مهندس طراح خبره رو پیدا می‌کنه که یک شرکتی شبیه به فورد رو در آلمان راه بندازه. اون آدم کی بوده؟

یه کسی هستش که ما ناخواسته تا به حال ده‌ها بار اسم این آدم رو گفتیم؛ ولی احتمالا ندونیم راجع به کی داریم الان صحبت می‌کنیم. اون فرد آقای فردیناند پورشه «Ferdinand Porsche» بوده؛ آقای پورشه. پورشه در جایی به دنیا اومد که الان جزیی از کشور جمهوری چکه؛ اما در اون زمان، یعنی اون زمانی که ایشون به دنیا اومد، اون نقطه بخشی از امپراتوری اتریش-مجارستان اون زمان بوده. واسه همینم ایشون تبعه اتریش بود و کارش هم از همون ابتدا در اتریش شروع می‌کنه و وقتی که خیلی هم کارش رو موفق جلو می‌ره و معروف میشه، بعد توسط حزب نازی آلمان دعوت میشه به آلمان و بهشون مثلا شهروندی آلمان رو اهدا می‌کنن و بهش میگن که شما اینجا باش و برای ما ماشین تولید بکن.

فردیناند پورشه در حال توضیح به هیتلر
فردیناند پورشه در حال توضیح به هیتلر

این آقای پورشه، از قبل ایده‌ فولکس واگن یا ماشین مردم رو در سر داشت. بعد که این موقعیت پیش اومد، گفت خب چه بهتر با پول نازی‌ها این عده رو میام توسعه میدم و بال وپر میدم بهش.

بعد از اون آقای پورشه چند بار رفت آمریکا پیش فورد. رفت کارخونه‌ فورد و دوباره بازدید کرد و سر و گوشی به آب داد. روش‌های فوردو یاد گرفت و بعدشم به آلمانی‌هایی که در آمریکا برای شرکت فورد کار می‌کردن، بهشون پیشنهاد داد که شما هم بیاید برگردید آلمان و برای شرکت فولکس‌واگن کار کنید. اونام قبول کردن. یعنی خیلی آگاهانه و از روی نقشه، رفتن از شرکت فورد الگو گرفتن و بعدم اومدن چیدمان کارخونه، فرآیندهاشون و همه چیز رو شبیه به شرکت فورد اومدن طراحی کردن و جلو بردن.

شاید بد نباشه اینجا یه اشاره‌ای هم بکنیم که چطور شد که آقای فورد انقدر تو کارش موفق بود؟ داستان اینه که آمریکا همیشه به دلیل وسعت زیادش و به دلیل جمعیت بالاش، همیشه یکی از بازارهای بزرگ خودرو در دنیا بوده. الانم هست. کشور، کشور بزرگیه. فاصله‌ها از همدیگه زیاده. بین ایالت‌های مختلف، بین شهرهای مختلف، بین مزرعه و شهر و فواصل زیاده. در نتیجه آدما نیاز داشتن به ماشین. اما ماشین یک چیز گرونی بود. هنری فورد هم یک آدم کارآفرین بود و یک آدم باهوش بود. این فرصت رو اونجا رو هوا زد و البته که آدم باهوشی بود، تلاش بسیاری کرد. اومد نشست فکر کرد. طراحی فرایند کرد و همه‌ این کارا رو پیاده کرد و ماشین رو هم ارزون تولید کرد و ایشون یه جورایی می‌شه گفت که ایلان ماسک اون زمان بوده. یلان ماسک، مدیرعامل شرکت تسلای فعلی. ایلان ماسک زمانه بود.

پس معلوم شد که بازار خودرو در آمریکا یک بازار خودروی بسیار مهمه و همیشه بزرگترین بازار خودرو در دنیا بوده و در سال‌های اخیر البته جاش رو به کشور چین داده و چین شده بزرگترین بازار خودرو و آمریکا شده دوم و خب هنوز هم با یک بازار خودروی چند ده میلیونی یکی از جاهای جذاب هست برای شرکت‌های خودروساز و به همین دلیل هم بود که شرکت فولکس واگن در این رسوایی می‌بینیم که در آمریکا بود که اون قضایا اتفاق افتاده بود.

خب برگردیم به همون تاریخچه. کارخانه در سال ۱۹۳۸ در شهر ولفسبورگ «Wolfsburg» آلمان شروع به کار می‌کنه و حتی در مراسم افتتاحشم خود هیتلر شخصا حضور داشته و سخنرانی می‌کنه. در سخنرانی، آقای هیتلر میگه که بسیار مفتخرم که توسط دستان ماهر یک مهندس طراح خبره و کارکنانش، طراحی اولیه فولکس واگن آلمان به اتمام رسیده و اولین مدل‌ها تا نیمه‌ سال بعد آزمایش میشه. بعد از اونه که متوجه می‌شید چرا من انقدر مصمم به ابداع فولکس واگن آلمانی و نتیجه‌ نهاییش بودم و آقایون منظورم یه نتیجه‌ موفقه.

خب. من اینجا داشتم تلاش می‌کردم که شبیه هیتلر حرف بزنم. خب فولکس واگن از اونجا کارش رو شروع می‌کنه. در واقع کار تولید انبوه ماشین برای مردم آلمان و برای دولت آلمان شروع میشه. کم کم هم جنگ جهانی دوم شروع میشه. فردیناند پورشه هم عضو حزب نازی آلمان بود و کمک‌های زیادی به این حزب کرد در همین زمان جنگ جهانی دوم و بارها مورد ستایش حزب و حتی مورد ستایش خود هیتلر قرار می‌گیره. در کارخونه‌جاتی که فولکس‌واگن داشته، در دوره‌ جنگ، تجهیزات جنگی هم ساخته می‌شده. از جمله تانک نیمه سنگین پنزر «Panzer» در اونجا ساخته می‌شده.

من اولین بار در پادکست پرچم سفید که شرح جنگ جهانی دوم رو میده، در مورد استفاده ارتش آلمان از این تانک‌ها خیلی شنیده بودم و برام جالب بود که این تانک‌ها در یک خودروساز ساخته می‌شد. البته در شرایط جنگی هم وقوع یک همچین چه اتفاقی خیلی دور از ذهن نیست. کما اینکه ما خودمون هم در ایران، در زمان جنگ ایران و عراق داشتیم در بعضی از سالن‌های ایران خودرو، تجهیزات دفاعی ساخته می‌شد. به هر حال این کارخونه و محصولاتش در خدمت تبلیغات حکومتی دولت نازی بود.

یه تصویری در این فیلم نمایش داده میشه از جشن تولید ماشین یک میلیونم. یعنی واقعا تونستن در عرض چند سال یک میلیون ماشین تولید بکنن. الان شاید گفتنش راحت باشه ولی در نظر بگیرید که ما داریم راجع به هشتاد سال پیش صحبت می‌کنیم و این نشون میده که اراده و تلاش بسیار زیادی پشت این قضیه بوده و تو این فیلم نشون می‌ده که بله. برای اون جشن تولید خودروی یک میلیونم ۱۵۰٫۰۰۰ آلمانی رفته بودند در جشن شرکت کرده بودن که خب نشون میده که نقش این شرکت فوکس واگن در اون موقع آلمان چقدر بزرگ و بولد بوده.

جشن تولید فولکس یک میلیونم
جشن تولید فولکس یک میلیونم

شهر ولفسبورگ بزرگترین شهر کارخونه‌ای هستش. اونجا قبل از اینکه این کارخونه ساخته بشه، هیچ چیزی نبود و فولکس واگن بود که باعث شد که این شهر انقدر توسعه پیدا بکنه و بزرگ بشه. هر چیزی هم که در شهر می‌بینید، دور و بر همون کارخونه‌ اصلی ساخته شده.

در مستند میگه که هنوز ۶۰ هزار نفر در این کارخونه دارن کار می‌کنن و تمام شهر به صورت مستقیم یا غیر مستقیم برای فولکس واگن کار می‌کنن و هنوزم که هنوزه بین ۳٫۰۰۰ تا ۳٫۵۰۰ ماشین در روز داره این کارخانه تولید می‌کنه و هنوزم که هنوزه بزرگترین کارخونه‌ خودروی دنیاست. البته اینم باید گفت که فولکس‌واگن، یک گروه بزرگ بین‌المللیه و محصول چندبرنده. یعنی در واقع چندین برند مختلف تولید خودرو و کامیون، زیر چتر این گروه بزرگ قرار می‌گیره.

اسامی برندهایی که زیرمجموعه‌ فولکس‌واگن هستند دقت بفرمایید. آودی «Audi »، پورشه «Porsche»، لامبورگینی «lamborghini»، بنتلی «Bentley»، بوگاتی «Bugatti»، اسکانیا «Scania»، مان «MAN»، سیات «SEAT» و البته فولکس واگن و دفتر مرکزی این گروه که مسئول همه‌ این برندها هستش، در خانه‌ تاریخی فولکس‌واگن در شهر ولفسبورگ آلمان واقع شده.

این گروه بیش از ۶۷۰ هزار پرسنل، بزرگترین خودروساز اروپاست و در بعد جهانی اگه در نظر بگیریم، بعد از تویوتا «Toyota» دومین خودروساز بزرگ دنیاست که هر دوشون، هم تویوتا و هم گروه فولکس واگن، نزدیک به ۱۰٫۵ میلیون ماشین در سال تولید می‌کنند. تفاوت این دو تا هم خیلی کمه. یعنی تقریبا خیلی نزدیک به هم دارن تولید می‌کنن و این دو تا ۱۰٫۵ میلیون خودرو هر کدومشون دارن تولید می‌کنن و رده‌های بعدی می‌بینیم که بعدیش دیگه شیش، هفت میلیون خودرو. بعد مثلا چهار میلیون خودرو. پنج میلیون خودرو. اینجوریه. یعنی می‌خوام بگم که انقدر بزرگ این شرکت و می‌بینید که مثلا دو برابر یا سه برابر غول‌های بزرگ خودروسازی دیگه دارن این‌ها ماشین در سال تولید می‌کنن.

