اپیزود 25

مشهور تقلبی(Fake Famous)

اشتراک‌گذاری:
تلگرام
واتساپ
توییتر

سلام، من هم پیمان بشردوست هستم و شما دارید متن اپیزود بیست و پنجم پادکست داکس رو میخونید.

یکی از بزرگترین تغییراتی که دردهه های گذشته در دنیا اتفاق افتاده به وجود اومدن شبکه های اجتماعیه. من یادمه چند سال پیش یک کمدینی بود که با این مساله شوخی کرده بود و گفته بود که آدمهای قرن نوزدهم یا بیستم راجع به قرن بیست و یکم فکر میکردن که ادمها دیگه مثلا در سال ۲۰۲۱ دیگه توی بقیه سیاره ها زندگی میکنن. یا به جای ماشینهای چهارچرخ با ماشینهای پرنده سر کار میرن. اما هیچکدوم از این پیش بینیهای خوش بینانه درست از آب در نیومد و عوضش میبینید که بزرگترین دستاوردهایی که ما ادمهای این دوره داشتیم اپلیکیشنهای پیامرسان بوده، همین، بشینیم پیام بدیم و دوستهامون ببینن و با هم ارتباط داشته باشیم. و اکه اجدادمون بودن و میدیدن به هیچکدوم از اون رویاها نرسیدیم ازمون ناامید میشدن. البته میگنم این یک شوخی بود، اولا که پیشرفتهای آدمها فقط محدود به ساحت اپلیکیشنهای پیامرسان و سوشیال مدیا نیوده و ثانیا اینکه همین سوشیال مدیا هم اتفاقات خیلی خوبی رو هم برای آدمها رقم زده و کلی مزیت هم داشنه، بله معایب هم داره. گرچه شوخی اون کمدین هم پر بیراه نیست. مثلا تاثیرگدارترین ادمهای قرن بیستم در امریکا رو ببینید آدمهایی از قماش هنری فورد و توماس ادیسون بودن که زندگی آدمها رو واقعا متحول کردن. اما توی این دوره میبینیم مثلا مارک زاگربرگ یکی از تاثیرگذارترین افراد هست. کارش چیه؟ اپلیکیشنی رو ساحته که آدمها با هم ارتباط اینترنتی بهتری داشته باشن. در حالیکه خب از قبلش هم نرم افزارهای ارتباطی دیکه هم بودن. یعنی ارتباط اینترنتی احتراع ایشون نبوده. اما خب هر چقدر هم بخواهیم توی سر مال بزنیم و بگیم که حالا اتفاق خاصی هم نیوده و سوشیال مدیا چیز مهمی نیست، واقعیت اما چیز دیگه ایه. سوشیال مدیا واقعا دنیا رو تکون داده. خیلی از استانداردها و روشها رو تغییر داده. و تاثیر این تغییرات رو شما توی همه شئون زندگی میبینید. توی سیاست، توی رسانه، در حرید و فروش، تکنولوژی و همه جا میبینیم که به نسبت دو دهه پیش همه چیز تغیییر کرده. ببینید ساز و کار انتحاب یک رییس جمهور. چقدر از حرفها داره در شبکه های اجتماعی زده میشه و چقدرش در حارج از اون. در عرصه خلاقیت و هنر که دیگه نگیم. چقدر از هنرمندا هستن که با وحود همین شبکه های احتماعی تونستن خودشون رو معرفی کنن و یا فروششون رو بیشتر کنن.

تا چند سال پیش همه چشمهاشون به روی جلد مجله ها بود. میدیدن عکس چه کسایی روی جلد رفته و پیام مجله چیه. الان اما دیگه اون دوره گذشته. دیگه الان دوره اینه که ببینی چه گسی چه توییتی زده یا چه کسی چه عکسهایی، یا چه مطلبی رو پست کرده. ضمن اینکه مردم هم ذائقه و رویه شون تغییر کرده یا شاید هم تغییر داده شده. به هر حال اما دیگه مثل قبل مردم دنبال صرف وقت زیاد برای کشف حقیقت و گرفتن اطلاعات نیستن. بیشتر دنبال سرگرمی هستن. یه خرده هم طبیعیه البته. زندگیها پرمشفله تر شده مردم هم از کانالهای محتلف دیگه اطلاعات کسب میکنن، دیگه دنبال این نیستن که چند ساعت وقت بذارن. میخوان یه نگاهی به یه توییت بندازن و با همون چند جمله کوتاه دستگیرشون بشه که دنیا چند چنده. یه عکسی رو توی اینستاگرام ببینن مطلع بشن که قضیه چیه. همه چیز جالت ام پی تری وار. هم میخوان که زمان کمی رو بذارن و هم اینکه دوست دارن خودش هم جزیی از بخث باشن، حزیی از مکالمه باشه. یه مخاطب صامت و منفعل نیستن. کامنت میدن فیدبک میدن. اینقدر هم که مطلب دور و بر آدمها ریخته فرصت هم نمیشه که همه رو دنبال کنی. پونصد تا مطلب هم هست که بهش علاقه داری و دوست داری دنبالشون کنی اما وقت نمیکنی. به جاش آدمها پنج نفررو که فکر میکنن حرفهای جالبی براشون دارن رو دنبال میکنن.

و دریه همچنین فضاییه که جامعه با پدیده اینفلوئنسرمواجه میشه. اینفلوئنسرکسیه که میتونه یک محتوایی رو تولید کنه که با خیل عظیمی ازمخاطبها ارتباط برقرار میکنه. ظهور پدیده اینفلوئنسرهم خودش یک پارادایم شیفت بود. یک تغییر الگو بود. چونکه تا پیش از اون تولیدکننده ها برای اینکه کالای خودشون رو به حامعه معرفی کنن باید از سلبریتیها کمک میگرفتن. یعنی از سلبریتیهای واقعی، ورزشگار یا هنرمند معروف. سلبریتیها البته توی سوشیال مدیا هم از همون اول بودن و فالورهای زیادی هم پیدا کردن. خودشون معروف بودن. اینستاگرام باز شدو اینها هم اومدن و فالورهای زیادی هم با خودشون آورن. اما کم کم یه گروه دیگه از آدمها هم شکل گرفتن که تعداد فالورهاشون از سلبریتیها کمتر بود اما میزان انگیجمنت و تاثیری که روی مخاطب میذاشتن بیشتر از سلبریتیها بود. اینها دیگه سلبریتی نبودن که وقت کافی برای صحبت با محاطبهاشون نداشتن، اینها وقت داشتن، کم و بیش شبیه به خود محاطبها بودن ومحتوایی هم که تولید میکردن روی دل روی مغز محاطبشون تاثیر زیادی میذاره. اینجا دیگه کم کم اینفلوئنسر و قدرت اینفلوئنسرها معلوم شد. و برندها دیگه برای فروش کاهلاهاشون شروع کردن به استفاده از همین افراد. حالا اینکه این مساله چه عوارض اقتصادی ای داشت یا چه عوارض فرهنگی ای داشت الان نمیخواهیم صحبت کینم. الان در این مقدمه نسبتا طولانی من راجع به این توضیح دادم که اینفلوئنسر و فالور اصلا چطور به وجود اومد. من برای این اپیزود چند تا فیلم مستند رو دیدم اما مهمترین مستندی که راجع بهش حرف میزنم فیلمیه به اسم Fake Famous یا مشهور تقلبی. حالا بریم ببینیم این فیلم چی میگه.و بعد لابلای حرفهام در مورد بقیه مستندهایی که دیدم هم صحبت میکنم.

مستند فیک فیموس یا مشهور تقلبی در سال ۲۰۲۱ ساحته شده. نمره ۶٫۶ از ده رو از سایت IMDB گرفته که نمره خیلی بالایی نیست. درسته که یه سری نقدهایی به فیلم وارده اما دلیلی که باعث شد من این فیلم رو انتخاب کنم این بود که فیلم دست روی موضوع بسیار مهمی گذاشته و مسائل جالبی رو مطرح میکنه. البته میتونست فیلم بهتری باشه اما در بین چند فیلمی که من در مورد مساله اینفلوئنسر و فالوور دیدم به نظرم این از همه جالبتر بود. این مستند رو نیک بیلتون ساخته که یه بریتانیایی هست که در امریکا زندگی میکنه. نیک بیلتون تجربه زیادی در رسانه ها داشته خبرنگار نیویورک تایمز بوده و مدام هم در برنامه های تلویزیونی یا کفتگوهای خبری بعنوان کارشناس مسائل تکنولوژی می اومده صحبت میکرده. این ا مستند در شبکه پخشHBO وجود داره و من هم از همونجا تماشا کردمش. گفتم نیک بیلتون یک سابقه طولانی داره از حضور در رسانه ها و صحبت کردن و تایید مزایای هر چیزی که مربوطه به تکنولوژیه، مثل سوشیال مدیا و گجتها و غیره. اما بیلتون توی این فیلم دیگه اون تایید همیشگی رو نداره و کمی نقادانه به زوایای مساله اینفلوئنسر و فالوور میپردازه.

داستان فیلم اینطوره که نیک بیلتون قصد داره یک آزمایش احتماعی رو اجرا کنه. یک socila experiment. یعنی یک برنامه ای رو شبیه به آزمایش اجرا کنه و ازش همینطور فیلم بگیره و ببینه نتیجه چی میشه. ازمایش چی بوده؟ بیلتون قصد داره ببینه که ایا میشه یه نفر که معروف نیست رو با استفاده از تکنیکهای افزایش فالوور تبدیل به یک اینفلوئنسر کرد؟ ها؟ میخواد ببینه که ایا این تکنیکهایی که میگن آدمها با استفاده از اونها فالورهاشون رو زیاد میکنن ایا این تکنیکها کار میکنه؟ برای این مساله تیم مستندسازآگهی زدن و کفتن که داستان اینه و ما نیاز به داوطلب داریم. سه نفر آدم گمنام میخواهیم و میخواهیم تلاش کنیم که اونها رو تبدیل به اینفلوئنسرهای معروف کنیم. در ابتداری آزمایش هم معلوم هم نیست که چه اتفاقی برای این افراد میافته. آزمایشه. شاید بشه شاید هم نشه. آیا این سه نفر موفق می‌شوند که ۱۰ هزار فالوور بگیرند یا یک میلیون فالوور بگیرن؟ زندگیشون بهتر میشه، بدتر میشه؟ اینجور چیزها رو توی این فیلم بررسی کرده. میبینید؟موضوع خیلی جالبیه.

نیک بیلتون و تیمش آگهی داده بودند که ما سه نفر رو میخواهیم. اما چهار هزار داوطلب اسم نوشته بودند.برای اینکه از بین اینهمه متقاضی یه نفر رو انتحاب کنن، چند تا فیلتر گذاشتن.در خواست اون ۴ هزار نفر یررسی کردن و از بینشون یه تعدادی رو انتحخاب کردن و به مصاحبه دعوتشون کردن. روز مصاحبه هم درست شبیه به برنامه های استعداد یابی بود. از متقاضیها میخواستن که بیان و مقابل یه پرده سفید بایستند، روبروشون هم دوربین و هیات داوران بود. از متقاضی میخواستن که خودش رو معرفی کنه و بگه که چرا دنبال مشهور شدن هست. دحترها و پسرهای جوون از جاهای مختلف امریکا اومده بودن. همه هم واقعا دوست داشن که این اتفاق برای اونها بیافته. انگار که رویاشونه. هر کدوم هم خودشون دو سه هزار تا فالووردر اینستاگرام داشتن ولی خب دنبال مشهور شدن بودن. بیشترشون هم در زمینه بازیگری و مدلینگ فعالیت میکردن. در مورد انگیزه هاشون میگفتن. که آره میخوام دنیا رو تغیر بدم. میخوام معروف بشم. میخوام به مردم بگم کاریزما یعنی چی. انرژی و اشتیاقم رو نشونشون بدم.و از این جرفها. داورها ازشون میپرسیدن چقدر از وققتون ور در سوشیال مدیا میگذرونی؟ بعضیها بودن که میگفتن سه چهار ساعت. خیلیها هم میگفتن تا ۱۲ ساعت در روز در اینستاگرام هستن.

اعتیاد به شبکه های مجازی در سالهای گذشته بیشتر شده
اعتیاد به شبکه های مجازی در سالهای گذشته بیشتر شده

اما اشتیاق برای مشهور شدن از کجا میاد ؟ به عقیده سازنده مستند این خواسته از اینجایی میاد که آدمها میخوان که دوست داشته بشن. منتها قبلا اینطور بود که آدمها بخاطر اینکه یک استعداد و توانایی خاصی داشتن معروف میشدن. مثلا خواننده یا هنرپیشه خوبی بودن. یا مثلا بسکتبالیست قهاری بودن. اما وقتیکه در چند دهه پیش رسانه ها زیاد شدن وگسترش پیدا کردن خوراک بیشتری لازم داشتن که بتونن مردم رو بطور ۲۴ ساعته سرگرم کنن. بعد از اون موقعیتهای بیشتری برای مشهور شدن آدمهای معمولی پیش اومد. از اونجا بود که ریلتی شوها درست شدن. برنامه هایی که بر مبنای آدمهای واقعی و روابط واقعی بین آدمها بود. اونجا دیگه خیلی از آدمها تونستن مشهور بشن. بعضیها کارهای عجیب و غریب انجام میدادن بعضیها حرفهای عجیب و غریب میزدن توی برنامه. فقط هم برای مشهور شدن. مستند اشاره نمیکنه اما یکی از بزرگترین مثالها برای این مساله خانواده کارداشیان هستن که با همین برنامه های ریلتی شو تونستن شهرت زیادی برای خودشون دست و پا کنن. گرفتید چی شد؟ تا قبل از اون آدمها خودشون یه هنری داشتن یا یه مهارتی داشتن و بعد معروف میشدن. اما از اینجا بود که یه عده ای بدون اینگه اون الزامات رو داشته باشن معروف شدن.

بعد که کم کم پای سوشیال مدیا هم در زندگی آدمها باز شد آدمهای بیشتری بودن که وارد جمع آدم معروفها شدن. رسانه احتماعی یا سوشال مدیا کمکشون کرد که معروف بشن. چون آدمها وقت زیادی رو هم در همین رسانه ها دارن میگذرونن.چه بسا بیشتر از وقتی که برای ارتباطات واقعی میذاریم، داریم برای ارتباطات مجازی صرف میکنم. الان که در سال ۲۰۲۱ هستیم مستند میکه که ۴ میلیارد نفر عضو شبکه اجتماعی هستن و بالطبع در سال میلیاردها ساعت در سوشیال مدیا وقت میگذرونن. پس آدمها در سوشیال مدیا خضور دارن و طبیعیه که خیلیها دوست دارن در اونجا مشهور باشن. نیک بیلتون میگه که قبلا ها اگه از بچه ها می پرسیدید که بزرگ شدید میخوای چیکاره بشی میگفتن فضانورد، وکیل پلیس، ها؟ شغلهای مورد علاقه بجه ها. میگه الان بیشتر بچه‌های آمریکایی می‌خوان که اینفلوئنسر بشن. قابل درک هم هست. چون وقتی که ویدیوهای مسافرت ها و اقامت اینفلوئنسرها توی هتل های لوکس، پارتی ها، هواپیمای اختصاصی و همه اینها رو میبینن، دوست دارن خودشون هم اینفلوئنسر بشن. حالا… ملاک موفقیت خود اینفلوئنسرها چیه؟ همه مون میدونیم. تعداد فالوورها، تعداد لایک ها و تعداد کامنت هایی که می گیرند. اما ایا این عدد ها قابل اعتماد هستند؟یعنی اگه در اینستاگرام ببینیم که یه نفر یک میلیون نفر فالور داره آیا اون فرد الزاما یک شخص معروفه؟ حب ما الان در سال ۲۰۲۱ بالای ۴۰ میلیون کاربر اینستاگرام داریم که هر کدومشون بالای یک میلیون نفر فالوور دارن. یه بار دیگه میگم. چهل میلیون نفر هستن که هر کدوم یک میلیون فالور دارن. آیا همه این‌ها آدم‌های معروفی هستند؟ یعنی ۴۰ میلیون آدم معروف در دنیا داریم؟ این تازه فقط یک میلیونیها بود. بیشتر از ۱۰۰ میلیون کاربر اینستاگرام هستند که بالای صد هزار فالوور دارند. آیا آنها هم نسبتا آدمهای معروفی هستند؟ چهل میلیون اونجا، صد میلوین هم اینجا. واقعاً ۱۴۰ میلیونآدم معروف داریم؟ نه. پس انگار یه جای کار میلنگه و این عددها خیلی هم قابل اتکا نیستن.

اما برگردیم به اون چند هزار متقاضی. در بین اینها افرادی بودن که خودشون استعداد بالایی داشتن مثلا خواننده اپرا یا بسکتبالیست ماهری یودن اما تیم مستندساز گفتن که این آدمها خودشون معروف میشن و اگر هم ما انتحابون کنیم نمیفهمیم که با ازمایش ما معروف شدن یا بخاطر توانایی خودشون برای همین رفتن سراغ کسایی که استعداد خارق العاده ای نداشتن. البته با ایتعدادبودن اما در یه سطح معمولیتری بودن. سه نفری که انتخاب شدن یکیشون یه دختریه به اسم دامنیک که ۱۱۰۰ فالور داشت. یک دحتر اهل میامی هست که در لس آنجلس درس خونده و دنبال رویاش که بازیگری بوده رفته. چند تا نقش کوتاه در فیلمهای دانشجویی داشته. بعدش بهش بازی در یه فیلمی پیشنهاد شده که میبایستی در یه صحنه ای برهنه میشده اما مقاومت کرده و أصلا کار رو انتحاب نکرده. یعنی آدمیه که برای هدف خودش و ارزشهای خودش ایستادگی میکنه. اما با همه اینها هنوز نتونسته جایگاه خودش رو پیدا کنه. برای زندگیش هم خیلی زخمت میکشه. نیمه وقت توی یک انبار کوچک کار میکنه اونجا لباسهایی که مشتریها بطور آنلاین سفارش دادن رو بسته بندی میکنه و براشون میفرسته. خودش میگه که وقتیگه برای تست بازیگری برای یه نقشی میره، آدمهایی که رابطش هستن میپرسن تو چقدر فالور داری. قطعا اگه خود بازیگر فاولرهای زیادی داشته باشه یعنی آدمهای زیادی هستن که کارهاش رو دنبال میکنن و اون فیلم هم بیننده بیشتری خواهد داشت. برای همین هم دامنیک برای این آزمایش داوطلب شده تا فالورهاش رو زیاد کنه. یا به قول بعضی از دوستان توی اینیستا فالورزهاش رو زیاد کنه.

کارگردان در حال خلق صحنه های تقلبی برای دامنیک است.
کارگردان در حال خلق صحنه های تقلبی برای دامنیک است.

نفر بعدی کریس هست که اون هم ۱۱۰۰ فالور داره. یک امریکای افریقایی تباره که اهل ایالت آریزوناست و یکساله که به لس آنجلس رفته. علاقه اصلیش طراحی لباسه. پشت چرخ خیاطی میشینه و طرحهاش رو اجرا میکنه و میخواد که یک برند برای خودش درست کنه. ایده اش هم اینه که روی لباسهای دست دو کارهای گرافیکی انجام میده. لباسهای دست دو رو خوشگلشون میکنه و میفروشه. نفر سوم هم یه پسریه به اسم وایلی که ۲۵۰۰ فالور داره. توی یک اژانس املاک در لس آنجلس کار میکنه. از بچگی هم علایم اختلال وسواس فکری و عملی رو داشته که بهش میکنOCD. بحاطرهمین هم قرصهای ضد اضطراب استفاده میکنه. علاقمند به مد هست. شهرت رو دوست داره و میگه شاید برای فرار از مشکلاتی که داره دنبال شهرته.

هر سه میخوان که تبدیل به اینفلوئنسر بشن. اما ابنفلوئنسر چیه؟ تعریف استانداردی برای اینفلوئنسر وجود نداره. همه میدونن که اینفلوئنسر کسیه که فالورهای زیادی داره و میتونه خودش رو یا برندهای مختلف رو معرفی و تبلیغ کنه. بنابراین اینفلوئنسریه طوریه که نصفش کارافرینه و نصفش سلبریتی. ممکنه که بعضیها فکر کنن که این آدم بیکاره یا بی غمه، چون خیلی از ایئنفلوئنسرها اینطوری دیده میشن. اما الزاما ابنطور نیستن. یا حداقل همه شون اینطور نیستن. اینفلوئنسرها یه سبک زندگی ای رو نمایش میدن که آدمهای دیگه هم دوست دارن اونها رو تقلید کنن. لازم هم نیست که حتما صدهزار تا فالور دشاته باشی که بهت بگن اینفلوئنسر. میتونی هم در حد ۵هزارفاور داشته باشی و میکرو اینفلوئنسر باشی. اینفلوئنسرهای مدل و فشن داریم اینفلوئنسرهای سفرداریم. طراحی داحلی، اشپزی، سلامت و غیره. البته این داستان اینفلوئنسر و فالور کلی چیز مثبت هم داره . خیلی از ادمهاییکه در رسانه های سنتی صدایی و تریبونی نداشتن الان میتونن استفاده کنن. خیلی از چیزهایی که قبلا متمرکز بودن و توسط دولتها قابل کنترل بودن ، بازتر و آزادتر شدن. کنترلهاشون برداشته شده. مثلا در امریکا جنبش جان سیاهان ارزش داره یا جنبش می تو. تغیرات اب و هوایی. چقدر همین اینفلوئنسرها در موردش صحبت کردن و به گوش مردم هم رسید. در ایران هم همینطور تاثیر اینفلوئنسرهارو دیدیم. مثلا مردم تونستن اعتراض خودشون رو راجع به یک مساله ای اعلام بکنن و به گوش خیلیها برسونن.

مشهور تقلبی در بخش فیرست کلاس تقلبی
مشهور تقلبی در بخش فیرست کلاس تقلبی

اما برگردیم به ازمایش. این سه نفر برکزیده رو بردن به یک آرایشگاه درجه یک که آرایشگر حرفه ای اونجا مدل موهای این سه نفر رو تغییر داد. بعد از اون بلافاصله رفتن به یک نقطه پرطرفدار از کالیفرنیا. که حالا شاید فکر کنید که یک نقطه خیلی مجللیه اما نه هیچ چیز خاصی نداره اما خیلی معروفه. یه جورایی شبیه به بعضی از خود اینفوئنسسرهاست که چیز حاصی برای ارائه دارن اما معروفن. در لس آتجلس یک دیواری هست که اون رو صورتی رنگ کردن. همین. یک دیوار صورتی رنگ. ولی اینقدر معرو ف شده که اینفلوئنسرها و البته آدمهای عادی حاضرن چند هزار دلار خرج کنن و حتی بحاطر همین از کشورهای دیکه برن امریکا که مقابلش عکس بگیرن. فکرش رو بکنید. نمیدونم چرا حلوی یه پرده صورتی عکس نمیکیرن. به هر حال در قدم اول آزمایش، این سه نفر با مدل موی جدیدشون جند عکس اینجا گرفتن و هر کدوم در اینستاگرامش منتشر کرد.

قدم بعدی این بود که کارگردان تلاش کنه تعداد فالورهای این سه نفر رو زیاد کنه. یک وبسایتی پیدا کرد به اسمfamoidو از اونحا قشنگ یک منو داشت و میشد انتخاب کرد و فالور خرید مثلا ۷۵۰۰ تا فالوور قیمتش میشد ۱۱۹ دلار. نیک از اونجا برای هر کدوم از این سه نفر ۷۵۰۰ فالور خرید . سایت هم میگفت که تا سه روز دیگه سفارشت تخویل داده میشه. واقعا هم کار کرد و بعد از خرید سیل فالورهای فیک به صفحات این سه نفر سرازیر شدن. سه تایی با دهنهای از تعجب بازبه گوشیهاشون نگاه میکردن و میدیدن که هر ثانیه فالور جدید پیدا میکنن. حالا داستان این فالورها که خرید و فروش میشن چیه؟ توی این مستند در مورد فالورهای فیک صحبت میکنه. من الان در مورد اونها یه توضیحی میدم. بعدش هم د رمورد یه پدیده دیگه ای صحبت میکنم که اون رو در یه مستند دیگه ای دیدم. پس اول از فالورهای فیک شروع میکنم. یعنی همین فالورهایی که نیک بیلتون رفت در اون وبسایت سفارش داد و خرید. یه سری بات هست یا در وافع برنامه هایی نرم افزاری هست که عکسهای آدمهای مختلف رو میگیره، بعد ایدیهای تصادفی درست میکنه. ایدی رو که داره، عکس هم داره، با اونها مثلا در اینستاگرام صفحات فیک درست میکنن. صفحه هایی که من اگه ببینم أصلا تصور نمیکنم که این فیکه و آدمی پشت این نیست و در واقع یک نرم افزار این صفحه رو ساحته و مدیریت میکنه. شاید صدها میلیون شاید بیشتر صفحه فیگ داریم. مثلا شرکتی هست که همچین نرم افزاری رو داره و فرض کنید دو میلیون حساب اینستاگرام درست کرده. بعد آگهی میزنه و میگه ده هزار تا فالور بهتون میدم این فیمت. بعد با نرم افزارش اون ده هزار اکانت فیک خودش رو میفرسته که بیان حساب شما رو فالو کنن. یا میان لایک میکنن. یا حتی کامنت میذارن. یه دفعه شما میبینید که اه مثه اینکه من هم اینفلوئنسر شدم. حالا چند نفر پشت اون چند میلوین حساب هستن؟ احتمالا یه نفر. اما به اون آدمهایی که فالور فیک خریدن امر مشتبه میشه که اینفلوئنسر واقعی هستن. میکن تازه تعداد لایک و کامنتم هم بالاست یعنی انگیحمنت بالایی هم دارم.

چیزهایی که در اینستاگرام میبینیم تمام واقعیت نیستند.
چیزهایی که در اینستاگرام میبینیم تمام واقعیت نیستند.

توی اپیزود اول سوشیال دیلما در مورد احبار جعلی گفتم که چقدر در اینترنت پخش میشه و فضای سیاسی رو تغییر میده و حتی روی نتیجه اتحابات تاثیر مرذاره، باعث برگزیت در برتانیا میشه و غیره. این احبار جعلی رو کیها منتشر میکنن؟ صفحات جعلی. اکانتهای فیک که فقط حضورشون در سیاست هم نیست. نمونه اش رو الان گفتم دیگه. خیلی راحت میشه نشون داد که یه ادم، آدم مشهوریه. پنجاه هزار فالور داره.

این از اکانتهای فیک که توسط بات درست میشه. یه شیوه دیکه ای هم هست که الان توضحیش میدم. من یک مستند دیگه ای هم دیده بودم به اسم celebs, brands and fake fans که اون رو توی یوتیوب تماشا کردم. این مستند درمورد سواستفاده هم آدمهاست و هم برندها از فالورهای فیک. چون توی این بازار برندها هم هستن که پول میدن و فالورهای جعلی میخرن. چرا؟ چونکه نشون بدن که برندشون پرطرفداره. اونجا مستنساز برای اینکه نشون بده فالورهای فیک از کجا میان راهی بنگلادش میشه. اونجا یه شرکتهایی هستن که میگن ما فالور واقعی داریم. یعنی میکن هزار تا فالوری که بهتون میفروشیم بات و نرم افزار نیستن. آدم واقعی هستن، منتها اینها کارشون اینه که فالو کنن. لایک کنن، یوتیوب تماشا کنن بعد پولش رو بگیرن. مثلا میگه برای هزار ویوی یوتیوب پولش میشه سه دلار. یا هزار تا لایک در فیسبوک مظنه اش هست ۱۵ دلار. بعد اون مستندسازه برای اینکه این مساله رو امتحان کنه اون هم یه آزمایشی کرد. یه صفحه مضحکی در فیسبوک درست کرد به اسم چرا همه کدوسبز رو دست کم میگیرن و فقط به خیار توجه میکن. میخواست ببینه همچین چیز مسخره ای که قاعدتا نباید کسی لایکیش کنه چطوری مسشه. بعد رفت به یکی از همین شرکتها و بهشون پول دا دکه صفجه رو لایک کنن. پول رو که گرفتن درعرض ۳-۴ ساعت، صفحه هزار تا لایک گرفت. توی یکی از اتاقهای همون شرکت ده پانزده نفر پشت کامپیوترهاشون نشسته بودن. هر کدومشون هزار تا اکانت فیسبوک رو مدیریت میکردن. انگار هر کدومشون با چند صدنفر آدم در ارتباط بودن. مثلا توی یه گروه تلگرام میزدن که با اکانتهاتون برید فلان صفحه رو لایک کنید. یعنی همون کاری که نرم افزار میکنه رو اینها دستی انجام میدن. فیسبوک هم نمیتونه جلوشون رو بگیره چون آدمهای واقعی هستن. حالا بماند که فیسبوک و شرکتهای اینچنینی تمایلی هم ندارن که کاربرهاشون رو کم کنن. وحود این صفحات فیک خیلی هم مساله شون نیست.

دهها هزار کاربر بنگلادشی از راه شبکه های مجازی امرار معاش میکنند.
دهها هزار کاربر بنگلادشی از راه شبکه های مجازی امرار معاش میکنند.

دهها هزار نفر بنگلادشی هستند که کارشون اینه که در صفحه های فیس بوکی کلیک کنند. اون مستند میگفت که سی تا۴۰درصد از کلیکهایی که توی سایت فیسبوک میشه از بنگلادش میاد. و برای هر کلیک یک هزارم دلار پول میگیرن. بعنی هزار بار کلیک میکنند و یک دلار می‌گیرند. مدیر یکی از همین موسسات میگه که هر سه ماه در میان ۳۰ دلار پول می گیرند. خیلی هم معروفن و أصلا یه جنجالهایی هم پیش اومده بوده. مثلا کوکاکولا یک کمپین تبلیغاتی ای داشته و یکی از مدیران تبلسغاتی اش پول داده بود به همین شرکتهای بنگلادشی که اون ویدئو رو لایک کنن. قابل ردیابی همست. چون مثلا در یوتیوب میشه فهمید که این ویدئو در چه روزی خیلی روی بورس بوده و لایک خورده. یا بیننده هاش در کجا هستن. مثلا دیدن که در یه روز خاصی دهها هزار نفر از بنگلادش این ویدئو رو لایک کردن. خب دیگه داستان خودش گویاست دیگه. چقدر همینها باعث شدن که پیجهای که تازه درست شدن یک شبه دهها هزار لایک بگیرن و همه فکر کنن که حتما صفحات معتبری هستن. مثلا یه سایت شرط بندی یا شرکتهای کوچگ بی نام و نشان که توی فیسبوکشون میری میبینی دهها هزاز نفر دنبالشون میکنن. فکر میکنی که حتما خبریه دیکه. شما هم اعتماد میکنی. اما بعد معلوم میشه که یه سایت کلاهبرداری بوده. توی اون مستند . وقتیکه سازنده اش با یکی از همین شرکتهای بنگلادشی صحبت میکرده رد چند تا ازمشتریهای انگلیسیشون رو هم گرفت. بعد مستندساز رفت به انگلیس و رفته با خود اون مشتریها صحبت کرد. مثلا طرف مدیر روابط عمومی یک شرکتی در منچستربوده خیلی هم راحت میگفت که آره برای ما کاری نداره. یک صفحه می زنیم و عرض سه سوت مخاطب گیر میاریم. ضمنا هم کاربرهای جعلی فقط کارشون لایک و فالو کردن نیست. کارهای دیکه هم میتونن بکنن. حتی مواردی بوده که یه هنرمند یه آهنگی ساخته و برای انکه نشون بده خیلی پرطرفدار بوده دست به دامن همین شرکتها شده تا کاربرهای جعلی یا فیک برن و آهنگش رو دانلود کنن و یه دفعه اهنگش بره توی لیست بهترینها. یا طرف پول داده تا ویدئوهاش در یوتیوب زیاد دیده بشه. پس تا اینجا دو مدل فالور فیک رو گفتم. یکیش همون باتها یا نرم افزارها هستن یکی هم کاربرهای واقعی در یه کشور ارزونی مثل بنگلادش. که یه عده احتمالا در کنار شغل ثابت خودشون این کار رو هم میکنن. اما فکر نکنید این مسائل فقط در امریکا و بنگلادش بوده و اینفلوئنسرهای ما خیلی طیب و طاهر هستن و أصلا از اون خونواده هاش نیستن که فالور فیک بگیرن. نه ما خودمون فالورفیک مزگان داریم. اما از شوخی گذشته کافیه به فارسی گوگل کنید و ببینید چقدر موسساتی هستن که عین همین کار رو در ایران هم میکنن. یعنی هم فالور فیک نرم افزاری میدن و هم فالور واقعی که یه ادم پشت اون حسابه. عین همون چیزی که در مستند فیک فیموس بود در این سایتهای ایرانی هم شما میتونید سفارش بدی ده هزار فالور، یه مبلغی میدید و چند ساعت بعد فالورهاتون زیاد شده. من در یعضی از همین وبسایتها که چک میگردم دیدم حتی میشه نیم میلیون فالور خرید. با یه قیمت نه جندان بالا. مثلا چن میلیون تومان میدن نیم میلیون فالور میگیرن. بعد من نوعی از همه جا بیخبر میرم اون پیح و میبینم زده فروشگاه اینترنتی فلان یا مزون فلان یا سمینارموفقیت بهمان. نیم میلیون هم فالور داره. کامنتها و لایکها هم که دیکه نگم برات. چند هزار کامنت که همه اش رو باتها نوشتن. ولی من نمیدونم و پیش خودم میگم این دیگه کارش ردخور نداره. در حالیکه نیم میلیون فالور جعلی رو یک شبه به دست أورده و چه بسا ده تا آدم هم نیستن که اینجا رو بشناسن. اما امرز که نیم میلیو فالور گرفته به پشتوانه این عدد بالا بقیه مردم هم اعتماد میکنن و سرازیر میشن. پس میبینید چقدر باید حواسمون باشه. پیجهایی هستن که دها هزار یا صدها هزار فالور دارن اما تعداد فالورهای واقعیشون خیلی کمتر از اینهاست. البته که خب پیجهای زیادی هم هستن که این خبرها نیست و اون اینفلوئنسر تونسته با پستهای خوب یا با عکسهاش زیباش فالورهای زیادی رو جذب بکنه.

دیوار صورتی لس آنجلس، جاذبه سالهای اخیر این شهر
دیوار صورتی لس آنجلس، جاذبه سالهای اخیر این شهر

اما برگریدم به مستند فیک فیموس. یا مشهور تقلبی. کارگردان فیلم میخواد تلاش کنه که با انجام تکنیکهای تقلبی تعداد فالورهای این آدمها رو زیاد کنه. تکنیکها چیها هستن؟ دو تا تکنیکه. یکیش همین خرید فالور هست که گفتم. اینقدر هی فالور بخرید و بخرید تا اینکه از یه جایی به بعد ادمهای دیگه هم میکن که ختما خبریه دیگه. پس ما هم این بابا رو فالو میکنیم. پس تکنیک اول خرید فالور فیکه. تکنیک بعدی هم عکسهای فیکه. یعنی عکسهای تقلبی از سبک زندگی اشرافی. توی عکس داری به مخاطبت القا میکنی که دریک مسافرت هستی و داری در محموعه اسپای یک هتل محلل هستی اما در واقع در وان حموم خونه خودت صحنه سازی کردی و اون عکس رو گرفتی . توی فیلم فیک فیموس چند تا از این صحنه سازیها رو نشون میده که خلی جالب بود. البته باید خیلی خلاق باشی که با یه امکانات ساده یه عکس خوب بگیری و بعد هم لوکیشن عکس رو بزنی فلان هتل یا فلان رستوران و همه هم باور کنن. البته از اونطرف هم بعد از انتشار عکس باتها یا همون فالورهای فیک میریزن کامنت میدن و به به و چه چه میکنن دیگه خیلیها باورشون میشه. حتی چند سال پیش یک فالور معروفیه به اسم ناتالیا تیلور چند تا عکس از سفرهای مجلل خودش رو پست کرد و لوکیشن عکسش رو هم گذاشت جزیره بالی اندونزی. اما بعدش خودش عکسهایی رو پست کرد که نشون میداد رفته به فروشگاه ایکیای نزدیک خونه اش و همه این عکسها رو توی وان، تخت و مبل و امکانات ایکیا گرفته. از عمد اینکار رو کرده بود که نشون بده همه چیزهایی که در سوشیال مدیا میبینید راست نیست. این سه نفر هم همینکار رو کردن. مثلا کریس رفت توی یک انباری متروگه و گروه فیلم براش صحنه سازی کردن و اون هم شروع کرد به جابجا کردن یک لاستیک تراکتور. یه عکاس حرفه ای هم داشتن که عکسهای خیلی خوبی رو میگرفت. بعد هم عکسها رو در اینستاگرام پست کردو محل عکس رو هم زد یک سالن ورزشی فوق العاده گرون در منطقه بورلی هیلز. یا مثلا یه روزی رفتن به یک جایی که یه اتاقی بود شبیه به دکوراسون هواپیما رو درست کرده بودن و شما میتونستی ساعتی پنحاه دلار بدی و اون اتاق رو اجاره کنی. یعنی مردم پنحاه دلار میدن میرن اونجا عکسهایی میگیرن که نشون میده در هواپیمای شخصی نشستن. حالا نه اینکه همه اینفلوئنسرها اینطوری هستن اما فیلم داره میگه راه برای تقلب و دروغ گفتن هست و کسی هم متوجه نمیشه. خود اینستاگرام هم جلوی این کار رو نمیگیره. چون این اتفاقا همون چیزیه که یه شرکتی مثل اینستاگرام میخواد. اینستاگرام میخواد عددهاش رو تپل کنه. نشون بده که رشد داشته. کاربرهاش انگیجمت بالا دارن. سرمایه گزارهاش هم دارن بر همین مبتا روی این شرکتها سرمیه گزاری میکنن. یه شرکتی مثل اینستاگرام یا توییتر میخواد نشون بده که تعداد کاربرهای زیادی دارن و برنامه رشدشون خوب کار میکنه. برای همین سیاستشون اینه که خیلی أوقات چشمشون رو به فالورهای فیک میبندن .

ناتالیا تیلور عکسهایی که در فروشگاه ایکیا گرفته بود را خود برملا کرد.
ناتالیا تیلور عکسهایی که در فروشگاه ایکیا گرفته بود را خود برملا کرد.

اما روندی که این ازمایش داشت طی میکرد طبق انتظار نبود. البته دامنیک همون دحتری که دوست داشت بازیگر بشه روند پیشرفتش خیلی خوب یود. هم تعداد فالورهاش زیاد میشدن و هم اینکه مدام از شرکتهای مختلف پیشنهاد میگرفت که بیا برای مخصولات ما تبلیغ کن. کریس اما نظرش راحع به تقلب مثبت نبود و میگفت که من نه نیاز دارم این عکسهای دروغی رو بگیرم و نه اینکه اون فالورهای الکی رو داشته باشم. من ترجیخ میدم تعداد فالورهام کم باشه اما واقعی باشن. هم فالورهام واقعی باشن و هم خودم اون آدمی باشم که هستم. و وانمود نکنم که خیلی پولدارم . از اونور کارگردان براش فالور میخرید ااز اینور کریس مینشست دیلتشون میکرد. بنابراین کریس خودش رو یه جورایی ازاین برنامه ازمایش کنار کشید. نفر بعدی هم وایلی بود که بعد از اینکه چند تا عکسش رو پست کرد چند نفر ترول اومدن زیر پستهاش کامنت گذاشتن که فالورهات فیک هستن و کسی تورو فالو نمیکنه.

با توجه به اینکه وایلی خودش هم از قبل سابقه اضظراب و افسردگی داشت برای اینکه از شر این فشارها راحت بشه حسابش رو شخصی کرد. چیزی که اذیتش میکرد این بود که من چه مشکلی دارم که فالورهام اینقدر پایینه. تازه بیشتر فالوررهام هم بات هستن. این روزها Cyberbullying یا مورد تمسحر واقع شدن در اینترنت رو خیلیها تجربه کردن و میکنن. و اگر کسی در یک سن بحرانی ای باشه و یا در یک شرایط روحی بحرانی باشه دیگه میتونه نسحه سلامت روخیش پیچیده بشه. البته وایلی تونست بعد از مدتی بر اضطراب خودش غلبه کنه و دوباره به میدان برگرده اما دیگه توی این آزمایش حضور نداشت. پس از اون سه نفر دو نفرشون کنار کشیدن. جای اون دو نفر ولی دامنیک داشت پله های ترقی اینفلوئنسری رو یکی یکی طی میکرد. به جااهای محتلف دعوت میشد. همراه سایر اینفلوئنسرها سفر میرفت و عکس میگرفتن. مدام هدیه و محصولات محانی از اینور و اونور براش میومد. مخصولاتی مثل محصولات ارایشی، لباس و حتی جواهر. این کار رو میکردن که دامنیک یک عکس بگیره و اونها رو هم تگ کنه. حتی با اومدن کرونا هم با اینکه خیلی از آدمها کارشون رو از دست دادن و خیلی از شرکتها از بین رفتن ولی باز دامنیک رشدش ادامه داشت و همینطور کادو دریافت میکرد. چون توی مدت کرونا بعضی از کسب و کارهای اینترنتی رشد خیلی خوبی داشتن. رشد دامنیک هم به همین واسطه خوب بود. حتی دیگه وقتیکه برای تست بازیگری هم میرفت با عزت و احترام استقبال میشد و نقش رو هم بهش میدادن. چون میگفتن یه ائنفلوئنسر در فیلممون باشه خوبه. دیگه تعداد فالورهاش هم از دویست و پنجاه هزار نفر هم بیشتر شد. البته بیشتر اینها فیک بودن ولی کسی که نمیدونست. حتی میگن یه نرم افزاری هست که محک میزنه چند درصد از فالورهای یک اکانت فیک هستن. اون نرم افزار هم جیزی رو نشون نمیداد و میگفت که اکانت دامنیک یک اکانت پاک و مطهره. مستند میگه که بعضی از سلبریتیها هستن که ۵۰-۶۰ درصد از فالورهاشون بات هستن. در سال ۲۰۱۹ روی اکانت خیلی از سلبریتیها از جمله کیم کارداشیان تحقیقی انجام شد و نتیجه این بود که دهها میلون فالورشون فیک بودن. یعنی همین افرادیکه صدها هزار دلار میگیرن که یک پست منتشر کنن یا یه توییت بزنن خودشون میدونن که چند میلیون از فالورهاشون بات هستن.

ناتالیا تیلور عکسهایی که در فروشگاه ایکیا گرفته بود را خود برملا کرد.
ناتالیا تیلور عکسهایی که در فروشگاه ایکیا گرفته بود را خود برملا کرد.

خب در مورد آزمایشی ک نیک بیلتون انجام داد صحبت کردیم. یه آزمایش بی نقصی هم از آب در نیومد. از سه نفری که انتحاب کرده بودن دو نفرشون کنار کشدین که احتمالا نشون میده که انتحاب اولیه شون خوب انجام نشده بوده و شاید میبایستی کسایی رو انتحاب میکردن که تا آخرش بتونن بمونن. اما در کنار اطلاعتی که مستند در مورد آزمایش میگه، خیلی گذرا به یه سری کارهای منفی اینفلوئنسرها هم اشاره میکنه. مثلا بعضی از اینفلوئنسرها انگار از همه هنرها بری هستن و تنها چیزی که برای عرضه دارن جاذبه جنسیه. در عکس هایی هم که میگیرن تمرکزشون فقط روی اندام خودشون هست یا حتی با فتوشاپ عکس رو دستکاری میکنن. رنگ رو تغییر میدن، اندازه ها رو تغییر میدن. خیلی حب دیگه حالا وارد جزئیات نشیم. خدا به دور. یا بعضی از اینفلوئنسرها کارهای احمقانه میکنن، مثلا چند وقت پیش بود چند نفر پریده بودن توی خوض وسط یه میدون و توی حوض میدون شنا میکردن و فیلم میگرفتن. یا بعضیها هستن که کارهای خطرناک میکنن. میرن بالای یک ساختمون بلند، یا کوه مرتفع حرکات خطرناک میزنن و عکس میگیرن. برای خیلی هاشون مشکلی پیش نیومده اما بعضی هاشون بودن که جونشون رو سر یه عکس از دست دادن. یا اینکه باعث شدن که اینحور کارهای عجیب و غریب یه مساله عادی بشه و خیلها از این کارها بکنن.

یا بعضی از افراد برای بچه هاشون صفحه درست میکنن و ناخواسته اون بچه رو وارد یک دنیایی میکنن که قاعدتا دنیای مناسبی برای یک کودک نیست. بچگی اش رو از اون کودک معصوم میگیرن، بچه رو در معرض یک معروفیت ناخواسته قرار میدن که اگه بزرگسال بود شاید خودش تصمیم میگرفت و میگفت نه من این رو دوست ندارم. اما الان احتیارش دست والدینشه. بعد همینکه اون بچه دست از پا خطا میکنه یا تو عالم بچگی خودش یه چیزی رو میگه. یه دفعه ترولها بهش هجوم میبرن و یه دفعه یه بچه معصوم در معرض هزاران پیام حاوی خشونت کلامی و نفرت قرار میگیره که چقدر میتونه برای یه بچه مخرب باشه. غیر از اینها بعضی از اینفلوئنسرها هم هستن که سوار موجهای اجتماعی میشن و از موج سواستفاده میکنن. میبینن جامعه دنبال چیه؟ اونها هم برا ی اینکه یک محبوبتی برای خودشون دست و پا کنن تظاهرمیکنن که اونها هم با مردم هستن. نمونه اش در امریکا در راهپیماییهای Black lives matter یا جان سیاهان ارزش دارد بود. یه ویدئویی هم معروف شده بود که یه اینفلوئنسری پلاکارد به دست. یهلحظه وارد جمعیت تظاهرکننده ها میشه. بعد عکاسش ازش عکس میگیره و بعد بلافاصله از راهپیمایی میزنه بیرون. یعنی کلا ده ثانیه اونجا بوده. سریع هم عکسش رو پست میکنه که مثلا همین الان یهوییی من در راهپیمایی جان سیاهان ارزش دارد . حالا بخثهای زیادی هم میتونه اینجا بشه. یکی ممکنه بگه که این با همون ده ثانیه اش باعث میشه که چند هزار نفر دیگه هم بیان وارد گود بشن. شاید هم بله، اما بحث کلی اینه که خیلی ها از فضا سواستفاده میکنن. سوار موج میشن. ما توی اینترنت فارسی هم از این مدل نمونه زیاد داریم. بعضی از اینفلوئنسرها هستن که در برهه های مختلف رفتارهای متفاوت از خودشون نشون میدن. مواقع عادی یه رفتاری دارن، موقع انتخابات یه رفتار دیگه ای دارن، خارج از کشرو یه طور دیگه ای هستن، برق قطع میشه یه رفتاری، یا کرونا میشه رفتار دیگه ای. البته آدمها تغییر میکنن و بسته به شرایط حرف ادمها، رفتار آدمها هم تغییر میکنه. اما گاهی اوقات این تغییرات اینقدر زیاده که باعث میشه مردم این نقد رو به بعضی از اینفلوئنسرها داشته باشن که اینها روراست نیستسد و هر روز رنگشون رو عوض میکنند. بحث بر سر سوءاستفاده از موقعیت هست، سر اینکه هر اتفاقی میافته چی کار کنم که از آب کره بگیرم و فالورم رو زیاد کنم. به هر حال تعداد فالورها تبدیل به یم سرمایه شده که باعث میشه با افزایش اون ارزش مالی آدمها هم بیشتر بشه.

دنیای اینفلوئنسر و فالوور
دنیای اینفلوئنسر و فالوور

یه مدل دیگه از اینفلوئنسر هم که در سوشیال مدیای فارسی واقعا عجیب و غریب میاد یه تعدادی از اینفلوئنسرهای غذا هستن. که متاسفانه و متاسفانه تعدادشون کم هم نیست. اینفلوئنسر آشپزی و غدا توی همه دنیا هست. اما چیزی که در بیشتر اینفلوئنسرهای ایرانی غذا دیده میشه تشویق به پرخوری و تبلیغ کردن غذای ناسالمه. حجم عجیب و غریب غذا . کباب یک متری، ساندویچ در اندازه سه ایکس لارج، راحت دو کیلو وزنشه. . واقعا یک معده عادی نمیتونه همچین غذایی رو توی خودش جا بده . شما اینفلوئنسرهای غربی رو ببینید مثلا غذاهای ایتالیایی یا ژاپنی و سایر ملتها رو چطور تبلیغ میکنن. تاکید روی کیفیته نه کمیت، تاکید روی سادگی و اصالت غذاست. بعد ما جای اینکه فرهنگ غنی غذای ایرانی رو تشویق کنیم میاییم فقط تاکید میکنیم روی حجم بالا و اون هم فقط غذاهای مضر. البته که اینفلوئنسرهای خوب غذا هم داریم ولی به نظر میاد که یه تعداد زیادی هستن که عادتهای غذایی غیر سالم که هیچ بگم غیرنرمال رو تبلیغ میکنن.

بگذریم. مساله فقط داشتن فالوور قلابی ، لایک عاریه ای، کامنت قلابی یا عکس بزک شده نیست. بلکه فراتر از اون بعضی از اینفلوئنسرها باعث این میشن که آدمها احساس خوبی راجع به خودشون نداشته باشه. گاهی أوقات انگار اینفلوئنسر بودن برای اینه که برتری رو نمایش بدن. نگاه کنید په ساعتی به دستم بستم. نگاه کنید توی چه هتلی بودم. ببین چه کفشی پام کردم. در حالی که خیلی اوقات همونها هم واقعی نیست. اگه یه نفر حال و هوای پیجش فقط اینطوریه و هیچ جیز دیکه ای نداره که به آدم اضاافه کنه، این دیگه اینفلوئنسر بودن نیست، این مشهوریت نیست. این فقط تبلیغاتچی دیگران بودنه. کمک کردن به اینه که یه بابایی محصولش رو بفروشه . مهارت من چیه این وسط؟ کمک کنم که اون جنس فروخته بشه. که اون هم کاری خوبیه ها. ولی شما داری کمک میکنی یه جنس رو بفروشی. شما اینفلوئنسر نیستی. تازه برای تبلیغات هم شما تابع اون شرکتهایی هستی که بهت تبلیغات رو میدن. یعنی در وقع اینفلوئنسر واقعی اون شرکته هست. که از طریق شما داره روی بقیه تاثیر میذاره. میگم ها همه رو هم نمیشه با یک چوب زد. و گفت همه اینطوری هستند. نه واقعا اینطور نیست. خیلی از اینفلوئنسرها هم هستن که واقعا خودشون دارن مختوای درست تولید میکنن و مطالب ارزشمندی رو به مخاطبشون ارائه میکنن. دیدگاه افراد رو بهتر میکنن. و باعث میشن که آدمها احساس بهتری در زندگی داشته باشن. از این طیف اینفلوئنسر واقعی و ارزشمند هم زیاد هستن.

موضوع مستند فیک فیموس در مورد فالور تقلبی، لایک و کامنت تقلبی، عکس تقلبی ، لایف استایل تقلبی و در نهایت شهرت تقلبی هست. در این مورده که چطور یه آدم گمنام بدون اینکه هنر خاصی داشته باشه میتونه معروف بشه. و دیدیم که در این آزمایش دامنیک با کمک باتها و عکسهای تقلبی تونست معروف بشه . البته خودش هم آدم با استعدادی بود و بازیگر بود و مهارتهای بازیگریش هم در معروف شدنش بی تاثیر نیود. اما مساله مهم اینه که این شخص یه فرد معروف نیود اما تونست یک اینفلوئنسر بشه. این فیلم یک ازمایش احتماعی بود یک سوشیال اکسپریمنت بود که بطور سرگرم گننده ای هم ساخته شده. پس الزاما یک آزمایش علمی نیست و نمیشه از نتایج این ازمایش بعنوان یافته های علمی یاد کرد. و گفت صد در صد درسته و به همه افراد هم تعمیم داد. نه همه اینطور نیستن.

خب این اپیزود بیست و پنجم پادکست داکس بود . دوستان، الان یک ساله که از شروع این پادکست میگذره. تابحال توی این ۲۴ اپیزود در مورد نزدیگ به سی فیلم مستند صحبت کردم. ساحت ۲۴ اپیزود در دوازده ماه واقعا کار راحتی نبود. با توجه به اینکه همه کارهای این پادکست رو هنوز خودم انجام میدم و من هم از نطر حرفه ای و خانوادگی مشغله های خودم رو دارم. بنابراین با اینکه فشار زیادی هم روم اومده، حسته شدم، یه جاهایی هم کیفیت کار اونی نشده که میخواستم اما در کل میتونم بگم که از نتیجه کار راضیم. فکر میکنم راجع به موضوعات جالبی صحبت کردم، با ادمهای خیلی ارزشمندی اشنا شدم. در پادکست مهمانم بودن یا خارج از فضای پادکست صحبت کردیم. اینها دستاوردهای بزرگی بودن. سال سختی هم بود، برای همه مون، و برای من هم. سال قبل در همین روزها من پدرم رو از دست دادم اون هم در شرایطی که نزدیگ دوسال بود که حانواده ام در ایران رو ندیده بودم. و تازه با وحود کرونا امان سفر به ایران هم نبود و معلوم هم نیود که کی میتونم برم ایران و خانواده ام رو ببینم و سر مزار پدرم برم. تصور کنید چه شرایطی. توی اون شرایط سخت تازه محبور هم بودیم که مثل بقیه مردم دنیا توی خونه بمونیم و کسی رو هم نمیتونستیم ببینیم. بالطبع شرایط خیلی سختی بود و من اگر این پادکست رو شروع نمیکردم نمیدونم وضعیت روخی ام چی میشد. برای همین درسته که انرزی و وقت زیادی روی این پادکست میذارم اما اینکار کمک حالم بوده و به قول حافظ از کرده خود خوشحالم. لازم میدونم که از شما که توی این مدت شنونده من بودید تشکر کنم . مرسی که حمایتم کردید، کامنت گذاشتید. اگر نقدی داشتید نقدتون رو خوب و متین بهم گفتید. نقصهای پادکستم رو در نظر نگرفتید و به دوستاتون این پادکست رو معرفی کردید . به هر حال ازتون ممنونم. من سعی میکنم که همین روند دو هفته یکبار که در سال قبل هم رعایت شده رو پیش ببرم. منتها امسال دیگه با زمانبندی دقیقتر و انتشار در یک روز مشحص. همین. دم همه تون گرم. تا اپیزود بعدی و فیلم مستند بعدی خدانگهدار.

تازه‌ترین اپیزودها

جمهوری ایرلند

جهان در سال ۲۱۰۰

دیرپایی، راز بلوزونها

0 0 رای ها
امتیاز به اپیزود
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها