اپیزود 46

پرسه در دنیای باستان

اشتراک‌گذاری:
تلگرام
واتساپ
توییتر

آیا تابحال فکر کرده اید که چرا ۲۵۰۰ سال پیش بین ایران و یونان جنگهایی رخ داده؟ عاقبت جنگهای ایران و یونان چه شد؟ آیا میدانید که این یونانیها بودند که دموکراسی را ابداع کردند و برای اولین بار در دوران باستان یک جکومت دکوکراتیک بر سر کار آوردند؟ راجع به آکروپولیس که در شهر آتن قرار گرفته و یک میراث تاریخی جهانی است چه میدانید؟ راحع به مصر چطور؟ در مورد خدایان مصری و مومیایی کردن مردگان شنیده اید؟ تابحال فکر کرده اید که آثاری که از دنیای باستان به جا مانده چطور از موزه های اروپایی مثل لوور و موزه بریتانیا سر در آوردند؟  اینها بعضی از سوالاتی هستند که در این اپیزود میخواهم بهشون پاسخ بدم. پس اگر این موضوعات براتون جالبه اپیزود درستی رو برای شنیدن انتخاب کرده اید.

جنگهای ایران و یونان

بازدید از موزه ملی بریتانیا

چطور آثار باستانی ایران تاراج شدند؟

بتکده خدایان مصری در یونان

وبسایت پادکست داکس

کانال یوتیوب داکس

اینستاگرام پادکست داکس

تلگرام پادکست داکس

 

متن پادکست

برای علاقه مندانی که به اسکریپت پادکست نیاز دارند:

 

سلام، من پیمان بشردوست هستم و شما دارید اپیزود چهل و ششم از پادکست داکس رو میخوانید.
مقدمه
میخوام چند تا سوال ازتون بپرسم. من میپرسم شما توی دلتون جواب بدید. میخواهیم چک کنیم اطلاعاتمون راجع به دنیای باستان چقدره؟ حداقل اونقدری که برای ما بعنوان یک ایرانی مربوطه چقدر از تاریخ باستان میدونیم. حتما میدونید که ۲۵۰۰ سال پیش بین ایرانیها و یونانیها اون هم در یونان در خاک قاره اروپا جنگهایی اتفاق افتاده. حالا سوال اینه که ایرانیهای ۲۵۰۰ سال پیش اونجا چیکار میکردن؟ چطور به اونجا میرفتن؟ عاقبت اون جنگها چی شد؟ میدونید که یونانیها بودن که دموکزاسی رو ابداع کردن و برای اولین بار در دوران باستان یک جکوکت دکوکراتیک بر سر کار اوردن؟ راجع به آکروپولیس که در شهر آتن قرار گرفته و یک میراث تاریخی جهانیه چی میدونید؟ راحع به مصر چطور؟ میدونید مصریها چطور اجساد مرده هاشون رو مومویایی میکردن؟ راجع به خدایان مصری شنیدید؟ مثلا ابوالهول یعنی چی؟ چقدر با آثار باستانی مهم در موزه ها اشنا هستید؟ اصلا اثاری که از دنیای باستان به حا مونده چطور از موزه های اروپایی مثل لوور و موزه بریتانیا سر در اوردن؟ اینها بعضی از سوالاتی هستن که توی این اپیزود میخوام بهشون جواب بدم. پس اگه این موضوعات براتون جالبه اپیزود درستی رو برای شنیدن انتحاب کردید. توی اپیزود قیل در مورد داریوش بزرگ صحبت کردم، اینکه هحامنشیها مصر رو زیر سلطه خودشون گرفتن، داریوش بزرگ به دنبال تکمیل کانال فرعونها بود . راجع به حضورهحامنشیها در منطقه مدیترانه گفتم و خیلی چیزهای دیگه . راستش وقتیکه در مورد این موضوعات صحبت کردم دیدم کلی مطلب مرتبط دیگه هم هست که اتفاقا من در مورد اونها قبلا تحقیق کردم و در موردشون محتوا تولید کردم. منتها نه در پادکست داکس، بلکه در کانال یوتیوب پادکست داکس یا کانال داکسپرینس. توی کانال یوتیوب هم من دنبال موضوعاتی هستم که راجع بهشون کنجکاوم و یا تجربه شون کردم. برای همین هم اسم کانال هست داکسپرینس. مثلا اگه به یک سفری میرم به فرض به یه منطقه تاریخی ای رفتم. از اونجافیلم میگیرم، در موردش تحقیق میکنم و یافته هام در مورد اون منطقه رو در یه ویدئو میگم. یامثلا برای مسابقه فوتبال به یه استادیوم میرم یا برای تماشاشی مسابقه اسبدوانی رفتم در مورد تجربه ام میگم، درمورد اینکه اون ورزش و اون صنعت چطور کار میکنه حرف میرنم. و موارد اینطوری.

جنگ ماراتون

پارسال شانس این رو داشتم که از موزه بریتانیا بازدید کنم و اتفاقا چند ماه بعدش هم سفری به یونان داشتم و به چند نقطه تاریخی یونان رفتم. اینها باعث شد که چند ویدئو در مورد این تجربه هام در کانال یوتیوب منتشر کنم. در اپیزود قبل که باز گریزی به دنیای باستان داشتم پیش خودم گفتم محتواهایی که در مورد اون ویدئوها جمع اوری کرده بودم رو ویرایش کنم و اینبار به شکل پادکستی عرضه کنم. یعنی کلا نوشتن متن و ضبط صدا و تدوین دوباره انجام بشه که یه اپیزود با کیفیتی از کار در بیاد. یعنی به جای اینکه خیلی راحت فقط صدای اون ویدئوها رو جمع کنم و منتشر کنم، کار رو از اول انجام دادم که یکپارچگی پادکست حفظ بشه و شما هم تجربه لذتبحشی از شنیدن اپیزود داشته باشید.
اما برای اینکه اون حال وهوای مشاهداتم و ویدئوها رو هم به شما منتقل کنم در بخشهایی از همین اپیزود صدای همون ویدئوها رو میاریم که تا جایی که میشه حس و حال محیط به شما منتقل بشه. ولی خب اگه دوست دارید ویدئوهای این مطالب رو ببینید، ۴ ویدئویی که در این اپیزود بهش ارجاع داده شده در یوتیوب پادکست داکس هست. لینک اونها رو در توضیحات پادکست میذارم. بیشتر از این دیکه توضیح نمیدم. میخواهیم با هم پرسه ای داشته باشیم به دنیای باستان. به چند کشور مختلف دنیای باستان میریم. اما اول این پرسه رو از منطقه ماراتون در کشور یونان شروع میکنیم.
منطقه ماراتون در نزدیکی شهر آتن واقع شده
منطقه ماراتون در جنوب یونان و در ۴۰ کیلومتری شهر آتن قرار گرفته. سفر من به این ناحیه از کشور باستانی یونان باعث شد که در مورد جنگهای ایرن و یونان مطالعه کنم. حال من اینطوری بود که هر جایی از منطقه مارتن که پا میداشتم به این فکر میکردم که یعنی واقعا ۲۵۰۰ سال پیش سربازها وسردارهای ایرانی به اینجا اومدن؟ سربازهایی که اهل شوش و پاسارگاد و همدان بودن. با کشتیهاشون از این دریا عبور کردن و پاشون رو روی همین ساحل در منطقه ماراتن گذاشتن و از کشتی خارج شدن؟ یعنی این کوه و دشتی که مقابلم هست و من دارم میبینم رو سربازهای ایرانی ۲۵۰۰ سال پیش دیدن؟ اهل کجای ایران بودن؟ چند نفرشون در اینحا کشته شدن؟ مزارشون کجاست؟ یعنی در ]مین دریایی که توش هستم یه تعدادیشون غرق شدن؟ خلاصه حال من اینطوری بود که به صحرا بنگرم صحرا ته وینم، به دریا بنگرم دریا ته وینم. به هر جا بنگرم کوه و در و دشت نشان روی زیبای ته وینم. میخواستم بدونم که واقعه چه بوده، برای همین هم تا جایی که تونستم در موردش جنگ ماراتن خوندم و فیلم مستند دیدم و پادکست شنیدم و جاهای تاریخی اون منطقه رو رفتم. دوست داشتم اون مناطق رو از نزدیک ببینم. برای همین به محل نبرد ماراتن رفتم. جایی که سربازان ایرانی و آتنی با هم جنگیده بودن. اونجا مقبره سربازان آتنی رو دیدم بعدش هم به موزه ماراتون رفتم و اثار به جا مونده رودیدم. از جاهایی که رفتم فیلم گرفتم و هیمن شد یکی از فیلمهایی که در یوتیوب گذاشتم.
کتاب هرودوت مرجع اصلی در مورد جنگ ماراتون است
در مورد جنگ ماراتن حرف و حدیثهای زیادی شده. بعضی بهش پروبال دادن و اون رو حنی جنگ بین خیر و شر دونستند، بعضیها اون رو یک جنگ از بین چندین جنگ بین ایران و یونان میدونن. بعضیها هم کلا اون رو نتیجه خیال پردازی هرودوت میدونن.چون اصلیترین منبعی که در مورد جنگ مارتون هست کتاب هرودوته. خب هرودوت خودش یونانی بود پس اولا روایتش احتمالا متمایل به یک طرف ماجراست. یعنی طرف یونانی. مساله دیگه اینه که هرودوت یا Herodotus 65 سال بعد از جنگ ماراتن به دنیا اومده. هرودوت میگه که جنک ماراتن در سال ۴۹۰ پیش از میلاد اتفاق افتاده و خودش در سال ۴۲۵ پیش از میلاد به دنیا اومده. چقدر میتونه حرفهاش ملاک باشه؟ چقدر میتونه مستند باشه؟ ۶۵ سال بعد از واقعه به دنیا اومده، تازه چند دهه بعدش در بزرگسالیش رفته تحقیق کرده، مراجع رو خونده با نواده بازماندگان جنگ دیدار کرده و بعد شرح وقایع رو با جزییات بالا نوشته. چقدر این روش قابل اتکاست؟ من نمیدونم. نه مورخ هستم و نه کارشناس تاریخم. اما مورحها کتابش رو بعنوان مرجع پذیرفتن. بنابراین من فقط بعنوان کسیکه سوالاتی داشت و یه کنحکاوی ای داشت میخوام مطالبی که خوندم و جوابهایی که بهش رسیدم رو براتون بگم و لابلاش جاهایی که رفتم و بازدید کردم رو هم براتون تعریف کنم.
با توجه به وسعت قلمروی ایران، ایران و آتن همسایه هم بودند.
سوال اولی که پیش میاد شاید این باشه که اصلا ایران چه کار به یونان داشت. اینها در دو نقظه متفاوت از دنیا قرار گرفتن. چرا باید ایران بره به یونان و در اونجا بجنگه. نزدیک به ۲۵۰۰ سال پیش امپراتوری پارس بزرگترین امپراتوری ای بود که دنیا تا اون روز به خودش دیده بود. قلمروی هخامنشیها از شرق به هند میرسید و از غرب به دریای مدیترانه. ترکیه، لبنان و فلسطین و مصر و قبرس امروزی و حتی مقدونیه در خاک اروپا جزئی از قلمروی پارس بودند. هر کدوم یک ساتراپی هخامنشی بودن. یک ایالت از امپراتوری پارس بودن. پس در واقع امپراتوری پارس با دولت شهر آتن همسایه بود. از همدگیه دور نبودن. مرزهای ایران اینقدر دور شده بود که به مناطق یونانی نشین رسیده بود. پس جنگهای ایران ویونان جنگ بین دو همسایه بوده. این رو هم بگم که یونان هنوز یک کشور به این شکلی که امروز میشناسیم نبود.در واقع کشور یونان با مرزهایی که میشناسیم یک پدیده نسبتا جدیدیه. در زمان باستان کشوری بعنوان یونان وجود نداشت. در اون نواحی از اروپا مردمی بودن که زبان و فرهنگ یونانی داشتن اما هر کدومشون یک شهر بودن. یک ناحیه کوچکی رو اداره میکردن. از جمله آتن که یک دولتشهر داشت. یعنی یک شهری بود که پادشاه نداشت و توسط دولت اداره مبشد.یه شهر بود اما شهر مهم و بزرگی بود. شبیه به سنگاپور امروزی یا هنگ گنگ امروزی. اما چرا ایران ابرقدرت با اون دولتشهرهای یونانی سرشاخ شد؟ دلیل جنگ این بود که خیلی از این مناطق اطراف دریای مدیترانه که زیر سلطه ایران بودن مردمی یونانی تبار داشتن. مثلا مردم قبرس یا ایونیا. یونانی تبار بودن اما دیگه زیر سطله ایران قرار گرفته بودن. ایونیا کجاست؟ ایونیا غرب ترکیه امروزیه. میشه شهر ازمیر و مناطق اطرافش. بهش میگفتن ایونیا. مردمش یونانی تبار بودن. حتی اینکه ما ایرانیها به اون کشور یونان میگیم هم منشاش از ایونیا میاد. بگذریم. آتنیها مردم ایونیا را تحریک میکردن که علیه هخامنشیها شورش کنید. البته ناراضایتی هم وجود داشت. حاکمانی که از طرف ساتراپ هحامنشی برای اداره ایونیا انتخاب میشدن عملکرد خوبی نداشتن و مردم ایونیا ناراضی بودن.
منطقه یونانی نشین ایونیا در غرب ترکیه امروزی
در واقع دو تا دولتشهر بودن که از این شورشها در ایونیا حمایت میکردن. دولتشهر آتن و دولتشهر Eretria. که اون هم در نزدیکی آتن بود. این دو دولتشهر از حامیان شورش در منطقه ایونیا بودن. اما گفتم اون موقع ناحیه ایونیا بخشی از یک ساتراپی هحامنشی بود. داریوش اول که بزرگترین امپراتور دوران خودش بود نمیتونست این تحریکات رو از طرف آتنیها که یک شهر کوچک بودن تحمل کنه. داریوش بزرگ از شهر شوش بر قلمرو بزرگش حکومت میکرد. وقتیکه متوجه این تحریکات شد اولش از در ملایمت وارد شد. حالا ملایمت که میگیم به روش ۲۵۰۰ سال پیشه دیگه. چیکار کرد؟ سفرایی رو به آتن و ارتریا فرستاد و از اونها خواست که بطور داوطلبانه خودتون تسلیم بشن. اون زمان رسم به این بوده که بطورسمبلیک آب و خاک تقدیم میکردن که ما تسلیمیم. یعنی وقتیکه سفرای دو طرف مینشستن به مذاکره، طرفی که میخواست تسلیم بشه در یک سینی یک کوزه آب و مقداری خاک رو می آورد و تقدیم طرف دیگه میکرد. میگفتن ما تسلیم هستیم. داریوش بزرگ نماینده هاش رو به آتن فرستاد که خودتون بطور خودجوش تسلیم بشید عمو ببینه.گفت آب و خاک بدید. اما آتنیها آب و خاک ندادن. توجه نکردن که هیچ به تحریکاتشون ادامه دادن. حالا دیگه داریوش بزرگ این رو نمیتونست تحمل کنه. برای داریوش بزرگ تنها گزینه روی میز جنگیدن بود.
مدل حکومتداری هخامنشیها متکی بر امنیت ساتراپیهاش بود و اگه قرار بود که در ساتراپیها شورش رخ بده یا امنیتشون به خطر بیافته خیلی راحت این میتونست به بقیه ساتراپیها هم سرایت کنه. و کل امپراتوری از بین بره. برای همین پادشاهان هخامنشی به این مساله خیلی حساس بودن. توی اپیزود قبلی در مورد کانال سوئز هم گفتم اصلا دو تا از برنامه ای اصلی داریوش بزرگ برنامه ساخت دو راه بزرگ بود. یکی جاده شاهی و دومی کانال داریوش. چرا این دو هدف رو داشت؟ هدف این بود که هر چه سریعتر بتونه ارتشش رو به مناطق قلمروش ببره و شورشهای احتمالی رو سرکوب کنه. الان هم که یه دولتشهر کوچک به اخطارش اهمیت نداده بود تکلیف براش معلوم بود.
ساتراپیهای هحامنشی
اما این واقعیت رو هم بذارید بگیم که درسته که آتن یک شهر کوچک بود و قابل مقایسه با امپراتوری بزرگ ایرن نبود اما اونها یک جامعه خاص و پیشرفته ای داشتن. در دولت شهر آتن دموکراسی حاکم بود. ۲۵۰۰ سال پیش. دموکراسی اصلا از یونان میاد. از اونجا شروع شده. فلسفه از آتن شروع شده. تئاتر، هنر نمایش خاستگاهش اونجاست. المپیک از اونجا شروع شده. خلاصه اونها جامعه پیشرویی بودن. اتنیها پادشاه نداشتند و تصمیمات شهر بصورت دموکراتیک گرفته میشد. البته اون دموکراسی با دموکراسی الان فرقهایی زیادی داشته. مکانیزم تصمیم گیری و در واقع رای گیری متفاوت بوده. مثلا زنها، برده ها و خارجیها حق شرکت در تصمیم گیری نداشتن . اما با همه اینها دموکراسی داشتن. پادشاه نداشتن. یعنی حق تصمیم گیری فقط در دست اشراف و ثروتمندان نبود. تصمیمات جامعه رو بطور جمعی و با رای گیری انجام میدادن. در این فقره هم تصمیم شهروندها بر این بود که بجنگیم و دموکراسیمون رو حفظ کنیم. اونها نمیخواستند آب و خاک بدهند و بخشی ازامپراتوری ایران بشن. و دموکراسی ای که براش مبارزه کرده بودن و بهش رسیده بودن رو از دست بدن.
در دولتهشهر آتن دموکراسی حاکم بود
قصد داریوش گوشمالی دادن آتن و Eretria بود. و همون اولش گفت که ما میایم که آتن و Eretria رو به آتش بکشیم. ارتش پارس با دهها یا شاید صدها کشتی عازم یونان شدند. هرودوت میگه ششصد کشتی. ایرانیها اول رفتن Eretria رو اشغال کردن و همونطور که اخطار داده بودن به آتش کشیدن. مقصد بعدی آتن بود. گفتم Eretria نزدیک آتن هست. الان با ماشین از اون منطقه با آتن یه چیزی نزدیک دو ساعت راهه. سربازان ارتش داریوش سوار کشتیهاشون شدن و به سمت آتن حرکت کردن.
نگاره سربازان هخامنشی- شوش
اما این سربازان ایرانی که میگیم کی ها بودن. از کجای ایران فعلی عضو ارتش هخامنشی میشدن. و یه سوال دیگه این که چطور ایرانیها با کشتی سر از یونان در اوردن؟ چون فاصله ایران و یونان کم نیست. یعنی ما در زمان باستان اینقدر در کشتیرانی قوی بودیم؟ حالا جوابهایی که برای این سوالهام پیدا کردم رو بهتون میگم. گفتم که کشور ایران یا امپراتوری پارس متشکل از ساتراپیهای مختلفی بود. برای همین هم ارتش ایران مرکب از سربازان از قومیتهای محتلف بود. سربازان پارسی، مادی، فینیقی و ملیتهای دیگه در ارتش ایران بودن. وقتی میخواستن لشکر کشی کنن پادشاه هحامنشی هم سربازانی رو از سرزمین اصلی ایران به اون مناطق گسیل میکرد و هم نیروهای کمکی از مناطق دیگه اعزام میشدن. مثلا فینیقیها میشن لبنان امروزی. که نسبتا نزدیکه به یونان. اما داستان کشتیهای ایرانی چی بوده؟ چطور کشتیهای ایرانی به یونان میرسیدن؟ چیزی که بهش میگیم کشتیهای ایرانی در واقع کشتیهای بودن که همون فینیقیها درست میکردن. فینیقیها گفتم میشن لبنان امروزی که اونها هم همجوار با دریای مدیترانه هستن. پس ارتش ایران با کشتیهایی که فینیقیها میساحتن و در دریای مدیترانه بودن به یونان میرفتن. یعنی کشتیهای ایرانی ازخلیج فارس به یونان نرفتن. نمیتونستن هم برن هنوز کانال سوئز ساخته نشده بود که بتونن از خلیج فارس مستقیم به دریای مدیترانه برن. پس امپراتور ایران از امکانات و قابلیتهای مناطق زیر سلطه اش استفاده میکرد. مثلا از قدرت کشتیرانی فینیقیها استقاده کرد. این کشتیها طولشون یه چیزی حدود ۴۰-۵۰ متر بود و با بادبان و پارو حرکت میکردند. یونانیها هم شبیه به همین کشتیها رو داشتن. تکنولوژی ساخت کشتیشون در یه سطح بوده. کشتیهاشون شبیه به هم بود . البته یونانیها دریانوردهای ماهری بودن و تعداد کشتیهای بیشتری داشتند.
کشتیهایی که فینیقیها و یونانیها استفاده میکردند.
اما تصور بکنید دو هزار و پونصد سال قبل سربازانی از ایران ماهها در راه بودند. از راههای زمینی و دریایی اومدن تا به این نقطه از اروپا رسیدند و از اب پیاده شدند. واقعا تصورش هم عجیبیه و هم غرور آفرینه. در سپتامبر سال ۴۹۰ پیش از میلاد کشتیهای ایرانی به ساحل منطقه ماراتن رسیدند. ارتش ایران در همان منطقه و نزدیک کشتیهاشون اردو زدند و خودشون رو اماده جنگ میکردن. آتنیها هم که از از حضور ارتش ایران باخبر شده بودن در همون منطقه ماراتون اما کمی دورتر اردو زدند. هر دو ارتش مسافتی رو طی کرده بودن تا به اون نقطه برسن. معلوم بود که قراره جنگ بشه. باید اردو میزدن. آماده میشدن و بعد جنگ اتفاق می افتاد. هرودوت نوشته که ارتش ایران متشکل از ۲۶ هزار نفر بود و ارتش آتن ۱۰هزار نفر. و چون تعداد ایرانیها به وضوح بیشتر بود اتنیها نگران شدن و به دنیال نیروی کمکی افتادند. آتنیها پیک فریتادن و از شهر اسپارتا تقاضای کمک کردند اما اونها گفتند که فعلا در حال جشن هستیم. چشم شما برید مشغول بشید ما ده روز بعد نیرو میفرستیم. احتمالا اسپارتاییها فکر میکردند که ارتش ایران حیلی راحت و زود پیروز میشن و نمیخواستند در جنگی که عاقبتش معلومه شرکت کنند. اما آتنیها از یک شهر دیگه به اسم پلاتا هم کمک خواستند. و پلاتاییها کمک کردن و هزار نفر به کمک آتن فرستادن.
نبردهای پارسیان و یونانیها
در کتاب هردوت راجع به جزییات جنگ، ارایش جنگی دوطرف و سلاحهاشون کلی مطلب نوشته. که مثلا ایرانیها زره نمیپوشیدن و آتنیها زره داشتن. اول ایرانیها با این آرایش وارد میدان شدن بعد ارایش جنگیشون تغییر کرد و غیره. من به اون جزییات نمیپردازم. اما به هرحال نوشته شده که آتنیها و پلاتییها در جنگ موفقتر عمل کردند و زود نظم سپاه ایران به هم ریخت. در میانه نبرد فرماندهان ایرانی دیدن که اوضاع خوب نیست و دارن تلفات زیادی میدن. اونجا ایرانیها تصمیم به عقب نشینی گرفتند و خواستند به کشتیهایشان برگردند. همینطور که ایرانیها به سمت کشتیها برمیگشتن آتنیبها اونها رو تا کشتیهاشون دنبال کردند و تعداد زیادی از ارتش ایران رو کشتند.
آرایش جنگی ارتش پارس به رنگ قرمز و آتنیها به رنگ سرمه ای
ایران تلفاتی رو متحمل شده بود و عقب نشینی کرده بود اما عوضش حالا دیگه ایرانیها سوار کشتیهاشون بودن و سربازان آتنی در دشت ماراتن مونده بودن. اینجا فرماندهان ایرانی تصمیم گرفتن از فرصت استفاده کنند و معطلش نکنن مستقیما به آنن حمله کنند. ضد حمله کردن. چون فکر میکردن که آتنیها از راه زمینی دیر به آتن میرسن و نمیتونن ار شهر دفاع کنن. اما سربازان آتنی سریعا خودشون رو به آتن رسوندند و اینطور بود که ایرانیها منصرف شدند و در آخرتصمیم به بازگشت به قلمروی ایران گرفتند. من داستان جنگ مارتون رو خلاصه کردم. خیلی حلاصه کردم. کلی جزییات داره. اما چکیده ماجرای جنگ ماراتون اینه.
برای ایرانیان این یک عقب نشینی استراتژیک بود اما برای آتنی ها یک پیروزی افتحار امیز. هرودوت میگه که بعد از عقب زدن ارتش ایران، فیدیپیدس Philippides جنگجوی یونانی از خوشحالی مسیر ۴۲کیلومتری ماراتن تا آتن رو دوید تا خبر پیروزی رو به مقامات دولتشهر آتن برسونه. به آتن رسید و خبر رو داد و بعد از خستگی مرد. بعدها در دوران معاصر که خواستند بازیهای المپیک رو دوباره راه بندازن برای همین مسابقه دوی ماراتن رو با مسافت ۴۲ کیلیومتر و به یاد جنگ ماراتن طراحی کردن.
عقیب نشینی ارتش پارس
وقتیکه من در منطقه ماراتن بودم به زمین نبرد ایران و آتن رفتم واونجا مقبره سربازان یونانی رو دیدم. زمین نبرد یک محدوده ایه که بعنوان یک ناحیه تاریخی محصور شده، فنس و و ورودی مخصوص داره که باید با بلیط واردش شد. داخل اون محدوده، زمینیه پر از درحتان زیتون و که خب در یونان خیلی زیاده و رایجه. هر چه شما در اونجا میبینید فقط درحته. اما در بخشی از این زمین یک تپه دایره ای شکل نسبتا بزرگی هست به ارتفاع ۱۲ متر. یک تپه گنبدی شکله. که میگن این یک تپه انسان سازه و در واقع مقبره سربازان آتنیه. هردوت نوشته که ۱۹۲ سرباز آتنی و ۱۱ نفر سرباز پلاتایی در جنگ ماراتون کشته شدند. در عوض هم ۶۴۰۰ نفر سرباز ایرانی کشته شد. در آن دوران پیکرهای کشته شدگان در حنگها را میسوزاندند که باعث انتشار الودگی نشن. بعد از جنگ ماراتون مقامات دولتشهر آتن بقایای اجساد سربازان آتنی رو جمع کرده و در همون زمین نبرد ماراتون به خاک سپرده. و اینطوری ازشون تجلیل کردن. گفتن باید از پاسداران دموکراسی قدردانی کنیم.
مقبره سربازان آتنی در ماراتون
گفتم این یک پیروزی بزرگ برای آتنیها بود. برای همین بعد از جنگ ماراتن آتنیها در اطراف منطقه ای که کشتیهای جنگی ایرانی پهلو گرفته بودند یک ستون ده متری از جنس مرمر برای یادبود پیروزی خودشون برافراشتند. بهش میگفتن ستون پیروزی. که الان از بین رفته. بخشهایی که از اون ستون مونده رو در موزه ماراتنون گذاشتن اما در دو.ره معاصر به جاش یک ستون جدید نصب کردن که فقط نشون بدن این ستون چه شکلی بوده. گفته میشه که بقایای اجساد سربازان ارتش ایران هم در اطراف این ستون پیروزی دفن شده. دفن کردن.
ستون پیروزی شبیه سازی شده
بقایای ستون اصلی پیروزی در موزه ماراتون
خب پس این از مقبره ایرانیها و آتنیها. چند کیلومتر دورتر از زمین نبرد، در یه بخش دیگه ای از منطقه ماراتن که الان موزه ماراتن هم در همونجا قرار داره، یک مقبره جمعی دیگه ای هست که مربوط به سربازان پلاتایی هست. شبیه به مقبره سربازان آتنی این مقبره هم شبیه به یک تپه است. یه تپه کوجکتر به ارتفاه سه متر. البته این تپه یه در ورودی هم داره و افراد مسئول میتونن وارد مقبره بشن. اتفاقا وقتیکه متن موزه مارتن رو دیدم و از مسئول موزه ماراتون سوال میپرسیدم، مدیر موزه اشتیاق من رو که دید میخواست من رو به داخل مقبره ببره . با هم از موزه راه افتادیم بریم که وارد مقبره بشیم اما از اقبال بد دقیقا همون روز درختهای جلوی ورودی مقبره رو قطع کرده بودن و اصلا نمیشد وارد مقبره شد
مقبره سربازان پلاتایی که در آن روز بخاطر شاخه های درختان قابل ورود نبود.
در دهه ۷۰ میلادی باستانشناسها در تپه های مقبره آتنیها و پلاتایها کاوش کردن و چیزی که پیدا کردن حاکیتر بوده و استخوان. و شنون میده که اونجا واقعا مقبره سربازان هست. تنها اشیا به جا مانده از جنگ هدایایی هستند که به مقبره سربازان آتنی و پلاتایی داده شده. مردم آتن و خانواده ای سربازها عطر و شمعدان و ظروف گرانبها هدیه اوردن . در مقبره میذاشتن.. فقط همون اشیا باقی مونده. از کارشناسهای موزه پرسیدم ایا هیچ شی یا سلاحی از سربازان ایرانی یا سربازهای یونانی به جا مونده؟ گفتن نه. هیچ سلاحی از هیچکدام از طرفین جنگ نداریم. چون برام سوال بود که واقعا چه شواهدی هست که اصلا ایرانیها به اونجا حمله کردن. شاید این یک ادعای بی اساس باشه. اما کارشناسهای موزه گفتن که چون سلاحها در اون زمان فلزی و گرانبها بودند بعد از حنگ جمع آوری میکرد ن و در جنکهای بعدی استفاده میدشند یا دوباره ذوب و ریخته گری میشدند.
اما جنگ ماراتون نقطه پایان جنکهای ایران و یونان نبود . این جنگها سالها ادامه پیدا کرد و چند بار این ارتشها با هم سرشاخ شدند. ده سال بعد از جنگ ماراتن ارتش ایران دوباره به آتن برگشت تا وعده ای که داده بود رو عملی کنه و آتن رو به آتش بکشه. نهایتا هم همینطور شد و با تمام سختیهایی که بود ارتش ایرن به آتن رسید