کارخانه اصلی فولکس واگن در شهر ولفسبورگ
کارخانه اصلی فولکس واگن در شهر ولفسبورگ

خب. برگردیم به ماجرامون. این راوی ما میره آلمان. درخواست میده به شرکت فولکس‌واگن که مدیر محترم تشریف بیارید یا اجازه بدید ما بیایم با شما مصاحبه بکنیم؛ اما درخواستش رد میشه. ایشونم خب دستش به اونا نمی‌رسیده، به جاش با بعضی از مدیران سابق شرکت صحبت می‌کنه. یکی از اونا یه فردی بوده به اسم آقای والتر گروس «Walter Gross» که ایشون مشاور فرهنگ سازمانی فولکس‌واگن بوده و بیست سال هم به عنوان یکی از مدیران ارشد فولکس واگن کار می‌کرده.

این آقای راوی ازش می‌پرسه که آقای گروس، اون موقع که شما راجع به این رسوایی شنیدی، واکنشت چی بود؟ ایشون جواب میده که عصبانی شدم. قضیه رو خیلی شخصی گرفتم. میگه چون به آدمایی فکر می‌کردم که سال‌ها زندگیشونو گذاشتن روی این شرکت و سخت کار کردن که این برند ساخته بشه.

والتر گروس میگه که فولکس واگن مسیر فروش بین‌المللیش رو در آمریکا شروع کرد. به همون دلیلی که گفتیم. اون موقع آمریکا بزرگترین بازار خودرو بوده. در دهه‌ ۱۹۶۰ فولکس واگن توی آمریکا رکورد فروش رو زده بود. به خاطر اینکه مشتری‌های خاصی داشت. مشتری‌هایی که در اصطلاح بهش میگن مشتری‌های ضد فرهنگی که اشاره داره به گروه‌هایی مثل پانک «Punk» یا هیپی‌ها «hippie» و غیره که در اون دوره‌ زمانی در آمریکا زیاد بودن و اون‌ها هم خیلی ظاهرا تمایل داشتن به این نوع از ماشین‌هایی که فولکس واگن تولید می‌کرده. یعنی بیتل و باس.

بیتل رو جلوتر گفتم. بیتل چند تا اسم داره در واقع. همون فولکس قورباغه‌ای، همونی که دو تا در داره و موتورش توی صندوق عقب ماشین هستش و یه اسمش هست باک یا حشره و اسم دیگش هست بیتل یا سوسک و ما هم که تو ایران می‌گیم فولکس قورباغه‌ای.

و این یه ماشینی بود که از همون سال ۱۹۳۸ که فولکس واگن ایجاد شد این تولید شد تا سال ۲۰۰۳. یعنی به مدت ۶۵ سال، به صورت یکنواخت این ماشین داشته تولید می‌شده و بعدشم البته از خط تولید رفت کنار. اومدن طراحیش رو با الهام گرفتن از همون مدل‌های قبلی اومدن به روز کردن و یه طراحی مدرنی درست کردن و دوباره داره تولید میشه و هنوزم که هنوزه این مدل بیتل با طرح جدید و مدرن خودش تو بازار هست و اونم پرطرفداره.

باز هم همون همون ون فولکس است. اون موقع بهش می‌گفتن در آمریکا ارابه‌مرگ یا تصادف. حالا چرا انقد این ماشینا پرطرفدار بوده که فولکس واگن اون موقع رکورد فروش زده بوده؟ میگه که به خاطر اینکه این مشتریان که آدما یا طیف خاصی بودن. آدمای هنجارشکن و منحرف و از این طیف آدما بودن. این ماشین‌ها خوب براشون جفت و جور شده بود. چون که موتور این ماشینا انقدر ساده بود که این عزیزان اگه مست بودن یا های «high» بودن، به قول معروف روی مواد مخدری بودن، چیزی بودن، در همون حالت هم می‌تونستن که این موتور ساده رو تعمیر کنند و راه بندازن.

یه تصاویری از فیلم‌های اون دهه‌ شصت و هفتاد میلادی هم نمایش داده میشه در این بخش از مسند که هر جایی یه فیلمی می‌خواست چند تا آدم منحرف، خلافکار یا عجیب غریبی رو نشون بده، چند تا جوونی رو نشون می‌داد، مثلا تو یکی از این ماشینها مثلا ون فولکس واگن نشسته بودن. داشتن مواد می‌کشیدن. از سر و کول هم بالا می‌رفتند یا کارهای این تیپی انجام می‌دادن.

خلاصه ظاهرا ماشین خوشنامی نبوده و یک بار معنای خاصی داشته در جامعه این ماشین و خب اینجا مثل خیلی جاهای دیگه‌ای مستند، این باز راوی یک لحن نیش و کنایه داری رو داره به برند فولکس واگن اینجا که بله دیگه. آره دیگه. ماشینی که توسط هیتلر پایه‌گذاری بشه و افتتاح بشه، همینم میشه دیگه. جوانان معصوم آمریکایی رو از راه به در می‌کنه و چه و چه. کلا توی این مستند خیلی حالت نیش و کنایه و سرزنش و اینجور چیزا زیاد داره و هر جایی یه فرصتی بوده که یه تیکه‌‌ای بندازه به این برند فولکس واگن، رو هوا زده و همونجا یه تیکه‌‍ای انداخته و تو سرمازده. خب، بگذریم.

میگه تا این هیپی‌ها و پانک و گروه‌های اینچنینی بودن، فروش اینا خوب بود و روزگار فولکس واگن توی آمریکا سکه بود؛ ولی وقتی که این گروه‌ها هم دیگه دورشون به سر اومد، فروش فولکس واگن توی آمریکا به شدت اومد پایین. کار به جایی رسید که در سال ۱۹۹۳، فولکس واگن توی آمریکا تقریبا ۳۸ هزار تا ماشین فروخت تو یک سال. یعنی فولکس واگنی که نیم میلیون بیتل، همین فولکس قورباغه‌ای رو فروخته بود، در سال ۱۹۹۳، ۳۸ هزار تا. تومن اونم کجا؟ در آمریکایی که یک بازار شونزده، هفده میلیون ماشینی بوده، انقدر کم فروخته بودن. برای همینم بود که یه موقع والتر گروس فرستاده شد و آمریکا که یه تغییراتی رو اونجا ایجاد بکنه.

همزمان هم خب وضع کیفیت ماشینا اومده بود پایین. فروش که اومده بود پایین. شرکت مشکلات زیادی رو داشت و اون موقع یه اتفاق خوبی توی فولکس واگن افتاد. یک نجات دهنده‌ای اومد. اون نجات دهنده، یه آقایی بود به اسم فردیناند پورش«Ferdinand Porsche». این آقای فردیناند پیش، نوه‌ کسی نبود جز فردیناند پورشه. همون آقایی که بنیانگذار شرکت فولکس‌واگن بود، نوه‌ دختریش این بار، اومده بود و مسئولیت شرکت فولکس واگن رو به عهده گرفته بود. فردیناند پیش یه آدم عجیبی بودش. یه آدم در واقع خاصی بوده.

اینجا باز تو مستند، یه لحن توام با تیکه و نیش و کنایه به خودش می‌گیره. میگه که بله این آقای فردیناندی یه آدمی بوده که هم در زندگی شخصیش و هم حرفه‌ای یه آدم تولیدکننده و سازنده بوده. بعد میگه که بله آخه دوازده تا بچه داشتن از چهار تا همسرش. خلاصه به زندگی شخصی این بابا هم یه گیری میده. در هر صورت ایشون یک مدیر توانمندی بود که تونست یک دی‌ان‌ای «DNA» جدیدی رو به فولکس‌واگن تزریق بکنه و کلا هم خونوادت از فعالان صنعت خودرو بودن و هستن هنوز هم این خونواده حالا ایشون که دیگه وجود نداره.

در سال ۲۰۱۹ ایشون از دنیا رفتند؛ ولی خب خونوادشون هنوز یک خانواده‌ بسیار تاثیرگذار هست در صنعت خودروی دنیا. پدربزرگش رو که گفتین کی بود؟ پدر همین آقا که در واقع داماد خانواده پورشه بود، یک وکیلی بود که کمک کرده بود به فردیناند پورشه تا شرکت پورشه رو پایه‌ریزی بکنن و خودشم یک مهندس بود. مهندس طراح بود در شرکت پورشه کارشو شروع کرد. شرکت در واقع پدربزرگش کار رو شروع کرد و بعدش رییس آئودی شد. آئودی هم گفتیم زیرمجموعه‌ همین گروه بوده. ایشون شد رییس. نفر اول آئودی بود و بعدشم اومد اصلا شد رییس مجموعه‌ فولکس‌واگن.

وقتی که این آقا اومد وارد مجموعه فولکس واگن شد، فولکس واگن در یکی از بدترین شرایطش بود. تقریبا نزدیک بود به ورشکستگی. کیفیت محصولات، داغون افتضاح. در همون سال اولی که مشتری میومد یه ماشین از فولکس واگن می‌خرید، ماشینا رو به صورت میانگین باید سه چهار بار می‌بردن تعمیرگاه که ماشین نو رو دوباره تعمیر بکنن. بنابراین این آقای فردیناند پیش، کار بزرگی رو جلوی خودش داشت که باید انجام می‌داد. باید خیلی چیزا رو تغییر می‌داد و اتفاق هم خوب شد. آدم درست، در زمان درست، اومد در موقعیت درست قرار گرفت. از خصال نیکو و سجایای اخلاقی و بزرگوار هم یکیش این بود که خیلی علاقه داشت به ایده‌های بزرگ و خلاقانه. حالا چی بود ایدش؟ عرض می‌کنم خدمتتون.

تو اون دوره، موتور گازوییل سوز یا دیزل، فقط برای تراکتورها استفاده می‌شد و شاید توی کامیون‌ها. مثلا کامیون بنز. اما این ایده که از موتور دیزلی، بیاد توی ماشین استفاده بشه، اونم ماشین سواری، این، ایده‌ این آقا بود. یعنی ایشون اومد گفت که آقا ما باید بیایم یه موتور دیزلی بسازیم که خیلی کوچیک باشه. کوچیک و کوچیکش می‌کنیم. یه طوری که برای یک ماشین سواری کلاس خانواده قابل استفاده بشه. اسم اون موتوریم که ساختن اومدن گذاشتن تی‌دی‌ای. موتور تزریق مستقیم توربو شارژی. ساختن و روی ماشینا سوار کردن و فروختن و مردم هم عاشقش شدن.

کم کم آگهی‌های تبلیغاتی شروع شد که بله یه ماشینی ساختیم بیا و ببین. ماشینی که روندش باحاله. قویه و پاکه. آلاینده نیستش. یه موفقیت خیلی بزرگی رو برای فولکس واگن رقم زد این ماشینای دیزلی. کم‌کم مردم توی اروپا، به دیزل اومدن علاقه‌مند شدند؛ ولی همیشه از همون اول۷ این مشکل دود ناسالم اگزوز موتور دیزل وجود داشت. جالبه که اساس موتورهای بنزینی و دیزل یکیه. در واقع مجموعه‌ای از انفجارهاییه که باعث به حرکت درآوردن پیستون‌ها و نهایتا هم شف میشه و اتفاقا موتور دیزل بسیار کاراتره از موتور بنزینی و دی‌اکسید کربن «Carbon dioxide» کمتری نسبت به موتور بنزینی میده بیرون.

تاکید بر پاک بودن در تبلیغات مدل TDI
تاکید بر پاک بودن در تبلیغات مدل TDI

اما دیزل آت و آشغال‌های دیگه‌ای رو همراه با دود خودش از اگزوز میده بیرون که خیلی خطرناک هستند. ذرات معلق و اکسید نیتروژن «nitrogen oxides» که بهش ناکس «NOx» میگن. ناکسه که باعث آلودگی هوا و آسیب به ریه میشه. عناصری از ناکس با اون ترکیب میشه و تبدیل به چیزی میشه که ما بهش می‌گیم دود و غبار که عامل بارون اسیدیه و خطریه برای زندگی گیاهان. باعث آسم کودکان میشه. مشکلات قلبی و سرطان به وجود میاره و هزاران مشکل دیگه برای سلامت و محیط‌زیست.

اما برای اینکه هم کارایی موتور دیزل حفظ بشه و هم میزان آلایندگی ناکس بیاد پایین، سازنده‌های خودرو، مثل خود همین فولکس واگن یه راهکاری رو بهش دست پیدا کردن و اونم چیزی نیست جز ناکس ترپ «NOx Trap». هدف ناکس ترپ اینه که جلوی خروج گازهای سمی رو بگیره. ناکس ترپ یا دریچه‌ ناکس، مواد سمی رو جذب می‌کنه و قبل از اینکه از لوله اگزوز خارج بشه می‌سوزونه؛ ولی یه مشکل بزرگی داره و اونم اینه که موادی که باهاش این ناکس ترپ رو می‌سازن، بسیار گرون هستند.

اندازه گیری NOx یک مدل فولکس واگن در آزمایشگاه
اندازه گیری NOx یک مدل فولکس واگن در آزمایشگاه

تازه بعد از اینکه هر چند هزار کیلومتری از ماشین هم استفاده کردین، شمای مشتری باید ماشین ببرید به نمایندگی یا یه تعمیرگاهی و این ناکس ترپ رو که خیلی گرونه رو بدید برای شما تعویض بکنن. یعنی شما رفتی یک ماشین دیزلی خریدی که احتمالا پول سوخت مصرفی کمتری رو بده. چون گازوییل ارزان‌تر از بنزینه همیشه؛ ولی عوضش مجبوری که یه پول گزافی پرداخت بکنی بابت تعویض این ناکس ترپ. مثلا سالی یه بار یا دو بار یا چند بار که این ماشینت آلاینده نباشه.

اما نصب این ناکس ترپ، تنها راهی بودش که خودروسازهایی مثل فولکس واگن جلوی راه خودشون داشتن. به خاطر اینکه این تنها راهی بود که باهاش می‌تونستن از استاندارد سخت‌گیرانه‌ آلایندگی آمریکا رد بشن و بتونن مجاز باشن که به آمریکا صادرات داشته باشند.

جالبه که در این مستند اشاره میشه استاندارد آلایندگی آمریکا، از استاندارد اروپا سختگیرانه‌تره. حالا دیگه سال ۲۰۱۵ شده بود و فردیناند پیش که گفتیم اومد و فولکس واگن رو منقلب کرد، ایشون ۷۷سالش شده بود و دیگه بالاخره در سن ۷۷ سالگی رضایت داده بود که از سمت مدیریت عامل گروه استعفا بده و ایشون رفت و حل این معما که چیکار کنیم که هم استانداردهای سختگیرانه آمریکا رو رعایت کنیم و هم هزینه‌ها رو یه طوری کنترل کنیم و پایین بیاریم که بتونیم فروشمون رو هم حفظ بکنیم، در یک بازاری مثل آمریکا، تبدیل شده بود به بحرانی‌ترین مسائله‌ استراتژیک آقای مارتین وینترکورن «Martin Winterkorn» رییس جدید شرکت.

مارتین وینترکورن
مارتین وینترکورن

البته من این رو باید همینجا اضافه بکنم که بنا به گفته‌هایی که در همین فیلم مطرح می‌شه، این تقلب‌هایی که بعدا ازش صحبت می‌کنیم از پیش از ۲۰۱۵ شروع شده و از همون زمان آقای فردینان پیش قضیه شروع شده بود و خب الان اینجا نمی‌دونم چرا توی مستند تاکید داره که آقای وینترکورن براش این مسائله خیلی بحرانی بوده.

به هر حال گفتیم سال ۲۰۱۵ بوده وینترکورن، میاد استراتژی جدید شرکت رو تحت نام استراتژی ۲۰۱۸ میده بیرون. مثلا میگن که ما تا سال ۲۰۱۸ می‌خوایم راضی‌ترین مشتریان رو داشته باشیم. خرسندترین کارمندان رو داشته باشیم و بهترین کیفیت محصول رو می‌خوایم عرضه بکنیم و تا سال ۲۰۱۸ می‌خوایم بزرگترین تولیدکننده خودرو در دنیا باشیم. یعنی آقای وینترکورن، با این استراتژی، ته همه‌ اهداف رو درآورده بود دیگه. به قول اون دوستمون دیر اومدی، نخواه زود برو. خلاصه این که خیلی اگرسیو «aggressive» بود اهداف و اتفاقا ایشون در همون استراتژی خیلی تاکید داشت روی گسترش دیزل در بازار آمریکا.

فولکس واگن اومده بود یه کارخونه‌ای رو در ایالت تنسی «Tennessee» آمریکا تاسیس کرده بود و تاکید می‌کرد که تولید ما اینجا پاکه و سبزه و هیچ آلاینده‌‌ای این ماشینا نخواهند داشت و غیره. این ادعا اینقدر بزرگ بود که همه باورشون میشه. همه میگن چه خوب! پس این مسائله که چیکار کنیم که هم ماشین‌هایی تولید بکنیم که پاک هستند. آلوده نمی‌کنند و همین که قیمتشون مناسبه انگار حل شد و بعد این موفقیت فولکس، توجه همه رو به خودش جلب می‌کنه. از جمله یک گروهی که روی حمل و نقل زیست‌محیطی و حمل و نقل پاک داشتن کار می‌کردن توی آمریکا.

مسئول اون گروه، یه آقای آمریکایی بوده به اسم جان جرمن «John German». جان جرمن میگه تمام رسوایی اتفاقا از خود اروپا شروع شد. یه موسسه‌ اروپایی بوده به اسم جی آر سی «JRC» که اونا اومدن گزارشی دادن گفتن که این ماشین‌های دیزلی که داره این شرکت داره میده آقا آلاینده‌ است ها. اما مسائله این بود که کسی به اون گزارش اصلا اعتمادی نکرد و کسی جدی نگرفت گزارش‌ رو.

جان جرمن
جان جرمن

بعد از اون بوده که این موسسه‌ای که آقای جان جرمن توش کار می‌کرده، یعنی شورای بین‌المللی حمل و نقل پاک. اون‌ها تصمیم می‌گیرن که بیان ماشین‌های فولکس واگن رو تست بکنن.

نیتشون هم این بودش که ما میریم تست می‌گیریم و نتیجه‌ تست قطعا این هستش که نه. ما آلاینده‌ای در این خودروها دیگه نداریم و بعد ما نتیجه رو برمی‌داریم می‌بریم به اروپا نشون می‌دیم. می‌گیم که ببینید ما توی آمریکا یه همچین محصولات پاکی رو تولید کردیم؛ شما هم یاد بگیرید. اینجا اینا در تستاشون اومدن گفتن آقا ما میایم یه تستی رو بگیریم که فقط نیاد توی آزمایشگاه، دودی که از اگزوز ماشین توی خود آزمایشگاه در میاد رو اندازه بگیره. ما فراتر از اون. بریم توی جاده هم اندازه بگیریم ببینیم که در داخل جاده و در شرایط واقعی گازی که از ماشین خارج میشه اونجا چقدره؟ و این نکته‌ای بودش که منجر شد به برملا شدن این راز سر به مهر.

اینجا این موسسه‌ آقای جان جرمن، میان یک قراردادی با دانشگاه وست ویرجینیای «West Virginia» آمریکا می‌بندند و میگن که بیا برای ما فولکس‌واگن رو تست بکن. می‌خواستن بدونن که مسائله‌ دیزل پاک، آیا واقعا یک چیز واقعی هستش؟ یا اینکه نه یه چیز رویاییه که تو کتاب‌های تخیلی مثلا نوشته‌ شده؟ خلاصه این دانشگاه وست ویرجینیا میاد و تست‌هاشو شروع می‌کنن.

اینجا توی مستند، با یکی از اساتید دانشگاه مصاحبه می‌کنن. ایشون میگه که ما هر وقت که درگیر یک تست خودرو هستیم، انتظار اینکه یک انحرافی رو ببینیم از اون چیزی که واقعا داریم در عمل می‌بینیم با اون چیزی که در سرتیفیکیت‌های ماشین «certificate» و مدارک ماشین نوشته شده رو داریم. یعنی می‌دونیم که همیشه یه انحراف‌هایی هستش؛ اما چیزی که ما داشتیم در تست‌های فولکس واگن می‌دیدم، یه چیز اعجاب‌آور، یه چیز عجیب غریبی بود. میگه معمولا اگه ببینیم که یه ماشینی پنج شیش برابر بیشتر از حد مجازش آلاینده هستش برای ما چیزش اوکیه. یعنی حتی اینکه چهار پنج برابر بیشتر از حد مجاز تعیین شده آلاینده هست هم برای این‌ها قابل قبوله باز.

حالا اتفاقی که افتاده برای فولکس واگن چی بوده؟ اون چیزی که اینا داشتن می‌دیدن، این بودش که ماشین‌های فولکس واگن، به طور میانگین، چهل بار، آلاینده تر بودن از اون چیزی که ادعا می‌کردن. یعنی اگه بخوایم به صورت عددی بگیم، فرض بفرمایید که حد مجاز آلایندگی یک ماشین اگر ده بوده، اون چیزی که در عمل این ماشین داشته آلوده می‌کرده، ده نبوده که هیچ. بیست نبوده که هیچ. پنجاه نبوده که هیچ. چهارصد بوده. چهل برابر بیشتر. اون هم به طور متوسط. یعنی در جاده‌های کوهستانی مثلا، اینا عدد آلایندگی‌شون به مراتب بیشتر از اینا بود. یه چیزی حدود هشتاد برابر آلوده کننده‌تر بوده ماشین‌ها.

تست الایندگی
تست الایندگی

با این نتایجی که در تست‌ها می‌بینن، دانشگاه به آقای جان جرمن تماس می‌گیره و میگن که نتایجی که ما داریم می‌بینیم عجیب غریبه. جان جرمن یه چند تا ماشین رو هم فرستاده بود در یک آزمایشگاهی در ایالت کالیفرنیا که در اون آزمایشگاه هم اندازه بگیرند میزان آلایندگی. چون اون اتفاقی که در دانشگاه وست ویرجینیا داشت اتفاق می‌افتاد، تست جاده‌ای بود. میزان آلایندگی رو با یک اندازه‌گیری‌های سیاری رو نصب کرده بودند روی ماشین و در جاده داشتن به اون صورت اندازه‌گیری می‌کردن؛ اما همزمان یه تعداد ماشین رو هم در کالیفرنیا در خود آزمایشگاه داشتن اندازه‌گیری می‌کردن و بعد چک می‌کنن با آزمایشگاه، میگه که نه در آزمایشگاه همه چیز تحت کنترله. ماشین‌ها آلاینده نیستن و بعد وقتی که ایشون این دو تا گزارش رو با هم مقایسه می‌کنه به یک نتیجه می‌رسه.

نتیجه اینه که حتما شرکت فولکس واگن از ابزار دستکاری شده استفاده کرده. یعنی این شرکت یک تغییراتی توی ماشین خودشون اعمال کرده بودن که بتونن تست رو پاس بکنن. تست رو بگذرونن و نشون بدن که این ماشین آلاینده نیست؛ ولی واقعیتش این نیست. واقعیت اون چیزی بود که در جاده‌ها نشون می‌داد و اینا فکر اونجاش رو نکرده بودن. فکر کرده بودند که سازمان‌های زیست‌محیطی، میان و یه تستی توی آزمایشگاه می‌گیرن و تموم میشه میره.

این آقای جان جرمن قبلا هم درگیر تحقیقات دستکاری موتور بود. در سال ۱۹۹۸ چندتا سازنده‌ کامیون بودن که نتایج تستاشون توی آزمایشگاه اوکی بوده و همه چیز قابل قبول بود؛ اما وقتی که می‌رفتن توی اتوبان، دو برابر از حد مجاز آلایندگی نشون می‌داد و باعث شده بود که اون شرکت‌ها یک میلیارد دلار جریمه بشن. بنابراین با اون تجربه‌ای که ایشون داشت، این آقا می‌دونست که الان تو این پرونده‌ فوکس واگن هم روی یک بمب ساعتی نشسته و اگه بخواد یک اشاره‌ کوچیکی بکنه به کلمه‌ ابزار دستکاری شده، می‌دونست که سه سوت نمی‌کشه که یک شرکت عظیم چند صد میلیارد دلاری مثل فولکس واگن، سریع وکلاش رو می‌فرسته جلو. یک شرکت عظیم آنچنانی یه طرفه قضیه. این طرفی انجیوی کوچیکی با سی تا کارمند یک طرف و سه سوت اینا رو سو می‌کردن. شکایت می‌کردند و قضیه کل اصلا از بین می‌رفت.

همینم بود که این آقای جان جرمن تصمیم می‌گیره که خیلی دست به عصا بره جلو. چند وقتی از این ماجرا گذشته بود که جان جرمن در یک کنفرانس زیست محیطی در ایالت کالیفرنیا شرکت می‌کنه و اتفاقا بعضی از مدیران فولکس‌واگن هم در آن کنفرانس حضور داشتند. اونجا این آقا به صورت خیلی محتاطانه و بدون ذکر نام شرکت‌ها میاد اعلام می‌کنه میگه که ما اومدیم از چند تا شرکت تست گرفتیم و نتایج هم به این صورت شده. شرکت آ شده این. شرکت بی شده این. شرکت سی شده فلان. اسمی از فولکس واگن و سایر خودروسازها هم نمیاره.

کنفرانس تموم میشه و چند روز بعدش، جان جرمن تماس می‌گیره با شرکت فولکس واگن میگه که من می‌خوام این نتایج مقاله‌ام در وب‌سایت خود ان‌جی‌او مون، سازمان مردم نهادمون می‌خوام اونجا منتشر بکنم. در جریان باشید که شرکت آ که گفته بود که خیلی آلاینده هستش و چهل بار بیشتر آلایندگی داشته، اون منظور شرکت فولکس واگنه و الان ما می‌خوایم اعلام بکنیم.

پاسخ فولکس‌واگن هم مشخص بود. تکذیب می‌کنه و تهدید می‌کنه که اگر بخواید این اطلاعات رو منتشر بکنید، چنان می‌کنیم و فلان می‌کنیم اما نکته‌ جالب این بودش که بعد از اون که اون کنفرانس برگزار شده بود، یه جای دیگه‌ای، یک مرجع زیست‌محیطی معتبر دیگه‌ای در آمریکا، به اسم شورای منابع هوای کالیفرنیا «California Air Resources Board» که تو این مستند به عنوان «کرب» به طور مخفف زیاد بهش ارجاع داده میشه، اون‌ها میان و دو بار دیگه تستا رو انجام میدن و بعد می‌بینن که عه دانشگاه ویرجینیا نتایج تستشون کاملا درسته.

حالا دیگه دو تا تست معتبر در دست بود که داشت نشون می‌داد که نه فولکس‌ واگن، بد داره آلوده می‌کنه هوا رو. قدم بعدی می‌بایستی که اقدام قانونی می‌بود و این اقدام قانونی یک پروسه‌ بسیار طولانی‌ای بود که خودش شصت ماه طول کشیده بوده که در اون این سازمان‌های زیست‌محیطی، مثل موسسه‌ جان جرمن یا همین کرب که گفتیم، اینا میومدن یک سوالی رو از فولکس واگن می‌پرسیدن. یه مقداری طول می‌کشد تا اون‌ها جواب می‌دادن. دوباره بر مبنای جوابی که اینا گرفته بودن، این سازمان‌های زیست‌محیطی میومدن تست رو دوباره انجام می‌دادن. دوباره یه سوال‌هایی از شرکت خودروساز می‌پرسیدن.

همینطور در رفت و برگشت بود؛ شصت ماه. این سازمان که گفتیم کرب خیلی سختگیر هستند و خیلی سوالای سختی می‌پرسیدن و از اون طرف مدیریت شرکت در ولفسبورگ آلمان اونا می‌ترسیدن که اگه بخوایم یه جوابی بدیم، اون وقت که یه رشته‌ طولانی از دروغ و دغلی که ما داشتیم اون وقت لو میره.

بنابراین به جای اینکه فولکس‌واگن بیاد با صداقت از همون اول پاسخ بده و مسائله رو حل بکنه، یه جوری بود استراتژیش که فقط انگار دنبال خرید زمان بودن. بعضی وقتا یه پاسخ‌های عجیب غریبی می‌دادن. یه وقتایی سوال جواب‌های تحقیرکننده می‌دادن. توهین‌آمیز می‌دادن. مثلا می‌گفتن که آره حتما دستگاه‌هاتون کالیبره نبوده یا مثلا به اون دانشگاه می‌گفتند آره شما از دانشجوها استفاده کردی و خب اونا حواسشون نبوده، نتیجه‌ تست شده این. و الا ما که اصلا خودروهامون حرف نداره و خیلی هم پاکه.

حالا از اینور. توی فولکس واگن آمریکا، یکی از مدیران ارشد یه آقای آلمانی بود به اسم اولیور اشمیت «Oliver Schmidt». این آقا بود که در ارتباط بود با این سازمان‌های زیست‌محیطی. با این‌ها مکاتبه می‌کرد و ایمیل می‌زد و میومد و اینا؛ ولی این آقا هیچ کدوم از افرادی که در تیم آمریکا بودن رو درگیر این ایمیل‌ها و مکاتبات نمی‌کرد و مدیران ارشد فولکس واگن آمریکا اصلا درگیر این قضایا نبودن. اون طور که این مستند داره ادعا می‌کنه و نشون میده.

به جاش هر اطلاعاتی که میومد از این سازمان‌های زیست‌محیطی، اینا رو کلا می‌فرستاد با یک تعدادی از مدیران دستچین شده‌ای در فولکس واگن مرکزی در آلمان، با اون‌ها یه راز مشترکی داشتند. با همدیگه صحبت می‌کردن. خب این نتیجه اومد چیکار کنیم حالا؟ جوابشون چی بدیم؟ چه چه؟ اما همینطور که این تحقیقات داشت جلو می‌رفت، همین که دیدن که نه مثل اینکه این کرب واین سازمان محیط زیست آمریکا، اینا انگار خیلی سختگیرن و سوالاشون همینطور داره جدی و جدی‌تر میشه. قضیه اصلا شوخی نداره و این آقای اولیور اشمیت استعفا می‌ده و برمی‌گرده آلمان. سمت خیلی بالایی هم داشت ایشون در آمریکا.

و به جای ایشون یه مدیر مهندسی بینوایی اونجا بود که این آقا خیلی خوشحال و خندان ترفیع می‌گیره و میاد جای اولیور اشمیت متقلب قرار می‌گیره. اولیور اشمیت هم که گفتیم برگشت آلمان. اونجا توی آلمان، میشنن با مدیرای آلمانی که بودن، اون گروه دستچین شده‌ای بودند که دسترسی داشتن به این اطلاعات، می‌شینن و فکر می‌کنن. فکراشون رو می‌ذارن رو هم. میگن که یه فکر بکر داریم. ما میایم ماشینا رو مرجوع می‌کنیم که ایراداشون رو برطرف کنیم. این رو اعلام می‌کنن. محیط زیستم اینا بالاخره خوشحال میشن. میگن که نه مثل این که بالاخره فولکس واگن یه حرکت مثبتی انگار داره انجام میده؛ اما قضیه یه چیز بود. اینا میان ماشینا رو جمع می‌کنن؛ ولی مشکل رو برطرف نمی‌کنند؛ بلکه نرم‌افزار تقلب رو میان، اون رو ارتقا میدن تا بهتر بتونه تقلب بکنه.

و اون ماشینایی که ارجاع داده بودن به شرکت، مثلا بخوان اینا رو ارتقا بدن و بهتر بکنن۷ همینطور که داشتن تست می‌کردن توی خود فولکس واگن، گفتن که عه انگار در این تست‌ها، داره نشون میده که بعضی وقتا آلاینده‌ها در جاده در محدوده‌ مجازن. اتفاقا خوبه. اما این مجاز بودن و اون اتفاقاتی که در موتور ماشین داره اتفاق میوفته باعث میشه که نهایتا باعث آسیب به سیستم اگزوز ماشین بشه. واسه همین با اینکه از نظر آلایندگی در حد مجاز قرار گرفته بود، ولی برای اینکه آسیبی به سیستم اگزوز ماشین نخوره و باز تبدیل نشه به یک مشکل کیفیتی این ماشین، اون رو هم اومدن باز دستکاری کردن.

چیکار کردن؟ نرم‌افزارها طوری آپدیت کردن که تشخیص بده که هر وقتی که این ماشین توی آزمایشگاه هستش، در حال تسته، بره توی اون سیستم ناکس ترپی که گفتیم و پیگه هیچ آلاینده‌ای از ماشین نیاد بیرون؛ ولی وقتی که ماشین تشخیص بده که نه دیگه، انگار تست تموم شده و الان توی جاده هستیم. اون وقت دیگه اصلا به سیستم ناکس ترپ دیگه کاری نداریم. کلا از مدار خارج میشه و هر چی آلاینده‌است وارد هوا می‌شه.

مبنای تشخیص اینکه در آزمایشگاه هستند یا در جاده هم این بود که اگه موتور روشنه، چرخ‌ها دارن می‌چرخن، اما فرمون تکون نمی‌خوره، پس ماشین در آزمایشگاهه؛ ولی وقتی که فرمان یه تکونی بخوره، ماشین می‌فهمید که توی جاده است.

و واقعا چیزی که عجیب بود اینجا این بودش که این‌ها چطور پیش خودشون فکر نکرده بودند که شرکت‌های زیست محیطی هم که دیگه تا این نقطه کوتاه نمیان. دوباره برمی‌دارن خب. این ماشینا رو برمی‌دارن می‌ذارن توی جاده‌ها امتحان می‌کنند و نتایج رو میشه؛ اما اینا کوتاه نمیومدن. به تقلب خودشون داشتن ادامه می‌دادن.

این آقای استوارت جانسون «Stuart Johnson» که گفتیم همون مدیر مهندسی بود که ارتقا پیدا کرده بود و ایشون دیگه شده‌ بود فردی که با سازمان‌های زیست‌محیطی در مکاتبه بود، یه دفعه تازه فهمیده بود که چه خبره و همشم پیش خودش فکر می‌کرد که می‌گفت که حتما یه جایی یه توضیح قابل قبولی باید وجود داشته باشه واسه این اتفاقاتی که میفته. واسه این اتهاماتی که به ما وارده. نه ما که این کارو نکردیم. ماشینای ما هم خیلی خوبه و اینا؛ اما حتما یه جایی، یه کسی میاد بالاخره یه توضیحی میده.

اما خب همونطور که هر عقل سلیمی می‌فهمه این رو، اون سازمان‌های محیط زیستی هم اینجا دیگه باز قرار نبود کوتاه بیان. باز دوباره میرن تست می‌گیرن و اونجا تقلب باز دوباره آشکارتر از همیشه می‌شه و دوباره مکاتبه می‌کنن. منتهی از طریق همین آقای استوارت جانسون که گفتیم و ایشون دوباره با فولکس واگن آلمان مکاتبه می‌کنه و نهایتا دیگه به نقطه‌ای رسیده بود که فولکس واگن تصمیم می‌گیره که بیاد اعتراف بکنه که بله؛ ما از روز اول این تقلب رو کردیم.

و جالب اینجاست که دلیل اصلی که فولکس‌واگن، به خاطرش بعد از این همه کش و قوس و رفت و برگشت و اینا پذیرفت که واقعیت رو بیاد قبول بکنه و اعتراف بکنه، این بودش که سازمان محیط زیست آمریکا گفته بود که در سال ۲۰۱۶ دیگه ما اجازه‌ صادراتتون به آمریکا لغو می‌کنیم و شما دیگه اجازه نخواهید داشت نه تنها ماشین دیزل به ما بفروشید؛ بلکه ماشین‌های بنزینیتونم حق فروش در آمریکا نخواهند داشت.

اینجا بود که فولکس واگن میاد قبول می‌کنه که اعتراف کنه به این مسائله که بله آقا قبول. ما اصلا از اولش تقلب کردیم و همه‌ این‌ها، حیله‌ نرم‌افزار بوده. از اینجا به بعد واکنش‌ها به این تقلب بود که شروع میشه. بگو مگو بین سازمان‌های زیست محیطی و فولکس واگن آمریکا شروع میشه چه توی جلسات و چه توی رسانه‌ها که آقا اصن شما از اولش ما رو بازی دادید. کلی وقت ما رو حروم کردید. پول ما رو حروم کردید. ما دیگه به شرکت فولکس‌ واگن اعتماد نداریم و تعابیر تندی به کار می‌برن تو رسانه‌ها.

مایکل هورن «Michael Horn» مدیرعامل فولکس واگن آمریکا بوده، مجبور می‌شه که استعفا بده و آقای وینترکورن که مدیرعامل فولکس واگن کل بوده و ایشون کسی بودش که ولفسبورگ آلمان می‌نشسته، ایشون میاد همون روز یک بیانیه‌ تلویزیونی میده و میگه که این اتفاقی که افتاده در تضاد کامله با اون چیزی که فولکس واگن براش تلاش می‌کنه و البته ما در این برهه یک جواب خاصی برای این سوالایی که شما دارید نداریم. وینترکورن گفت اطلاعی نداشته؛ اما در هر صورت فردای همان روز مجبور به استعفا شد.

بعد از این قضایا، کنگره‌ آمریکا با این نیت که بفهمه این فریب‌کاری تا کجا پیدا کرده بوده؟ میاد دست به تحقیق می‌زنه. مایکل هورن که مدیرعامل آمریکایی فولکس واگن بوده رو برای شهادت به کنگره فرا می‌خونه. یکی از نماینده‌های کنگره ازش می‌پرسه، این تصمیمی بود که آیا در خود فولکس واگن آمریکا گرفته شده؟ یا اینکه از آلمان و در سطح کورپریت در سطح گروه فولکس واگن انجام شده؟ برامون توضیح بدید. جواب میده که اولا تحقیقات هنوز در جریانه. ثانیا این یک تصمیم شرکتی نبوده. یعنی شما هیچ صورت‌جلسه‌ای چیزی پیدا نمی‌کنید از هیات‌مدیره یا مدیران دیگه که یه همچین تصمیماتی رو گرفته باشن و این قضیه کار چند تا مهندس نرم‌افزار بوده که حالا اومدن به هر دلیلی این کارو کردن.

این پرونده یکی از بزرگترین پرونده های تقلب در شرمتهای خصوصی دنیاست
این پرونده یکی از بزرگترین پرونده های تقلب در شرمتهای خصوصی دنیاست

تو این مستند اینجا از مدیر سابق تبلیغات فولکس واگن می‌پرسن که آیا این قابل باور که مدیر فولکس‌ واگن، خبر نداشته از این اتفاقا؟ این آقا جواب میده میگه که اگه شما به افسانه بند انگشتی اعتقاد دارین بله. این قضیه هم قابل باوره برات؛ ولی واقعیت اینه که اگه شما بخوای یه خودکار بخری تو این شرکت، سه تا امضا باید داشته باشی. چطور ممکنه که یه همچین چیزی بدون اطلاع مدیریت اتفاق افتاده باشه. این که یه تعداد مهندس نرم‌افزار، بیان بشینن تو شرکت پروژه‌ای رو جلو ببرند که یک نرم‌افزار پیچیده و سطح بالایی را بخوان توسعه بدن بدون اینکه هیچ مدیری متوجه بشه؟

خودش یه پروژه‌ بزرگه که بودجه می‌خواد. مدیریت می‌خواد. سیستم می‌خواد. هزینه‌های پروژه رو باید یه جایی ثبت کرد. یه مدیر بالاتری باید بیاد تایید بکنه. نمیشه همینطوری گفت که یه چندتا مهندس نرم‌افزار اومدن برای خودشون نشستن یه همچین تقلبی کردن و قضیه رو درس گرفت.

بعد از این قضایا، دادگاه نیویورک یک پرونده‌ کلاهبرداری علیه شرکت فولکس‌ واگن اقامه می‌کنه. دادستان نیویورک میگه که تمام اون خریدارهایی که اومدن این ماشینا رو خریدن قربانی هستند. تمام کسانی که از آلودگی هوا آسیب دیدن و رنج می‌برند، قربانی هستن. تمام شرکت‌هایی که قانون زیر پا نگذاشتند و طبق قانون تولید کردند در واقع منظورش رقبای فولکس واگن هستش، اون‌ها هم قربانی هستند.

سازنده‌ مستند از داستان نیویورک می‌پرسه آیا شما شواهدی دارید که آقای وینترکورن، از این تقلب‌ها مطلع بوده؟ جواب میده بله. ما میلیون‌ها صفحه مدرک و ایمیل رو بررسی کردیم. شواهدی پیدا شده که فولکس واگن دنبال این بوده که مسائله رو درز بگیره. مدارکی رو بیاد نابود بکنه. دنبال این رفتن ببینن که جریمه‌های همچنین تخلفی چقدره؟ یعنی قشنگ رفتن دیدن که آقا ما اگه بخوایم تقلبو اعتراف بکنیم، اونوقت باید چقدر جریمه بدیم؟ و بعدش به این نتیجه رسیدن که ها پس ما می‌تونیم یه همچین جریمه‌ای را تحمل بکنیم. یعنی قشنگ رفتن دو دوتا چهارتاشون رو کردن. چرتکه‌هاشون رو انداختن. به این نتیجه رسیدن که بیایم تقلب بکنیم و بعدم که به این نقطه رسیدن، باز دوباره رفتن دو دوتا چهارتاشون رو کردن به این نتیجه رسیدند که خب حالا بیایم اعتراف می‌کنیم و خب یک مثال بارز از فضای کورپریتا که توشون سود مالی شرکت حرف اول رو می‌زنه.

بعد از اینکه این رسوایی رسانه‌ای میشه، خیلی از فعالان زیست محیطی هم جرات و جسارت این رو پیدا می‌کنن که پا پیش بگذارن و سوالات جدی‌تری رو مطرح بکنن. یکی از اون‌ها یه آقایی بوده به اسم هانس کورسن که یه آقای آلمانی‌ای بوده. ایشون میاد می‌پرسه که آیا واقعا باید ببینیم که فقط فولکس واگنه که فقط این کارو کرده؟ و آیا سازنده‌های آلمانی دیگه، اون‌ها تجهیزات دستگاهی شده ندارند؟ این آقا میاد دست به یک آزمایش جدیدی می‌زنه و سه تا خودروساز دیزل آلمان رو میاد با همدیگه مقایسه می‌کنه. بنز و بی ام دبلیو و وی دبلیو. همین در واقع فولکس واگن.

ابرای ینکه این تست رو بخوان انجام بدن، می‌خواستن که مثل تست‌های قبلی بیان تست‌ها رو توی جاده‌ها انجام بدن، نیاز داشتن به تجهیزات اندازه‌گیری سیار که تجهیزاتی رو روی خود خودرو نصب بکنن و برن توی جاده و ایشون اومد درخواست داد به خیلی از تامین کننده‌های اون قطعه در آلمان. اما فقط چهار تا شرکت اومدن جلو و اونا هم بعدش شروع کردن به بهانه آوردن که ما این کار نمی‌تونیم بکنیم. وقت نداریم و غیره.

و این آقا فهمید که ها مثل اینکه این تامین کننده‌ها، دوست ندارن که مشتریای بزرگی مثل بی‌ام‌دبلیو و بنز و وی دبلیو رو بیان از خودشون عصبانی بکنن. برای همینم اینا اصلا جمع می‌کنن میرن تست رو در کشور همسایه در سوییس انجام میدن و نتیجه‌ هم اینکه هر سه تای این شرکت‌ها، چهار تا پنج برابر بیشتر از زمانی که در آزمایشگاه هستند آلاینده بودن که به این نتیجه می‌رسن که هر سه تای این شرکت‌ها ابزار دستکاری شده داشتند.

وقتی که این آقا نتایج تست رو برداشت برد از این تولیدکننده‌های آلمانی پرسید که توضیح بدید راجع به این قضیه، اونا گفتن که آقا ما شکایت می‌کنیم علیه‌ات. صدها میلیون دلار. بعدش مجبور میشی که به ما غرامت پرداخت بکنی؛ ولی این آقا دیگه کم نیاورد.

نه تنها علیه این کلاهبرداری وایساد، بلکه رفت اصلا شکایتشو برد به دولت آلمان. شما چرا انقدر دست این شرکت‌های خودروساز رو باز گذاشتید که این‌ها دست به تخلف راحت می‌تونن بزنن؟ وی‌دبلیو هم عقب ننشست. اومد ادعا کرد که ما در ماشین‌های جدیدمون، مدل جدیدموتور تی دی آیمون، دیگه انقدر آلاینده نیستش و وضعیت خیلی خوبه و در قدم اول اومد یک شرکت تحقیقات تلفنی‌ای رو ایجاد کرد به نام ای یو جی تی؛ اما مسائله اینه که یه همچین شرکت تحقیقاتی که بخواد بیاد یه همچین نتایجی رو اعلام بکنه باید یک سازمان مستقلی باشه.

اما اون خریداری آمریکایی بود که گفتیم ۵۰۰ هزار راننده عصبانی بودن. اونا یه وکیل چغر بد بدنی داشتن که این آقا رفته بود در آورده بود که آها این موسسه‌ تحقیقاتی که داره راجع به این قضیه داره ادعا می‌کنه، ای یو جی تی، این تحت تملک خود وی‌دبلیو و بی ام دبلیو هستش و میاد و اعلام می‌کنه که آقا این اصن یک تحقیقات قلابی هستش و در یک تحول عجیب غریب دیگه، باز شرکت فوکومی یه کار عجیبی می‌کنه. میاد یک شرکت تحقیقاتی به اسم لاولیس پیدا می‌کنه و ۷۳۰ هزار دلار هم پول بی زبان به اینا میده که آقا شما بیا نشون بده. ثابت بکن که موتور تی دی آی جدید ما دیگه مشکلات موتورهای قبلیمون رو نداره.

باز دوباره وقتی یک تحقیقات اینجوری می‌خواد صورت بگیره، باید توسط یک شخص ثالثی انجام بشه و اون شرکتی که داره آزمایش می‌شه در موردش، اونا اصلا نباید دخالتی داشته باشن؛ ولی اتفاقی که افتاده بود اینجا، این بود که مدیران ارشد وی دبلیو اونا خودشون اصلا ابزارهای تست رو در اختیار این شرکت لاولیس داده بودن.

ماشین‌ها رو خود این‌ها دست‌چین کرده بودن، آورده بودن تحویل داده بودن. گفته بودن که آقا روی این ماشین خاص یا تست بکن در حالی که قاعدتا باید یک ماشین رندوم و نمونه‌ تصادفی می‌بایستی می‌بود و اینکه روند تست چطور باشه؟ قدم‌های تست چی باشه؟ همه رو اومده بودن تعریف کرده بودن و باز یه چیز عجیب‌تر این که یکی از مهندسین‌شون، به داده‌ها و اطلاعات تست به صورت زنده دسترسی داشت.

امروز اونا توی لاولیس تست می‌کردن میدیدن که دارن مثلا نتیجه‌ آلایندگی این ماشین این شده، همون لحظه اون آقا اون طرف توی وی دبیلیو نشسته بود، داشت می‌دید و می‌تونست روند تست رو یه طور دیگه‌ای تغییر بده که یه نتیجه‌ دیگه‌ای بگیرن. در یک کلام یک تحقیقات علمی تقلبی دیگه.

و برای اینکه باز قضیه عجیب‌تر از اینی که هست بشه، یه تیکه دیگه‌ایم داشت این تحقیقات و اون این بودش که فولکس واگن اومده بود گغته بود که آقا ماشین ما پاکه دیگه. موتور ما پاکه و پس ما میایم مثلا در تستمون، اون جایی که این ماشین رو گذاشتیم روشن کردیم، دودش داره در فضای یک اتاقکی داره می‌پیچه، یه آدم، یه آدم زنده، آدم واقعی، می‌ذاریم. پشت ماشین. کنار اگزوز، اونجا می‌ذاریمش روی دوچرخه. پدال می‌زنه واسه خودش چند ساعت و از اون دود ماشین ما استنشاق می‌کنه. اون وقت می‌بینید که هیچ اتفاقی نمیفته و ور می‌داریم می‌ریم تست خون می‌گیریم از این آدم بعد از چند ساعت و همه چیز ثابت میشه.

یعنی واقعا یه چیز عجیب غریبی که روی یک انسان زنده بخوان تحقیقات اینطوری انجام بدن و خوشبختانه قبل از اینکه تست بخواد انجام بشه، یکی از مدیران فولکس واگن میگه که آقا چه کاریه؟ باعث آبروریزی شرکت باز دارید می‌شید. اینو وردارید.

بعد یکی دیگه باز میاد یه پیشنهاد دیگه‌ای میده. میگه که به جای انسان، از حیوانات استفاده کنیم. هشت تا میمون بی‌نوا رو پیدا می‌کنن و اونا تربیت شده بودند که بشینن کارتون تماشا کنند. می‌ذارن تو یه محفظه‌ای و همونطور که داشتن گازی که از لوله‌ اگزوز یک دیزل جدید به اصطلاح پاک میومده رو استنشاق می‌کردن، نشسته بودن بیچاره‌ها کارتون تماشا می‌کردن و بعدشم همین کار رو با گاز خروجی از ماشین فورد اف ۲۵۰ «Ford F 250» تکرار می‌کنند و میمون‌ها خلاصه سه چهار ساعت در معرض گاز خطرناک بودن.

اعتراض به استفاده از میمون در آزمایش
اعتراض به استفاده از میمون در آزمایش

در همین اثنای تست بود که اون کسی که مسئول این شرکت تحقیقاتی بود، به این نتیجه می‌رسه که این تستا دیگه خیلی آبکیه. خیلی جعلیه. میگه که به شرافت شغلیش برمی‌خوره و میره از وی دبلیو می‌خواد که آقا تو رو خدا، آبروی ما رو بیشتر از این نبر و این گزارشو جایی منتشر نکن و بعدا این آقا از کسانی بود که علیه وی دبلیو اومده بود داشت شهادت می‌داد که به ما از ما خواستن که این کار بکنیم و چه و چه.

اینجای مستند، اون وکیل خریداران آمریکایی که گفتم، اون آقا میاد توی مصاحبه میگه که آره دیگه، این شرکت همون شرکتیه که توسط هیتلر تاسیس شده. همونطور که اون هیتلر، گاز می‌داد به خورد مردم و نسل‌کشی می‌کرد، این شرکت هم داره همینکارو می‌کنه. نسل کشی می‌کنه. آدما رو می‌کشه. منتهی با دود اگزوز ماشیناشون الان.

جان جرمن میگه که همه‌ خودروسازهای اروپایی از استراتژی‌های کالیبراسیونی «Calibration» استفاده می‌کنند که اینجا توی آمریکا به عنوان ابزار دستکاری شده شناخته میشه. میگه جالب اینجاست که تعریف ابزار دستکاری شده در هر دو جا یکیه. هم توی اروپا و هم تو آمریکا یه متنیه. یه چیزیه داره تعریف میشه؛ اما اون چیزی که اینو متفاوت می‌کنه، اینه که در استاندارد اروپایی، سه تا استثنا وجود داره.

یکیش اینه که اون جایی که دیدی که ایمنی موتور در خطر هستش، اونجا می‌تونی که ابزارتو بیای تغییر بدی. بنابراین ایشون میگه که در اروپا خودروسازها ادعا می‌کنند که ما داریم این کار می‌کنیم مجبوریم. چون که اگه نکنیم، به ایمنی ماشین آسیب می‌رسه. دولت آلمان به طبع همین تفسیر داره که موتور باید حفظ بشه؛ پس تجهیزات دستکاری شده شده هم تا حدی میشه استفاده کرد.

و بعد به زعم ایشون، میگه که مشکل بعدی‌ای که در اروپا هستش اینه که استاندارد در سطح اروپایی نوشته میشه، اما اجرای اون استاندارد بسته به هر کشور متفاوته. یکی سختگیرتره. یکی شل می‌گیره؛ ولی همشون همو قبول دارند. با این که می‌دونن که اون سختگیره. این یکی خیلی سختگیر نیست؛ ولی نتیجه‌ کار همدیگه رو هم قبول دارن. بنابراین اگه شما یک خودروسازی هستی که به قول معروف یه جایی رو می‌خوای بپیچونی، می‌دونی که چی رو از کجا بری بخری. اگه فرانسه سختگیره، میرم از لوکزامبورگ «Luxembourg» مثلا می‌خرم.

نکته‌ دیگه‌ای که اینجا بهش اشاره میشه، اینه که میگه که خود این فولکس واگن در ایالت لوورسکسونی آلمان واقع شده و دولت این ایالت، صاحب بیست درصد از سهام وی دبلیو هستش و سوالی که مطرحه اینه که آیا دولت ایالت میاد چوب لای چرخ بزرگ‌ترین منبع درآمد خودش بکنه؟

و این قضیه رو بذاریم کنار اینکه دولت‌ها در کل دنیا به صورت سنتی حامی خودروسازانشون هستن. چرا؟ چون که خودروسازا ده‌ها هزار شغل ایجاد می‌کنن و اگه نکنند، اون ده‌ها هزار بیکار، می‌ریزن تو سطح جامعه. مشکلات زیادی رو برای اون سیاستمدارا به وجود میارن و حتی می‌تونن باعث بشن که سیاستمداران از قدرت کنار برن. مضاف بر اینکه میگه که این رویه هم وجود داره که دولت‌ها می‌گن که چرا به صنعت خودروی ملی خودمون آسیب بزنیم؟ و دولتی فقط مسئول اجرای قانون روی سازنده‌های خودشه دیگه. روی کشورای دیگه که نمی‌تونن یه محدودیتی اعمال بکنن. بنابراین میگه که چرا خودزنی بکنم؟ به جای اون میام حمایتشون می‌کنم.

باز اینجا از ثمرات و برکات این رسوایی٬ای که پیش اومده میگه. در مستند میگه که آره بعد از اینکه این اتفاق افتاد، دولت‌های اروپایی اومدن کلا ۱۵۰ تا خودروهای مختلف رو اومدن تست انجام دادن، ببینن که کدوما واقعا آلاینده‌اس؟ کدوما نیست؟ و بعد نتیجه هم معلوم بود اینکه، در اروپا کلا دیزل‌ها ماشین‌های دیزل شیش یا هفت برابر آلاینده‌تر از استاندارد هستن و بعد هم به این نتیجه رسیدند که آهان به این دلیل که کیفیت هوای شهرهای اروپایی بدتر از اون چیزیه که باید باشه. البته با مقیاس اروپایی داره میگه.

نتیجه‌ این قضیه هم این که مرگ و میرهای زودرس خیلی زیادتر از اون چیزی هستش که قاعدتا می‌بایست بود و میگه که در آلمان بیش از ۱۰۰ هزار مرگ زودرس در سال است که تنها به خاطر اکسید نیتروژن یا همون ناکس هست و این آمار بالای ۱۰۰ هزار مرگ و میر، بیشتر از تلفات جاده‌ای در یک کشوری مثل آلمان هستش. خب. ببینین. پرونده‌ فولکس‌واگن در دادگاه‌های آمریکا به کجا کشید؟ فولکس واگن محکوم میشه به پرداخت ۲۵ میلیارد دلار جریمه. دقت بفرمایید. ۲۵ میلیارد دلار. خودش معادل بودجه‌ سالانه‌ یه تعداد کشوره.

و غیر از اونم که گفتیم. ماشینار قرار شد که مرجوع بکنن. از اون نیم میلیون خریداری که داشتن، پولشون رو بهشون برگردونن و این نکته رو هم بگم که این معضل فقط مربوط به برند فولکس واگن نبوده و شامل سایر برندهای زیرمجموعه‌ شرکت فولکس‌واگن هم بوده. از جمله فرض بفرمایید که مدل ای تری شرکت آودی، اون هم جزو همین ماشین‌های آلاینده بوده یا مثلا مدل پاسات خود فولکس واگن.

بعد از حکم دادگاه، یکی از مهندسین ارشد شرکت فولکس‌واگن برای مدت چهل ماه روانه‌ زندان میشه. اون آقای الیور اشمیت بود که گفتیم برگشت به آلمان. ایشون خوش و خرم برگشته بود آلمان و داشت زندگیش می‌کرد و اون وسط برای تعطیلات رفته بود به جزایر کاراییب «Caribbean». برای اینکه به آلمان برگرده، بعد از تعطیلات هم مجبور بود که به میامی «Miami» آمریکا پرواز کنه. از اونجا سوار هواپیما بشه و برگرده آلمان. توی همون یکی دو ساعتی که زمان داشت، پلیس آمریکا ایشون رو دستگیر می‌کنه و دادگاهی میشه و به هفت سال زندان محکوم میشه.

غیر از این آقا، شش مدیر ارشد وی دبلیو هم، اون‌ها هم محکوم میشن. آقای وینترکورن که گفتیم مدیر گروه فولککس واگن بود، ایشون کلا از تحقیقات کنار گذاشته شدن. حالا چه توافقاتی پشت پرده بوده؟ معلوم نیست. بعدها هم شرکت‌های دیگه‌ای هم متهم شدن به استفاده از تجهیزات دستکاری شده. از جمله شرکت فورد و جنرال موتور آمریکا.

با همه‌ این سختگیری‌هایی که گفتیم دولت آمریکا داشت برای واردات خودرو از کشورهای دیگه، همزمان با انتخاب آقای ترامپ، به عنوان ریاست جمهوری آمریکا، خیلی از این سخت‌گیری‌ها از بین رفت و کلا اولویت آقای ترامپ و دولتش این بودش که کار ایجاد بکنه و مسائل زیست محیطی خیلی براش اهمیتی نداره و حتی از معاهده پاریس هم می‌دونیم که اومد بیرون و اتفاقا الان اون موسسه‌ کرب که گفتیم که خیلی موسسه‌ سختگیری بود، کارش خیلی خوب انجام می‌داد، در همین پرونده هم دیدیم، اون کرب الان جز جاهایی هستش که مورد انتقاد دولت ترامپ هستش و میگن که یه خورده باید سخت گیری‌هاتون شما کم بکنید.


خب این مستند هم تموم شد. به نظر من مستند جالبی بود و ارزش دیدن رو داشت. مثل هر فیلم دیگه‌ای یه سری نکات مثبتی داشت و یک سری نکات منفی داشت. اگه بخوام از نکات مثبتش شروع بکنم، می‌تونم به این اشاره بکنم که راجع به شرکت فولکس واگن و بازیگران اصلی این شرکت و تاریخچه‌ این شرکت، اطلاعات خوبی رو به من داد. راجع به خود همین رسوایی اینکه چرا اتفاق افتاد؟ چه زمینه‌های داخل شرکتی‌ای داشت؟ چه زمینه‌های بین‌المللی داشت؟ و اینکه چطور روندش به چه ترتیبی بود؟ همه رو به جزییات تعریف می‌کنه و به نظر من اطلاعات خوبی بود.

اگه بخوام ما راجع به معایبش صحبت بکنم، اصلی‌ترین نکته‌ منفی این فیلم، بی‌طرفانه نبودنش بود. در واقع دیدیم دیگه خود راوی داستان یک طرف ماجرا بود خودش. خودش یک قربانی شرکت فولکس واگن بود و اینجا با دست باز، تنها رفته بود پیش قاضی و هر چه می‌خواهد دل تنگش داشت می‌گفت. البته خب در این که شرکت فولکس واگن مقصر بوده، دست به تخلف بزرگ این چنینی زده و اینکه اصلا هیچ شک و شبهه‌ای وجود نداره؛ اما انتقاد در اونجاها هستش که یه مقداری زیاده روی در این انتقادات هست یا یه مقداری انگار از دایره‌ انصاف داره خارج میشه. من اگه بخوام به چند نمونه اشاره بکنم، چیزهایی بودش که به ذهن خودم اومد در بعضی از ریوهای هم که می‌خوندم دیدم اونجا هم اشاره شده بود.

یکیش به این مسائله بود که فضا رو یه خورده حالت شب و روزی، سیاه و سفیدی انگار می‌دید. به این صورت که در اروپا تمام سازنده‌های خودرو همشون متخلف هستند. همشون قانون‌گریز هستن؛ اما در آمریکا تو گویی که همه چیز مثل گل و بلبل و با این که خب همه می‌دونن که خودروسازهای آمریکایی هم انحراف دارند از استاندارد؛ اما در این فیلم بهش اشاره‌ای نمیشه.

خب وقتی که موضوع داستان موضوع فولکس واگن بوده؛ ولی صحبت از بی ام دبلیو بنز و سایر خودروسازهای اروپایی میشه؛ اما اشاره‌ای به خودروسازهای متخلف آمریکایی نمیشه. یه اشاره‌ کوچیکی در انتها فقط میشه که بعدها به البته. جی ام و فورد هم در ماجرا بودند؛ اما اونطوری که به اروپاییا می‌تازه، با آمریکایی‌ها خیلی برعکس مهربونه و یک رویه‌ای رو آدم در کل می‌دید که مسائله اینه که نه تنها فولکس واگن مقررات رو زیر پا می‌ذاره، بلکه سایر خودروسازهای آلمان هم مقررات و زیر پا می‌ذارن.

و نه تنها خودروسازهای آلمان این کار می‌کنن، بلکه تمام خودروسازهای اروپا این کار رو می‌کنن. یعنی از اون کیسی که داشت در موردش صحبت می‌کرد، این رو کلا تعمیم داده بود به اروپا. بدون اینکه راجع به طرف مقابلش حرفی بزنه. این حالت مرزبندی بین اروپایی و آمریکایی، در خلال روایت داستان هم یه مقداری مشهود بود. اونجایی که هر کسی که نقش منفی داشت، کار بد کرده بود، تاکید می‌شد که این آقا آلمانیه. شهروند آلمانه.

از اون طرف ماجرا کسایی که کمک کرده بودند که قضیه لو بره، آدمای مثبت قضیه بودن یا آدمایی بودن که آمریکایی بودن و تاکید میشه توی فیلم که این آقا آمریکایی بوده؛ ولی کلا روحش اصلا در جریان ماجرا نبوده.

یا اون یکی آمریکایی بوده؛ اما در وسط قضیه متوجه اشتباه خودش شد و به راه راست هدایت شد و مثال‌هایی از این دست و حتی باز خیلی جالب بود راجع به آقای جان جرمن که خب فامیلیشون جرمن هست و به معنی آلمانی، باز اونجا تاکید میشه که ایشون البته آمریکایی هستش. یه جایی در خود همین فیلم اشاره میشه که در دهه‌ ۱۹۳۰ آلمانی‌ها که ادعا می‌کردند که قراره برترین کشور دنیا باشند، خوش نداشتند ببینن که به عنوان مثال آمریکا در زمینه‌ تولید خودرو از این‌ها جلوتر هستش.

این مرزبندی‌هایی که الان بهشون اشاره کردم، این حس رو به من القا کرد که انگاری که الان که آمریکا که سرآمد کشورهای دنیا هست. یعنی حیث مسائل علمی، نظامی، تکنولوژیکی، صنعتی و غیره کشور شماره یک است در دنیا و خب در بعضی از حوزه‌ها خب شماره یک نیست و انگار که خیلی خوش نداره از این مسائله و به نظر من اومد حالا، شاید در خیلی قضیه رو دایی جان ناپلئون می‌بینم، اما به نظر من یک بخشی از این لحن سرزنش‌وار، تیکه و کنایه‌ای که در این فیلم در جاهای مختلفش هست راجع به آلمان، راجع به اروپا، ناشی از این اومد.

یه شاهد مثال‌های دیگه‌ای هم بود. یعنی منظورم خارج از این مستند هست. مثل قضیه‌ شرکت هواوی «HUAWEI» یا اتفاقی که روی شرکت تیک‌تاک «TikTok» داره میفته و وضع مالیات روی خودروسازهای آلمانی که توی آمریکا دارن فروش می‌کنن و مثال‌های این چنینی. البته من رو یه مقداری هل داد به این جمع‌بندی. شایدم من دارم اشتباه فکر می‌کنم؛ ولی در هر صورت چیزی که خیلی به چشم می‌اومد، همین بی‌طرفانه نبودن این مستند بود.

باز مثال دیگش ارجاعات زیادی بود که تو این فیلم داشت به هیتلر و دوره‌ زمامداری حزب نازی. دوره‌ای که آلمانی‌ها خیلی بهش افتخار نمی‌کنند؛ بلکه باعث شرمساری ملیشون هستش؛ ولی در این مستند هیچ ابایی وجود نداشت که در هر فرصتی پیش میومد، یه ارجاعی به اون دوره بشه و با اینکه اون دوره به هر حال تموم شده و به تاریخ پیوسته و الان بازیگرانی که در شرکت فولکس واگن هستند یا در سایر خودروسازان آلمانی هستن آدمای دیگه‌ای هستن ازجنس دیگری و انجام این مقایسه‌ها و هی ارجاع دادن به تاریخ و به رخ کشیدن این مسائل که بله؛ این‌ها همراه راه همون کسی رو دارن میرن که شرکتشون رو افتتاح کرده و غیره. این شائبه را در بیننده به وجود میاره که این یک روایت منصفانه یا یک روایت بی‌طرف نیست.

من اینجا لازم می‌دونم که تشکر بکنم از همه‌ شما، به خاطر صبر و شکیبایی‌ای که داشتید. در اپیزود اول کیفیت صدا اصلا خوب نبود و امیدوارم که در اپیزود دوم الان این مشکل برطرف شده باشه و شما از کیفیت صدا حداقل راضی باشید و من پیام‌هایی رو گرفته بودم از شما دوستان و پیشنهادات و انتقاداتی را مطرح کرده بودین. سعی می‌کنم که اون‌ها رو در اپیزودهای آتی جبران بکنم و ممنون که با من هستید و امیدوارم که در اپیزودهای بعدی هم با من باشید.

در روزهایی که من درگیر ساخت اپیزود دوم این پادکست بودم، ایران عزیزمون یکی از بهترین فرزندان خودش رو از دست داد. هنرمند بزرگی که به هنر و ادبیات این کشور خدمات بسیار زیادی کرد. همیشه در کنار مردمش موند و به همین دلیل هم در قلب مردم ایران همیشه ماندگار خواهد بود.

لحظات آخر این اپیزود رو با گرامیداشت یاد اون بزرگوار به پایان می‌بریم. سپاس و بدرود!

من محمدرضا شجریان فرزند ایران. صدای من جزئی از فرهنگ کهن ایرانه که می‌خواد یادآور بشه به مردم جهان که ما دارای چه فرهنگی بودیم. فرهنگ انسانی، فرهنگ عشق، صلح و صفا و پیامی جز دوستی، عشق و زندگی و خوشحالی در زندگی برای مردم نداریم. اگر هم گله‌ای می‌کنیم برای این است که نارسایی‌ها برطرف شود.

تازه‌ترین اپیزودها

جمهوری ایرلند

جهان در سال ۲۱۰۰

دیرپایی، راز بلوزونها

0 0 رای ها
امتیاز به اپیزود
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها