اپیزود 54

جهان در سال ۲۱۰۰

اشتراک‌گذاری:
تلگرام
واتساپ
توییتر

پیش بینی آینده کار سختیه. چه یک سال دیگه و چه ده سال دیگه. در این اپیزود میخوام راجع به پیش بینی دنیا در نزدیک به صد سال آینده صحبت کنم. میخواهیم ببینیم آدمهایی که در دهه های آینده زندگی میکن ۵۰ سال اینده ۸۰ سال آینده یا در صد سال آینده زندگی میکنن با چه فناوریهایی سر و کار خواهند داشت و کیفیت زندگیشون چطوره؟

پروفسور کاکو یک فیزیکدان و نظریه پرداز برجسته امریکایی است که با بیشتر از ۳۰۰ دانشمند و کارآفرین برجسته دنیا مصاحبه کرده و با نظراتی که از این افراد جمع اوری کرده در مورد آینده دنیا در سال ۲۱۰۰ میگوید.

لینکهای حمایت مالی  از پادکست داکس:  حامی باش  و PayPal  

وبسایت پادکست داکس

کانال یوتیوب داکس

اینستاگرام پادکست داکس

تلگرام پادکست داکس

پادکست داکس در شنوتو

 

سلام، من پیمان بشردوست هستم و شما دارید  اپیزود ۵۴ از پادکست داکس رو میخوانید.

به نظرتون میشه سال آینده رو پیش بینی کرد؟ یعنی پیش بینی کرد که در سال آینده چه اتفاقاتی می افتد؟ خب آره. چرا که نه. پیش بینی که میشه کرد اما اینکه چقدر پیش بینی مون درست از آب درمیاد یه بحث دیگه است. پیش بینی کار سختیه. حالا چه پیش بینی یه سال دیگه، چه ده سال دیگه. توی این اپیزود میخوام راجع به پیش بینی دنیا در نزدیک به صد سال آینده صحبت کنم. میخواهیم ببینیم آدم هایی که در دهه های آینده زندگی میکنند ۵۰ سال آینده ۸۰ سال آینده یا در صد سال آینده زندگی میکنن با چه فناوری هایی سر و کار خواهند داشت و کیفیت زندگیشون چطوره؟ همچین کاری باید خیلی سخت باشه. چون شما بیست سال پیش رو در نظر بگیرید. فقط بیست سال ها. نگاه کنید از بیست سال قبل تا حالا، چه پدیده های جدیدی وارد زندگی بشر شده. از موبایلهای هوشمند، ماشینهای برقی، انرژیهای نو، هوش مصنوعی و دهها پدیده دیگه که الان پذیرفتیمشون ولی همین ده سال پیش یا بیست سال پیش اصلا نمیدونستیم اینها چی ان. هیچ ایده ای نداشتیم. و بیست و پنج سال پیش اگه یکی همچین پیش بینی هایی میکرد و میگفت تا چند سال دیگه این اتفاقات در دنیا میافته ما بهش میگفتیم جدی میفرمایید؟ همچین چیزی شدنی نیست. حالا فکر کنید میخواهیم بشینیم پیش بینی کنیم که در صد سال آینده پیشرفت آدمها در چه سطحیه؟ انسان سال ۲۱۰۰ میلادی با چه فناوری هایی مواجه است؟ مگه میشه؟ بله میشه. اصلا قبلا هم چنین پیش بینی هایی شده.  در سال ۱۸۶۳ میلادی ژول ورن نویسنده بزرگ فرانسوی کتابی رو نوشت به اسم پاریس در قرن بیستم. این کتاب شاید بلندپروازانه ترین داستان ژول ورن بود و در اون تمام استعدادش رو برای پیش بینی آینده به کار برده بود. اما وقتی که کتاب نوشته شد ناشر کتاب ازش استقبال نکرد و گفت اینها دیگه زیادی تخیلیه. همچین داستانی خریدار نداره. کتاب رو چاپ نکرد و اون نسخه در آرشیو انتشاراتی موند تا  ۱۳۰ سال بعدش در سال ۱۹۹۴ کتاب منتشر شد. وقتی که ورن در سال ۱۸۶۳ این کتاب رو نوشته بود هنوز دوره  پادشاهان و امپراتورها بود و دهقانان فقیردر مزارع کارهای طاقت فرسا میکردن. چیزی به اسم رادیو وجود نداشت و ماشین هنوز اختراع نشده بود. تازه انرژی بخار کشف شده بود و داشت جهان را متحول می کرد. اما در همون موقع ورن پاریس صد سال بعدش رو پیش بینی کرده بود. گفته بود پاریس در سال ۱۹۶۰  آسمان خراش هایی با نمای شیشه ای داره، خونه ها تهویه مطبوع دارن، توی خونه های مردم تلویزیون است، ساختمانها  آسانسور دارن، قطارهای پرسرعت بین شهرها راه میافته، مردم خودروهای بنزینی دارن، و حتی پا رو فراتر هم گذاشته بود دستگاه فکس و حتی یه چیزی شبیه به اینترنت رو هم پیش بینی کرده بود. ژول ورن با دقت عجیبی زندگی در پاریس مدرن را به تصویر کشیده بود.

تازه چند سال بعدش یه پیش بینی دیگه هم کرد واویلا. در سال  ۱۸۶۵ ژول ورن کتاب از زمین به ماه رونوشت. فکر کن در سال ۱۸۶۵  جزئیات ماموریت فضانوردان در سفر به ماه رو نوشت. و عجیب اینکه خیلی از اون پیش بینیها درست از آب دراومدن.  در سال ۱۹۶۹ یعنی ۱۰۴ سال بعدش وقتی که فضانوردان به این ماموریت رفتن. معلوم شد که اندازه کپسول فضایی  شبیه همون بود که ورن گفته بود، محل پرتاب فضاپیما نزدیک جایی بود که ورن در کتابش گفته بود، تعداد فضانوردانی که در ماموریت بودن، مدت زمان سفر ، بی وزنی که فضانوردان در فضا تجربه می کنند، و فرود آمدن نهایی در اقیانوس رو هم ژول ورن در کتابش گفته بود. تنها اشتباه بزرگ ورن این بود که گفته بود سوخت فضاپیما باروت هست، خب طبیعی هم بود سوخت موشک هفتاد سال بعد از اون کتاب اختراع شد. واقعا حیرت آوره.  ژول ورن چطور توانست ۱۰۰ سال آینده را با این دقت خیره کننده پیش بینی کند؟ زندگی نامه نویسان ورن میگن که ژول ورن خودش دانشمند نبود، اما همیشه دنبال دانشمندان می گشت. دنبال کارآفرینان بود. یادتونه توی اپیزود کانال سوئز هم گفتم فردینان دولسپس هم با ژول ورن دوست بود. ژول ورن کارآفرینان و دانشمندها رو پیدا میکرد. ازشون راجع به آینده سوال میپرسید. میگفت شمایی که از بزرگترین فیزیکدانان دنیا هستی به نظرت در آینده چه اتفاقی می افتد؟ اونها جواب میدادن که آره ما الان داریم روی فلان موضوع کار میکنیم. مثلا ما الان داریم روی قطار با سرعت فلان کار میکنم. و برآورد ما اینه که سرعت قطار ۵۰ سال دیگه این میشه. ژول ورن جواب همه این سوالات رو برای خودش جمع میکرد و یه بانک اطلاعاتی برای خودش درست میکرد و  وقتیکه داستانی درباره آینده داشت این پیش بینی ها رو در خدمت داستان خودش میگرفت.

شبیه کار ژول ورن رو در دنیای معاصر فردی به اسم پروفسور میچیو کاکو انجام داده. پروفسور کاکو یک فیزیکدان آمریکاییه و از یک پدرومادر با اصالت ژاپنی به دنیا اومده. اصلا خودش یک فیزیکدان و نظریه پرداز برجسته است، استاد دانشگاهه و آدمیه که به یک مهارت بسیار مهم مجهزه. پروفسور کاکو این توانایی رو داره که موضوعات پیچیده و سخت رو به زبان ساده بیان کنه. آدمیه که میتونه چنین موضوعاتی رو برای مخاطبهای عام، با تعداد میلیونی بشکافه و براشون تعریف کنه. برای همین هم بوده که در طول چند دهه ایشون در رسانه ها و شبکه های مختلف علمی کارکرده.  در BBC-TV، Discovery Channel و Science Channel، کارکرده و برنامه های علمی ساخته. ایشون الان ۷۷ ساله هست. در طول این سالهای طولانی با بیشتر از ۳۰۰ دانشمند و کارآفرین برجسته و اسمی دنیا مصاحبه کرده و با نظراتی که از این افراد جمع آوری کرده یک کتاب نوشته به اسم فیزیک آینده. البته ایشون چندین کتاب دیگه هم نوشته اما این کتاب در مورد چشم انداره آینده بشر است. پروفسور کاکو این کتاب رو در سال ۲۰۱۱ منتشر کرده. و  در همین ۱۳ سالی که از انتشار کتاب میگذره بعضی از اون پیش بینها محقق شدن.

من توی این اپیزود میخوام براتون دنیایی که پروفسور کاکو از آینده بشر به تصویر میکشه رو براتون تعریف کنم. اینکه ایا انسانها قراره که به سیاره های دیگر برن؟ بیماریهای کشنده  بشر مثل سرطان در آینده چی میشن؟ آیا رباتها انسانها رو به اسارت میگیرن؟ و کلی موضوع  دیگه. آماده اید که در مورد این موضوعات جذاب بشنوید؟ معطلتون نمیذارم. من براتون تعریف میکنم، شما هم گوشتون رو به من بدید و بشنوید.

اگه نگاهی به تاریخ بشر بکنیم میشه کل دوران سکونت انسانها بر روی زمین رو به چند دوره تقسیم کرد. دوره شکار که آدمها هر روز باید به شکار میرفتن. اگه موفق به شکار میشدن سیر میشدن و اگر نه گرسنه میموندن و شاید میمردن. بعدها آدمها یاد گرفتن کشاورزی کنن و هزاران سال طول کشید تا وارد عصر صنعتی بشن و از اونجا بود که بشر افتاد در مسیر توسعه، در مسیر نوآوری، خلاقیت، فناوری. تا قبل از اون انسانها در یک وادی دیگه ای بودن اما خصوصا از وقتیکه موتور بخار اختراع شد جهان متحول شد. در قرن نوزدهم فیزیکدان‌ها متوجه قوانین ترمودینامیک شدند. و بعد پله پله و بطور مداوم دانش شون رو توسعه دادن و پیشرفت بشر سرعت گرفت. فیزیکدانها فهمیدن که از یک تکه زغال سنگ میشه چند ژول انرژی گرفت. با چقدر زغال سنگ میشه یک قطار  رو راه برد یا موتور بخار یک کارخانه رو به کار انداخت. اون برهه اولین تحول بزرگ انسان بود. آدمها تا قبل از اون فقط متکی به نیروی انسان یا حیوان بودن. الان دیگه فهمیده بودن که با انرژی بخار میشه کارخونه راه انداخت. میشه کشتیهای عظیم رو جابجا کرد. میشه از قطار استفاده کرد. اونجا بود که صدها کارخانه برای تولید و ارائه محصولات و خدمات تاسیس شدند. و اینطوری بود که ثروت خلق شد. آدمهایی در کشورهای غربی ظهور کردن که تونستن از این فرصت استفاده کنن. شرکتهای بزرگ ساختن ، شغل ایجاد کردن و خودشون هم میلیونر شدن.

دومین موج خلاقیت و تولید ثروت مربوط به مغناطیس و الکتریسیته بود. وقتی که فیزیکدان‌ها متوجه قوانین الکترومغناطیسی شدند و این باعث شد عصر الکتریسیته شروع بشه . عصری که به ما لامپ برق رو داد، روشنایی داد. تلویزیون و یخچال رو داد و کلاً دوره محصولات الکتریکی شد. زندگی راحت تر شد. دوره محصولات برقی باعث شد که زندگی آدمها راحت تر و کاراتر بشه. سبک زندگی آدمها تغییر کنه. یه نمونه اش اینکه اختراع ماشین لباسشویی برقی چقدر روی جنبش حقوق زنان تاثیر گذاشت. چون زنان دیگه مجبور نبودن که زمان زیادی رو صرف لباس شستن کنن و این باعث شد که زنان فرصت کنن به فکر موضوعات مهمتری بیافتن. شروع کردن که در جامعه نقش بیشتری رو گرفتن و دنبال حقوقشون رفتن.

هشتاد سال بعد از دوره وسایل برقی، سومین موج انقلابی اتفاق افتاد. و اون هم وقتی بود که فیزیکدان‌ها لیزر رو اختراع کردن و قانون لیزر و ترانزیستور رو کشف کردند. اون موقع بود که درهای یک صنعت بزرگ به روی انسانها باز شد. صنعت های تک یا صنایع با تکنولوژی‌های سطح بالا. موج سوم یعنی ظهور فناوریهای پیشرفته دوره  ترانزیستور و کامپیوتر و لیزر و تولد اینترنت و اکتشاف فضا بود. یادتونه توی اپیزود جنگ تراشه راجع به تراشه ها گفتم. خود ساخت تراشه یه مثال بارز از یه صنعت های تک هست. عصر های تک دوره ایه که ما الان هم توش هستیم و ما خیلی خوش شانسیم که در تمام دورانهای تاریخی بشری ما در این دوره زندگی میکنیم و همه این تحولات بزرگ رو داریم به چشم خودمون میبینیم و در موردشون میدونیم. در همین دوران بوده که آدمها  با استفاده از کامپیوتر زندگیشون رو بهره ورتر و دلپذیرتر کردن. با موبایل و اینترنت و شبکه های اجتماعی ارتباطات بهتری رو تونستم با رقم بزنیم. انگار که یه آتشی یه جایی روشن بود و یه دفعه یه بنزینی به اسم اینترنت روی اون آتش ریختن و اون آتش چند برابر شد. اینترنت کمک کرد که دانش بشری در همه زمینه ها رشد کنه. همه اینها در عرض همین چند دهه گذشته اتفاق افتاده.

ما الان  درسته که در عصر های تک به سر میبریم اما خبر خوب اینه که ما قراره خیلی زود وارد موج چهارم تولید ثروت بشیم. پس چی شد؟ یه باز خلاصه بگم از قرن نوزدهم تا اینجا ما دوره موتور بخار رو داشتیم. بعد دوره مغناطیس و الکتریسیته رو داشتیم . بعد هم که عصر های تک یا صنایع با فناوریهای پیشرفته بود. ما الان روی لبه هستیم و یه خورده دیگه پریدیم به این موج عظیم. موج بعدی که ما در شرف ورود به اون هستیم  سه رکن کلیدی داره: هوش مصنوعی (AI)، بیوتکنولوژی و نانوتکنولوژی.  این سه رکنی که گفتم قراره در سالهای آینده زندگی بشر رو زیر و زبر کنه. هوش مصنوعی، نانو تکنولوژی و بیوتکنولوژی. خصوصا هوش مصنوعی پتانسیل بسیار زیادی برای تغییر زندگی ما دارد. هوش مصنوعی در آینده صنایع مختلف را متحول میکنه.

 

من خودم فکر میکنم دوره ای که ما الان توش هستیم شبیه به دوره شروع استفاده از کامپیوتر هست. درست شبیه به سی سال پیش مثلا. زماینکه آدمها میگفتن شنیدید میگن یه چیزی به اسم کامپیوتر اومده همه چیز رو راحت کرده. هر مشکلی داری میزنی تو کامپیوتر جواب رو بهت میده. واقعا آدمها اینطور میگفتن ها. درحالیکه اصلا آدمها حتی نمیدونستن کامپیوتر در چه حوزه هایی قراره بهشون کمک کنه. تصور آدمها راجع به کامپیوتر مخلوطی از  واقعیت و تخیل بود. واقعا میگفتن هر چی رو بخوای میزنی توی کامپیوتر و ظرف یه ثانیه جواب مسئله رو بهت میده. ولی خب چند سالی طول کشید که آدمها و سازمانها فهمیدن کامپیوتر در کجاها میتونه کمک باشه. و واقعا هم بعدا کامپیوتر به اونجا رسید که هر مشکلی داشته باشی بزنی توش و جواب مسئله رو بگیری. اما در راستای اینکه این اتفاق بیفته هزاران شرکت بزرگ و کوچک تاسیس شدن که نرم افزار نوشتن، به آدمها کمک کردن که جواب مسائل شون رو پیدا کنن. شرکتهایی مثل مایکروسافت و سپ و اوراکل و سایرین هم خودشون به ثروت رسیدن و هم اینکه کمک کردن میلیاردها آدم مسئله هاشون رو حل بکنن.

الان تازه سپیده دم دوره هوش مصنوعي و این دوره تازه شروع شده. شرکتها و افراد عادی نمیدونن که هوش مصنوعی قراره در کجاها بهشون کمک کنه. میگم شبیه به اون سی سال پیش  و دوره شروع کامپیوتره. تصور آدم ها باز هم یه مخلوطی از واقعیت و تخیل. زمان میبره تا مشخص بشه که هوش مصنوعی چطور میتونه به ما کمک کنه. دوره ای که توش هستیم از اون بزنگاههای مهم بشریه. و کسانی که چند سال دیگه اونها رو بعنوان میلیاردرهای جهان خواهیم شناخت کسایی هستن که الان دارن در مورد کاربرد مصنوعی، بیوتکنولوژی و نانوتکنولوژی کار میکنن. حالا که فهمیدیم ما واقعا در برهه حساس کنونی هستیم یه نفسی میگیریم و برمیگردیم بهتون میگم که ما این پیچ تاریخی رو که رد کردیم قراره با چه تغییراتی در زندگی بشری مواجه بشیم.

 

خوب حالا بذارید بررسی کنیم ببینیم که چطور  موج چهارم می‌تونه  همه چیز رو تغییر بده. اول از همه اینترنت.  تراشه ها هر سال ارزون‌تر می‌شن به خاطر اینکه قانون مور پیش بینی میکنه که قدرت تراشه‌ها هر ۱۸ ماه دو برابر می‌شه.  توی اپیزود جنگ تراشه در مورد  اینکه آقای مور کی هست و قانون مور چی میگه صحبت کردم.  آقای گوردون مور که خدایش بیامرزد، همین پارسال در سن ۹۴ سالگی از دنیا رفت.  ایشون یکی از بنیانگذاران شرکت ibm بود. مور پیش بینی کرده بود که هر ۱۸ ماه  ظرفیت تراشه‌ها دو برابر می‌شه. تراشه ها یا چیپها همون اجزای ریزی هستن که ذخیره اطلاعات یا پردازش اطلاعات کامپیوترها در آنها اتفاق می افتد. کامپیوتر، موبایل، تبلت، تلویزیون الان دیگه کمتر وسیله برقی هست که توش تراشه نباشه. تراشه ها همه جا هستن. تولیدشون بسیار زیاده. و هر سال اندازه تراشه‌ها  کمتر می‌شه، قیمت تراشه‌ها هم کم میشه، اما عوضش ظرفیتش بیشتر میشه. بنابراین آقای پروفسور کاکو میگه که در دهه های آینده انقدر تراشه‌ها ارزون‌ و ارزون‌تر می‌شن که به پشیزی هم نمی ارزن. تراشه میشه مثل یک کاغذ پاره. و این اتفاقا یک اتفاق خوبه چون تراشه ها و اینترنت دیگه همه جا خواهد بود و هیچ جا نخواهد بود. خود پروفسور کاکو میگه it will be everywhere and nowhere. معنی این حرف چیه؟  بزارید یه مثالی بزنم از اول دوره الکتریسیته.  زمانی که تولید برق خیلی محدود بود. یعنی مثلا صد سال پیش. اگر شما یک دستگاه  الکتریکی داشتی  نگران این بودی که برق هم ایا داری که از این وسیله ات استفاده کنی؟ اصلا مهمتر از خود وسیله این بود که آیا دسترسی به برق داری؟

اما به مرور همینطور که کالاهای الکتریکی زیاد شدن تولید برق هم زیاد شد و دیگه لازم نبود که نگران تولید برق باشی.  چون برق دیگه همه جا بود.  الان پیش فرض همه ما اینه که یک ساختمون حتماً برق داره. برق در اونجا هست  بدون اینکه اثری ازش ببینی.  همین که وارد هر ساختمان می‌شیم  دنبال پریز برق می‌گردیم. اینترنت هم همینطور هست و بیشتر میشه. اینترنت در همه جا وجود خواهد داشت. اینترنت نامرئی میشه. فرض بر این میشه که در هر جایی از کره زمین که هستی اینترنت داری و دورو بر وسایل هوشمند است. مثلا وارد هر ساختمانی که میشی اون ساختمان هوشمند است.

 

حالا فکر میکنید در آینده گوشیهای موبایل چه شکلی میشه؟ الان خیلی از آدمها هم از لپتاپ استفاده میکنن، هم از تبلت و هم موبایل. حب چرا؟ چرا باید از هر سه استفاده کرد اون هم در حالیکه از اینها اندازه یه کامپیوتر قدرت پردازش دارن. یعنی بهترین حالت این می بود که به جای سه تا وسیله یک وسیله داشتیم. شما فرض کنید برای کار نیاز به صفحه نمایش بزرگ داریم که چشممان خسته نشه. اما برای کاربردهای دیگه میشه از صفحه نمایش کوچکتر استفاده کرد. پس اگه موبایلی داشته باشیم که اندازه صفحه اش قابل تنظیم باشد ایا از همون موبایل میشه به عنوان کامپیوتر استفاده کرد؟ بله. رفقا، آینده گوشی موبایل همینه. در دهه های آینده موبایل مجهز به امکانی میشه به اسم e.paper  یا کاغذ الکترونیکی. به هر اندازه ای که میخواهید میتونید کاغذ الکترونیکی رو بکشید بیرون و در واقع صفحه نمایش گوشیتون رو بزرگ کنید. انگار کاغذ هوشمند رول شده در گوشی هست و اگه شما بکشیدش بیرون صفحه نمایشتون بزرک میشه. در آینده پدیده کاغذ هوشمند یا کاغذ الکترونیکی رو در خیلی از جاها میشه دید. از جمله کاغذ دیواری. یعنی کاغذ دیواری های خونه هم در آینده هوشمند خواهند شد. چرا؟ قانون مور چون تراشه ها قیمتشون خیلی خیلی ارزون میشه. دیوارهاتون هوشمند میشه و شما میتونید طرح  دیوار خونه تون رو هر وقت بخواهید عوض کنید. در واقع تمام دیوار شما صفحه نمایشه.

 

البته کاربرد کاغذ دیواری الکترونیکی در آینده فقط این نیست. حالا میخوایم یک نیمه شب در سال ۲۱۰۰ رو تصور کنیم. فرض کنید که نیمه شبی در سال ۲۱۰۰ میلادی از خواب بیدار میشید حس میکنید که قلبتون درد میکنه. نمیدونید که اوضاع قلبتونن خرابه و عنقریبه که این درد تبدیل به سکته بشه یا اینکه نه مثلا دیشب شام زیاد خوردید و حالتون رو بد کرده. الان هم ساعت ۳ شب است. الان اگر در چنین موقعیتی باشیم احتمالا تنها کاری که میتونید بکنید اینه که تمام اهل منزل رو اون موقع شب بیدار کنید بسیج بشن بلکه ببینن حال شما چطوره. اما در آینده شما به دیوار میگید دیوار عزیز قلبم درد میکنه دکتر رو خبر کن. بعد به یه چشم به هم زدن تصویر یه دکتر روی دیوار هوشمند خونه تون ظاهر میشه. دکتر شبیه یک انسانه اما انسان نیست. اون دکتر هوش مصنوعیه. پروفسور کاکو اسم این دکتر رو گذاشته روبو داک. یا ربات دکتر. روبوداک به تمام متون پزشکی دسترسی داره، به روز ترین اطلاعات رو داره و به زبان شما باهاتون حرف میزنه. قشنگ ویزیت میکنه شبیه به دکترهای واقعی.میپرسه در کجا درد داری. از کی دردت شروع شده و از این سوالات. حالا فرض کنید که آقای دکتر یا خانم دکتر هوش مصنوعی تون میخواد یه چیزی رو چک کنه یا ازتون تست بگیره. مثلا میخواد شما رو ام آر آی کنه. الان روال ام ار آی اینطوره که شما از آزمایشگاه وقت میگیرید و مثلا یه ماه بعد نوبتتون میشه و میرید به ام آر آی وارد تونل می شوید. احساس ترس بهتون دست میده. اون داخل تنگه، سرو صداش زیاده و شما اون تو تنهایی. مخصوصا اگه ترس از قرار گرفتن در جاهای تنگ داشته باشید عذاب علیمه دیگه. اما در آینده اندازه دستگاه ام آر ای کوچک و کوچکتر میشه؟ مگه میشه همچین چیزی؟ بله. باور ندارید یه نگاه به عکسهای کامپیوترهای شصت سال پیش بکنید، اندازه یه ساختمون بودن. الان کامپیوترهایی داریم هزاران برابر قدرتمندتر که توی جیبتون جا میشن. موبایلها دیگه. با این قدرت پردازش عجیبی که دارن توی جیبتون جا میشن. دستگاههای ام آر ای هم دارن کوچیک میشن. در آینده دستگاه ام آر آی یه چیزی اندازه موبایل شما میشه. و خیلی از آدمها میتونن دستگاه ام آر آی جیبی در خونه شون داشته باشن. حالا برگردیم به همون ساعت سه نیمه شب. روبوداک یا دکتر هوش مصنوعی تون میگه نیاز به ام ار ای دارید. بعد شما میرید از توی کابینت خونه تون دستگاه ام ار ای رو در میاری شما رو اسکن میکنه و با دقتی که دهها برابر بیشتر از دستگاههای الان هست نتیجه رو همونجا میده به روبوداک، میده به دکتر هوش مصنوعی تون. می بینید چقدر تشخیص و درمان بیماری راحتتر، ارزان تر و کاراتر میشه؟  اما آیا روبوداک یا دکتر هوش مصنوعی قراره که جایگزین تمام پزشکان بشه؟ نه. آدمها باز هم یه پزشک با تجربه نیاز دارند. تا جایی که بشه روبوداک میتونه خدمات پزشکی سریعی رو به بیماریها بده. بیمار بدون اینکه امبولانس خبر کنه بدون اینکه توی درمانگاه و اورژانس وقتش تلف بشه و توی نوبت بمونه سریعا یه خدماتی رو بگیره. نتیجه آزمایش بیاد، اصلا شاید مشکلش با همون روباداک یا پزشک هوش مصنوعی حل بشه و جونش نجات پیدا کنه اما اگر مشکلش با پزشک ربات حل نشد اونوقته که باز باید بره پیش پزشک. پزشکهای اینده با استفاده از ابزارهایی مثل روبوداک وقت کافی دارن که بهترین تصمیم رو برای بیمار میگیرن.   

 

حالا که صحبت از آینده سیستم پزشکی کردیم بذارین این بشارت رو از طرف پروفسور کاکو به شما بدم که انسان در دهه های آینده بالاخره بیماری سرطان رو شکست میده. در سالهای گذشته سرمایه گذاری زیادی روی درمان بیماریهای کشنده و بیماریهای خاص شده. زمانیکه ما الان توش هستیم مصادف شده با بازنشستگی نسل بیبی بومرها. چی شد؟ بیبی بومر ها کی هستن؟ آدمهایی که در اواسط قرن بیستم به دنیا اومدن. مثلا در دهه ۱۹۵۰ یا ۱۹۶۰ به دنیا اومدن. احتمالا شنیدید دیگه میگن نسل ایکس نسل زد، نسل آلفا. مثلا بچه هایی که در همین ده سال گذشته به دنیا اومدن رو بهشون میگن نسل آلفا. اونایی که اواسط قرن بیستم به دنیا اومدن بیبی بومر بودن. یادتونه که گفتم در قرن ۲۰ و ۲۱ موج الکتریسیته و های تگ بود و کلی ثروت در همین زمینه خلق شد؟ بین آدمهای نسل بیبی بومر آدم هایی بود که از موج کالاهای برقی و موج های تک استفاده کردن و ثروت دارن. اونها دارن بازنشسته میشن و خطر بیماری هایی مثل آلزایمر و پارکینسون و سرطان رو جدی میگرن برای همین کلی در این زمینه ها سرمایه گذار کردن و با این سرمایه گذاریها میگن در سالهای آینده بشریت موفق به درمان خیلی از بیماریها میشه.

 

در حال حاضر ما درمانی برای این بیماری‌ها نداریم اما تلاش‌های زیادی برای درمان بیماری‌های مربوط به سالمندی و همینطور درمان سرطان داره انجام می‌شه .روشهای مختلفی رو هم دارن امتحان میکنن. مثلا یکی از روشهایی که برای درمان سرطان در نظر میگیرن پزشکی نانو یا نانو مدیسین هست. مبارزه با بیماری در سطح مولکولی. مولکول‌هایی که در هر سلول بدن انسان هستند مامور مبارزه با  مولکول‌های سلول‌های سرطانی می‌شوند. این روش پیچیده علمی برای درمان هست. اما قدم اصلی پیشگیری از بیماری هست و اون هم وقتیه که توالت شما هوشمند میشه.در آینده توالت شما خط اول مبارزه با بیماری سرطان میشه. به خاطر اینکه هر چیزی که از بدن انسان دفع می‌شه حالا چه خون و چه ادرار و مدفوع می‌تونه وجود  سلول‌های سرطانی رو نشون بده. یعنی اگر این بیماری در بدن وجود داشته باشه حتی چند صد دانه سلول سرطانی هم وجود داشته باشه و هنوز اصلا تومور یا اون غده سرطانی شکل نگرفته اما فرد میتونه متوجه وجود سرطان بشه. افرادی هستن که همین الان در بدنشون داره سلولهای سرطانی رشد میکنه اما خودشون خبر ندارن. کی متوجه میشن؟ ده سال بعد وقتی که ده میلیارد سلول سرطانی در بدن داره رشد میکنه و یک تومور رو به وجود آورده.

یک تست بسیار دقیق سرطان اسمش هست تست لیکویید بیوپسی. یا بافت برداری مایع. یک روش بسیار سریع و دقیق  برای تشخیص سرطان است. توی این تست مثلا از نمونه خونش دی ان ای فرد رو جدا میکنن و بعد با دقت بالایی سلولهای سرطانی، آنزیمهای سرطانی، ژنهای سرطانی رو تشخیص میدن. توالتهای آینده در خونه های مردم مجهز به تست لیکویید بیوپسی میشن. یعنی به جای اینکه تکنسین آزمایشگاه داده های خونی بیمار رو بصورت دستی زیر میکروسکوپ تجزیه و تحلیل بکنه این تستها به صورت دیجیتال در داخل توالت خونه ها انجام میشه. بعبارت دیگه در آینده توالت یک فرد  میتونه بهش بگه که سرطان دارد در بدنش  شروع میشه. یعنی قبل از اینکه هیچ نشانه ای در ظاهر فرد وجود داشته باشه ها. چون در حالت عادی  و وقتی که فرد نمیدونه به زندگی عادی خودش ادامه میده. کی متوجه بیماری میشه؟ وقتی که دیگه بیماری زیاد رشد کرده. پروفسور کاکو  این بشارت رو به آدمها میده که  واژه غده سرطانی یا تومور در آینده از دایره لغات منسوخ میشه. و آیندگان ما تعجب میکنن از اینکه چرا سرطان باعث ترس نسلهای قبل بوده. سرطان چیزی میشه شبیه به سرماخوردگی عادی. اکثریت آدمها با سرماخوردگی از بین نمیرن بعضیها هم با سرماخوردگی از بین میرن. سرطان هم همینطور خواهد شد. هزاران مدل سرطان مختلف وجود خواهد داشت که پزشکها شاید برای همه شون درمان قطعی نداشته باشن اما چون اجازه نمیدن که بیماری رشد کنه و تدیل به غده بشه سرطان تبدیل به بیماری ای میشه که باعث مرگ نشه. آدمها با وجود گونه خفیف شده این بیماری به زندگیشون ادامه بدن. 

 

موضوع بعدی دیجیتال کردن بدن انسان است. یعنی از سلولهای بدن رمزگشایی کنن و با کامپیوتر و دستگاههای دیجیتال بشه مشخصات سلولهای بدن هر فرد رو شناسایی کنن. خب به چه دردی میخوره؟ همین الان میشه با استفاده از سلولهای بدن یه فرد سلولهای جدید ساخت. مثلا پوست رو ترمیم کرد. اندامهای جدید مثل گوش ساخت. غضروف درست کرد. بینی درست کرد. در آینده میشه حتی یک کبد ساخت. یعنی اگر کبد بیمار کلا آسیب دیده میشه با کبد جدیدی که با سلولهای بدن خودش ساخته شده جایگزینش کرد. حتی میشه یک قلب جدید ساخت از سلولهای بدن خود اون فرد. اینها پروژه های تحقیقاتی هستن که سالها داره روشون کار میشه. مثلا تا الان هم تونستن یک قلب برای موش بسازن. اما در دهه های آینده دیگه این تلاشها به بار میشینه و انسانها نگرانی از بابت این موضوعات نخواهند داشت. اما در نهایت آخرین چیزی که میخوان دیجیتال کنند فکر انسان است. وقتی ما به یه موضوعات خاصی  فکر می کنیم فشار خون در بخشهایی از مغز زیاد یا کم میشه. بنابراین نظریه هایی هست که میگه دانشمندها میتونن در آینده فکر رو هم دیجیتال کنند. 

 

پروفسور کاکو میگه همین الان این امکان‌پذیره که مغز رو به طور مستقیم به کامپیوتر وصل کرد .استیون هاوکینگ فیزیکدان معاصر رو یادتون میاد؟ همون فیزیکدان بزرگی که دارای یک معلولیت خاصی بود و در مراحل آخر بیماریش نمیتونست حرف بزنه. نمیتونست ایده های بزرگش رو به زبون بیاره و منتقل کنه. برای همین براش یک روش خاص ارتباطی درست کرده بودن. در کنار  عدسی سمت راست عینکش یک تراشه و دستگاه کوچکی بود که  کمک می‌کرد که هاکینگ با جهان اطرافش ارتباط برقرار کنه. اینطوری اون با فکر کردن قادر بود تایپ بکنه. و این تکنولوژی تازه مال چند سال پیشه.

 

یه موضوع دیگه اینه که الان میشه نخاع رو دور زد. نخاع کانالی هست که عصبهای مهمی ازش رد میشه . مغز به پا فرمان میده که حرکت بکن اما این فرمان باید از طریق اعصاب نخاعی به پا برسه. وقتی که نخاع آسیب ببینه پیام هم به پا نمیرسه و پا نمیتونه حرکت کنه. با اینکه پا سالمه مغز سالمه اما چون نخاع نمیتونه پیام رو برسونه اون فرد نمیتونه حرکت کنه. کاری که دانشمندها دارن برای بیماران نخاعی میکنن اینه که پیامی که مغز برای حرکت کردن میفرسته رو دیجیتال کنند. یعنی یه تراشه پیام عصبی رو تبدیل  به داده های صفر ویکی کنه و بعد پیام رو به اون اندام  برسونه. اینطوری نخاع رو دور بزنن. این کار شاید خیلی تحیلی به نظر بیاد اما این اتفاق افتاده. تازه نه الان ده سال پیش این اتفاق افتاد. در افتتاحیه جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل مسابقات با شوت کوتاه یک معلول نخاعی شروع شد. فردی که نمی‌توانست به هیچ وجه حرکت کند.  اما بخاطر پروژه تحقیقاتی که توسط  مرکز مهندسی عصبی دانشگاه دوک انجام می شود  توانست این کار را بکند. برای اون فرد یک اسکلت بیرونی درست کرده بودن که بتونه بایسته، روی پای خودش بایسته و بعد وقتی که بیمار به راه رفتن فکر می کنه، سیگنال های مغز به یه کامپیوتر منتقل میشن که بعد اسکلت بیرونی exoskeleton را فعال میکنن تا متناسب با شرایط بدن حرکت کند. و این فقط دستاورد امروز هست دهه های آینده از این هم پیشرفته‌تر می‌شه. 

 

با مثالهایی که از استیون هاوکینگ و افتتاحیه جام جهانی ۲۰۱۴ زدم میشه گفت که داریم در مسیری قدم برمیداریم که در آینده میتونیم با فکر کردن ارتباط برقرار کنیم . چون اگر قبلا این کار پر هزینه رو برای یک نفر انجام دادن میشه تصور کرد که در دهه های آینده این کار رو میشه برا میلیونها نفر انجام داد. حرفمون اینه که قضیه شدنیه و رویا و اوهام نیست. می‌تونیم به یه ایمیل فکر کنیم به یک خاطره‌ای فکر کنیم به یک موضوعی فکر کنیم و اون فکر رو به  اینترنت بفرستیم. تصور کن عجب شرایط ایده آلی میشه ها. در ظاهر طرف دراز کشیده و به سقف خیره شده بعد همسرش میاد میگه چیه از صبح روی مبل دراز کشیدی یه تکونی بخور بعد شما شاکی طور حواب میدی که من رو میگی؟ بابا  از صبح به کلی ایمیل کاری جواب دادم. موقعت طنزآمیز ماجرا به کنار ولی واقعا پدیده عجیبیه که به یه موضوعی فکر کنی و با فکرت یه فعالیتی بکنی. با فکرت ایمیل جواب بدی. یعنی دیگه شما فکر کن چقدر باید مراقب فکرهات باشی. یه کوچولو بلغزی و فکرت جایی که نباید بره حیثیت دیگه برای آدم نمیمونه. 

پروفسور کاکو میگه همین الان می‌تونیم  خاطرات رو ضبط کنیم، حاضره هم دیجیتال شده و میشه ذخیره اش کرد. دانشمندا توانستن خاطره خیلی کوچیکی رو برای  موشها ضبط کنند و الان دارند این کار رو برای میمون‌ها انجام میدن. و قدم بعدی اینه که این کار رو برای بیماران آلزایمر انجام بدن. اون‌ها یک دکمه رو فشار میدن و خاطره وارد بخش hippocampus هیپو کمپس مغزشون میشه.یعنی جایی که مسئول نگهداری حافظه است.  و کسی چه میدونه شاید در آینده یه روزی یک دکمه‌ای رو بزنی حافظه‌ای در  ذهنت داشته باشی از تعطیلاتی که هیچ وقت نرفتی. دوستان بطور خلاصه بگم داریم وارد  مرحله‌ای می‌شیم که اینترنت قراره بشه برین نت. Brain net  به جای فرستادن صفر و یک احساس و حافظه رد و بدل میشه . به جای اینکه آخر هر جمله‌ای یک اموجی  صورت خندان بذارید که مطمئن بشید طرف مقابل متوجه حستون شده به جاش تمام احساسشون رو می‌تونید منتقل کنید. آدمها میتونن خاطره اولین رقصشون، اولین بوسه‌ عاشقانه شون، اولین قرار عاشقانشون رو برای خودشون ذخیره کنن یا برای کسی بفرستی. همچین چیزی صنعت سرگرمی رو هم متحول می‌کنه .  وقتی که سینمای ناطق اومد دیگه سینمای صامت از دور خارج شد.  دیگه کسی دوست نداشت بشینه  فیلم‌های صامت تماشا کنه. چون جذابیتی نداشت. دیگه حتی کسی نمی‌خواست چارلی چاپلین ببینه.  مردم دیگه می‌خواستن ببینن هنرپیشه‌ها راجع به چی حرف میزنن. فیلم‌های  سینمایی چیزی جز تصویر و صدا نیستند. و شما فکر کن چه اتفاقی می‌افته وقتی بتونی احساسات  دیگران رو تجربه کنی. حواس اون بازیگر رو شما هم احساس کنی. فکر در اون زمان به یه نفر بگی بیا فیلمهای الان مار و ببین. به نظرش یه فیلم ابتدایی و کسل کننده میشه. چون حسی توش نمیبینه. پس اینترنت قراره که تبدیل به برن نت بسشه.

 

اینترنت توسط پنتاگون و DARPA درست شده.دارپا مخفف آژانس  پروژه‌های تحقیقاتی پیشرفته دفاعی هست.  این‌ها بخشی از ارتش آمریکا هستند اینترنت رو هم همین‌ها در دهه ۱۹۶۰ اختراع کردند. اینترنت هم مثل خیلی دیگه از پدیده های پیشرفته اول برای مقاصد نظامی اختراع شده بود. دهه ۱۹۶۰ بود و دوره جنگ سرد. میخواستن که بین کامپیوترهای ارتش و کامپیوترهای دانشگاه یه ارتباطی برقرار کند. بدون اینکه جاسوس ها بتونن از اطلاعاتشون استفاده کنن. خلاصه اینطوری بود که دارپا اینترنت رو اختراع کرد. اما بعدها گفتن که بیاییم از این چیزی که درست کردیم برای ارتباط بین دانشمندان مون استفاده کنیم و بعد هم که اینترنت عمومی شد.

اما الان هم دارپا یا همون آژانس پروژه های تحقیقاتی ارتش آمریکا  برنامه های پژوهشی زیادی رو اجرا میکنه و میخواد که اینترنت رو به چشم هر سرباز ببره. یک سرباز پلک بزنه و آنلاین بشه.   اینترنت درون لنز چشم کاربردهای زیادی میتونه داشته باشه. چیزی که برای ارتش آمریکا قضیه رو مهم میکنه اینه که جنگ و شرایط نظامی رو بتونن از دریچه چشم یک سرباز ببینن. ببینن واقعا اون سرباز چه چیزهایی رو داره میبینه. خب این کاربرد نظامیه اما در دهه های دیگه لنز چشمی میتونه کاربردهای شخصی داشته باشه.

 

مثل هر محصولی میتونه در جهت درست و یا در جهت غلط استفاده بشه. مثلا یه دانشجو با داشتن لنز بر چشم که به اینترنت وصله  میتونه بی صدا و بدون اینکه کسی شک کنه جواب سوالات رو پیدا کنه. یا مثلا وقتیه که آدمها نیه نفری رو میبینن اما اسمش رو به یاد نمیارن. شما توی ذهنتون دارید به خودتون فشار نیارید که اسم این طرف چی بود؟ حسین بود یا هوشنگ، بعد لنز چشمتون میگه نابغه هیچکدوم نبود این فرهاده مثلا. کاربردهای دیگه اینترنت در چشم افراد میتونه در دوستیابی و یا نتورکینگ باشه. یعنی در قرارهای دوستیابی همینطور که طرف داره توی چشمتون زل میزنه  از ارزشهای پاک انسانی و ضرورت رعایت زیست عفیفانه حرف میزنه لنز چشمتون بهتون خاطرنشان میکنه که با جستجوی اینترنتی شواهدی رو به دست آورده این بابا یک مارموزی به تمان معناست. در نتورکینگ  قرارهای کاری و قرارهای سیاسی و جاسوسی اطلاعات هم میتونه استفاده بشه.  

 

من دیگه وارد جزئیات بیشتری نمیشم از بحث های واقعیت مجازی و واقعیت افزوده  هوش مصنوعی در این حوزه اما هدف از اینترنت چشمی اینه که در آینده انسانها همیشه بدونن که با چه کسی دارن حرف میزنن، دارن به چی نگاه میکنن، مثلا این ساختمونه که از کنارش رد میشم ساحتمونه چیه، تمام اطلاعات و تاریخچه اش در دسترس تونه. یک نکته جالب و افتخار آمیزی که در این زمینه در کتاب فیزیک آینده خوندم این بود که یکی یکی از اون سیصد دانشمندی که پروفسور کاکو باهاش در ارتباط بوده و مرجع اصلی  پر‌فسورکاکو  در زمینه ساخت عینکهای هوشمند بود  آقای بابک پرویز هست. دانشمند نخبه ایرانی که بنیانگذار برنامه google glass  یا عینک گوگول هم بوده.

 

فرض کنید در آینده به یک کشور دیگه ای مسافرت کردید و ماشین اجاره کردید و دارید رانندگی میکنید. اما یه دفعه ماشینتون تصادف میکنه. شما نه زبان این کشور رو بلد هستید و نه قوانین اونجا رو میدونید و نمیدونید که باید چه روال قانونی ای رو طی کنید. شما به عنوان انسان آینده چکار میکنید؟ به ساعتتون میگید روبو لویر Robo Lawyer  رو خبر کن. از ساعت مچیت میخوای و بعد یه ربات وکیل راهنماییت میکنه. روبو لویر مثل بلبل به دهها زبون دنیا حرف میزنه و تمام ریزه کاریهای حقوقی و قانونی همه کشورها رو از بره. اصلا هیچ وکیلی نمیتونه اینقدر مسلط به همه قوانین باشه. شبیه به چنین رباتی رو در همه جا میبینید. ربات وکیل، ربات مهندس، ربات بانکدار و غیره.

خبر خوب اینه که جامعه با وجود همچین ربات هایی کاراتر میشه. خدمات ارزونتر میشه. ها؟ اون کجا که بری ساعتی چقدر پول بدی مشاوره حقوقی بگیری این کجا که ساعتت کمک کنه مشکل حقوقیت حل بشه. یا دیوارت کمک کنه که سکته نکنی. به هر حال یه آبونمانی پرداخت میکنی و با هزینه خیلی کم و سریع بیماریت تشخیص داده بشه و  درمان بشی. ضمنا هم این به معنی این نیست که پزشکها، مهندسها  و وکلا  و سایرین بیکار میشن. مثلا وکیل ها کار خواهند داشت. چون برای اینکه با قاضی صحبت کرد نیاز به وکیل هست. رباتها نمیتونن این کار رو کنن. ما اینجور مواقع یادمون میره که رباتها ماشین هستن. درسته رباتها ماشین های پیشرفته ای هستن. سرعت رباتها یه میلیون برابر بیشتر از ما آدمهاست و این به ما این توهم رو میده که رباتها فکر میکنن. رباتها هوشیار هستن. یعنی مثلا رباتها خودشون خبر دارن که ربات هستن. اما نه واقعیت اینطور نیست. و قرار نیست که پزشکها و وکیلها و کارشناسان بورس بیکار بشن و جای همه شو رو ربات بگیره. قراره پزشکها و مهندسها و وکیلها و همه متخصص ها کاراتر بشن. قراره از این ابزارها استفاده کنن.  البته این بازیه که برنده و بازنده خودش رو داره. یه سری برنده هستن و یه سری بازنده. کدوم شغلها ممکنه که کاملا از بین بره؟ اونایی که تکرار پذیر هستن.  یا شغلهایی که واسطه هستن. یا اونایی که فرد فقط  باید یه معلومات خاصی رو به ذهن بسپارد. کارش روی حافظه اش میچرخه.  مثلا یه حقوقدان که در یه دفتر حقوقی کار میکنه و کارش اینه که ماده قانون هایی رو از کتاب قانون استخراج کنه. یعنی انگار یه موتور جستجوی انسانی میخواد با موتور جستجوی هوش مصنوعی رقابت کنه. معلومه که رقابت رو میبازه  و در آینده همچین شغلی وجود نخواهد بود. 

 

و اما شغل رانندگی. خودروهای بدون راننده از آن موضوعاتی بوده که از ابتدا عده کمی بهش باور داشتن. فکر میکردن همچین چیزی نشدنیه. حتی سال ۲۰۱۱ وقتی پروفسور کاکو این رو در کتابش آورده هنوز باور کردنش خیلی سخت بود اما  فقط چند سال بعدش ماشینهای بدون راننده بطور آزمایشی شروع به کار کردن. بعدش هم وارد اشل تجاری شد. حتی اوبر از این خودروها استفاده میکنه. در آینده صنعت ربات از کل صنعت خودروی فعلی بزرگتر میشه. در واقع ماشین شما خودش یک ربات میشه. شما با ماشینتون حرف میزنید و یگید من رو فلانجا پیاده کن و بعد شما از ماشینتون پیاده میشید میرید دنبال کارتون. ماشین خودش میره یه جای پارک پیدا میکنه و بعد میاد دنبالتون. بله این میتونه باعث بشه تحرک آدمها کمتر بشه اما ا اون طرف باعث میشه تعداد تصادفات کم بشه و باعث میشه که رد پاینده شرکتهای بیمه تصادفات کوچکتر بشن.

 

این رو هم بگم ها وقتی ما داریم اینارو میگیم میدونم یه عده خوشحالن که ایول قراره کمتر کار کنیم، کمتر انرژی بسوزانیم و بیشتر میتونیم استراحت کنیم. که خوب جا داره به  این عزیزان بگیم حالا شما میخوای اینقدر هم بیش فعال نباش. این رباتها قراره به آدمها کمک کنن. تا استانها وقت داشته باشد به کارهای مهمتر برسن. رباتها قراره در حوزه هایی وارد بشن که آدم ها محدودیتهایی دارد. توی اپیزود قبلی دیرپایی گفتم که ژاپن میلیونها نفر سالمند بالای هشتاد سال داره. سالمندها رسیدگی میخوان. نیروی کار داره کمتر میشه. پس دلیل اینکه موضوع ربات در ژاپن جدیه و می بینید که ژاپنیها مدام دنبال ساخت رباتهای مختلف هستن بخاطر اینه. به ربات نیاز دارن. اروپا هم همینطوره. جمعیت آلمان و سوئیس و اتریش داره پیر میشه، برای همینه که این کشورها دنبال سرمایه گزاری روی رباتها هستن. 

 

عده زیادی از آدمها هستن که میگن این که خیلی خطرناک میشه. هر جا رو که چشم بچرخونیم ربات میبینیم. اگه یه روزی رباتها قرار باشه علیه ما آدمها شورش کنند تکلیف چی میشه؟ یک ترسی وجود داره که رباتها یه روزی آدمها رو به تسخیر خودشون در میارن. یا آدمها رو زندانی میکنن. پروفسور کاکو معتقده که حداقل تا چند دهه آینده هوش مصنوعی میتونه در خدمت تولید ثروت قرار بگیره. معتقده که تا اواخر قرن حاضر میلادی یعنی دورو بر سال ۲۱۰۰ میلادی در بر همین پاشنه میچرخه. ما از رباتها استفاده می کنیم. اما در بلند مدت و دیگه دور وبر سال ۲۱۰۰ میلادی اوضاع میتونه خطرناک بشه. میتونه رباتها جاشون رو با ما عوض کنن. 

پیشرفته ترین ربات هایی که الان داریم بعضی از ساده ترین کارهای یک انسان رو انجام میدن. حالا درسته که ما ذوق داریم وقتی میبینیم یه ربات راه میره. از پله ها بالا میره یا میرقصه. شگفت زده میشیم ومیگیم بابا ایولا عجب چیز خفنی. اما حتی خود سازنده های این رباتها هم میگن که اینها ساده ترین مهارتهای انسان هستن. پروفسور کاکو از سازنده ربات asimov robot پرسید ربات شما چقدر هوشمنده. تازه رباتی بوده که خیلی پیشرفته است. سازنده ربات آسیموف اینطور گفته. آسیموف هوش یک سوسک رو داره. نه هوش یک سوسک ناقص الخلقه رو داره. نه نه هوش یک سوسک ناقص الخلقه و احمق رو داره. چرا اینطوری میگه؟ میگه این ربات بدون کمک من نمیتونه از یه اتاق فرار کنه. نمیتونه مخفی بشه بره زیر یه چیزی خودش رو پنهان کنه. بقیه رو گول بزنه. نمیتونه بره بقیه همقطارانش رو بگرده و پیدا کنه. یه سوسک همه این کارها رو میکنه اما این ربات هایی که ما فکر میکنیم شاهکار عالم امکان هستن نمیتونن کارهای یک سوسک رو انجام بدن.

خب حالا چی؟ میخواهیم بگیم رباتها احمق هستن؟ نه میخواهیم بگیم ما در اول راه هستیم. خیلی از ادمها فکر میکنن همین الان ما اون بالاها هستیم اما نه، ولی یه روزی هوش رباتها از هوش سوسک بیشتر میشه. یه روزی هوش رباتها از هوش یک موش هم بیشتر میشه. و یه روزی هوش رباتها از یه موش صحرایی بیشتر میشه. بعدا یه روزی میرسه که از خرگوشها باهوش تر بشن. بعد رباتها از یک گربه و بعد از یه سگ باهوش تر میشن. و به تدریج دیگه به هوش یه میمون میرسن. کی ان اتفاق می افتد؟ پیش بینی پروفسور کاکو اینه که این اتفاق در اواخر قرن حاضر می افتد. و در اون برهه هست که رباتها خطرناک میشن. نه الان. نقطه عطف چیه؟ رباتها الان چی ندارن که اون موقع دارن؟ رباتها اون موقع خودآگاه میشن. الان رباتها نمیدونن که ربات هستن. اما در آینده اونها میفهمن که نقششون چیه و میفهمن که چی هستن. پس تا اون موقع دانشمندها وقت دارن که فکری برای این موضوع بکنن.

 

قبل از اینکه اپیزود رو تموم کنم دوست دارم کمی هم در مورد آینده سفرهای هوایی و سفرهای فضایی صحبت کنم. اولا که در دهه های آینده مسافرت بین قاره ای راحتتر و سریعتر از امروز میشه. به جای ده دوازده ساعت نشستن در پروازهای بین قاره ای،  مسیرها یکساعته و دو ساعته میشه. به خاطر اینکه در آینده هواپیماهای تجاری با سرعت مافوق صوت حرکت می کنند. هواپیمای تجاری مافوق صوت چیز جدیدی نیست. قبلا در دهه ۱۹۶۰ هم هواپیمای کنکورد مافوق صوت داشتیم که بعد از مدتی بخاطر هزینه بالا و صدای زیاد بازنشسته شدن. الان فیزیکدانها  معتقدن که با امکانات امروز با کامپیوترهای امروز میشه جریان هوا و امواج صوتی رو شبیه سازی کرد، روی طراحی کار کرد و هواپیمای مافوق صوتی رو ساخت که مشکلات هواپیمای کنکورد رو نداشته باشه. 

 

انسان داره وارد دوره طلایی اکتشاف فضایی میشه. موقعیت سیاره زمین در کهکشان راه شیری جوریه که انگار در وسط میدان جنگه. میدان جنگی که از هر طرف یک گلوله ای به سمتت پرتاب میشه. زمین در معرض  برخورد سیارکها،  دنباله‌ها و  شهابسنگ‌های خرده پا و عظیم هست. میشه گفت که این غیر ممکنه که ما قصر در بریم و یک شی بزرگ به ما برخورد نکنه .چیزی شبیه به اتفاقی که ۶۵ میلیون سال پیش در زمان دایناسورها اتفاق افتاد و باعث شد که نسل دایناسورها از بین بره. ۶۵ میلیون سال پیش دایناسورها روی زمین زندگی می کردند و به خاطر برخورد شهاب سنگ به زمین نسلشون منقرض شد. برای همین ما انسانها نیاز به یک برنامه بیمه داریم نیاز به یک پلن بی داریم. منظور این نیست که تمام جمعیت زمین رو جمع کنیم و ببریم به فضا همچین کاری که نشدنیه. موضوع داشتن یک برنامه  پشتیبان هست که انسان‌ها رو تبدیل کنه به موجوداتی دو سیاره‌ای.  حیات انسان فقط وابسته به زمین نباشه .این‌ حرف‌ها رو کارل سگان فضانورد آمریکایی گفته بود. در سالهای اخیر هم ایلان ماسک  همین ایده رو تغییر داده به  موجودات چند سیاره‌ای. ایده  ایلان ماسک اینه که یک میلیون نفر انسان استعمارگر رو با موشک به مریخ بفرسته. با پولی که از منابع مالی دولتی و خصوصی تامین میشه و با موشکهایی که هنوز ما به تکنولوژی شون دسترسی نداریم. اما پروفسور کاکو میگه اگر اراده سیاسی و اقتصادی برای این کار وجود داشته باشه  حتی میشه تا ۴-۵ دهه دیگه راجع به فرستادن آدم‌ها به سیاره‌های نزدیک صحبت کرد. اگر ایلان ماسک می‌خواد یک میلیون نفر رو به مریخ بفرستد تا سیاره مریخ رو تصاحب کنن یا به استعمار خودشون در بیارن، این آدمها نیاز به یک میلیون اره و چکش و ابزار دارن. پس باید کلی تجهیزات با خودشون به مریخ ببرن مگر اینکه شما اولین ربات‌های تکثیر شونده‌  رو درست بکنید. یعنی یک ربات که بتونه یک ربات دیگه شبیه به خودش بسازه بعد دوتایی ربات می‌سازند و بعد ۴ تا و ۸ تا و ۱۶ تا اونقدر ادامه میدن تا یک لشکری از ربات‌های مورد نیاز داشته باشید .و این لشکر می‌تونن کمک بکنند که شهرهای فضایی در مریخ ساخته بشه .اون هم چی  ربات‌هایی که باید مواد مورد نیاز ساخت ربات رو  از معدن‌های خود مریخ استخراج بکنند. و اگر این کار رو بکنند کسی چه می‌دونه شاید واقعاً سرنوشت نوع بشر به این ختم بشه که در یک سیاره دیگه در آینده زندگی بکنه .یادمون باشه که ۹۹٫۹% از گونه‌های جانداران در روی زمین از بین رفتند و منقرض شدند انقراض یک موضوع نرمال و عادی در زمین است. ما معمولاً فکر می‌کنیم که مادر طبیعت یک موجود گرم و پذیرا و مهربان است گرچه خیلی اوقات درسته اما یه وقتایی  وحشی‌گری  و سنگدلی مادر طبیعت جلوی چشممون میاد. بنابراین با توجه به قوانین طبیعت و فیزیک سرنوشت نهایی بشر  راه به یک یا چند سیاره دیگری می‌بره. 

 

این هم از چشم انداز آینده از نگاه پروفسور میچیو کاکو.

گرچه که پیش‌بینی جهان در سال ۲۱۰۰ واقعا کار سختیه، چون تحولات علمی سرعت عجیب و غریبی به خودش گرفته. تمام دانش علمی بشر، یعنی تمام علومی که انسانها بطور انباشته در طول تاریخ داشتن در همه زمینه ها در همین چند دهه چندین برابر بیشتر شده. و تا سال ۲۱۰۰ هم باز دانش بشر چندین برابر میشه. چند برابر ها؟ یعنی اینجوری نمیشه که مثلا، این فقط یه مثاله ها، مثلا دانش انباشه بشر ۱۰۰۰ تا هست تا صد سال دیگه میشه ۱۵۰۰ تا، نه مثلا اگه دانشمون الان هزار تاست تا اون موقع قراره بشه پنجاه هزار تا. بنابراین وقتی الان هزار هستیم و میخواهیم راجع به دوره ۴۰- ۵۰ هزار صحبت کنیم احتمال اینکه خطا داشته باشیم و یه چیزهای رو اصلا نبینیم هم وجود داره. اما تا حد خوبی میشه سمت و سوی پیشرفت جهان رو دید. یعنی اگر روندها همین باشه که الان هست آینده باید این شکلی بشه.

 من برای اپیزود هم از کتاب فیزیک آینده استفاده کردم و هم از تعداد زیادی از سخنرانیهای ایشون در مجامع مختلف. بگذارید این رو بگم که پیش بینی های دکتر کاکو بیشتر متوجه کارکردهای مثبت فناوریها هست. مثلا شما فرض کنید بیست سال پیش یکی میومد به شما میگفت قراره چند سال دیگه یه پدیده ای جا بیفته به اسم شبکه های اجتماعی. کمک میکنه آدم ها با دوستاشون ارتباط داشه باشن. اطلاعات خوب ، رژیم غذایی خوب، لباس پوشیدن خوب و کلی اطلاعات خوب رو میشه در اون به  هم منتقل کرد.  تاجرها میتونن محصولاتشون رو معرفی کنن. نیکوکاران میتونن کارهای خیریه کنن و هزارتا فایده شبکه های اجتماعی رو میگفت. شما هم میگفتی ایولا پس خیلی خوبه که. اما وقتی که شبکه های اجتماعی اومد دیدیم اره کارکردهای خوب هم داره اما باعث شد آدم ها تنها تر بشن. آدمها به جای ارتباط واقعی با سایرین رو آوردن به ارتباط مجازی. یا عوارض دیگه مثل اینکه اینقدر که فیلترهای جذاب و عکسهای دستکاری شده توی شبکه های اجتماعی میذارن که بعضی از ادما از بدن خودشون متنفر شدن. اعتماد به نفسشون رو از دست دادن و مشکلات دیگه ای که من در اپیزود اول پادکست داکس معضل اجتماعی در موردشون گفتم. پس وقتی یه پدیده تکنولوژیکی رو پیش بینی میشه معمولا حواس ها میره به سمت مثبت قضیه اما موضوع طرف دیگه ای هم داره که تا اتفاق نیافته ازش باخبر نمیشیم. و جالب اینجاست که ماجرا سوی دیگه ای هم داره و میدونید گاهی اوقات وقتی که ما آدم ها راجع به کامپیوتر و ربات و پیشرفتهای تکنولوژیکی حرف میزنیم انگار ته دلمون یه دلخوری ای از فناوری داریم .انگار فناوری چیز بدی بوده.  انگار یه دوره طلایی ای بوده و الان دیگه اون دوران درخشان و پر از معصومیت رو از دست دادیم ولی مثلا  متاسفانه به جاش تکنولوژی داریم. بله هر پدیده ای میتونه کارکرد منفی هم داشته باشه اما یادمون نره که تکنولوژی چقدر به ما کمک کرده. زندگی رو راحتتر و دلپذیرتر کرده. این هم جهت یادآوری که فناوری چیز خوبیه.

 

یه نکته ای رو هم بدارید راجع به قانون مور بگم چون یکی از مسائلی که آینده پژوهان به عنوان مبنا در نظر میگرنش همین قانون مور هست. که همونطور که گفتم این قانون پیش بینی میکنه که هر ۱۸ ماه ظرفیت تراشه ها دوبرابر میشه. تراشه ها سالهاست که دارن کوچکتر و کوچکتر میشن. اما تا کجا میشه این بازی رو ادامه داد؟ آیا تا ابد هی میشه ظرفیت تراشه ها رو دوبرابر کرد؟ نه قانون مور به زودی و تا چند سال دیگه متوقف میشه. همین الان هم سرعت دوبرابر شدن آرومتر شده و داره به سه سال میرسه. البته فیزیکدانها، خصوصا فیزیکدانان کوانتومی دارن تلاش میکنن که راه حل پیدا کنن و یه روشهای رو دست پیدا کنن که ظرفیت تراشه ها همینطور بیشتر و بیشتر بشه. تا اپیزود بعدی و یه کنجکاوی بعدی خداحافظ.

 

تازه‌ترین اپیزودها

جمهوری ایرلند

جهان در سال ۲۱۰۰

دیرپایی، راز بلوزونها

3 2 رای ها
امتیاز به اپیزود
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها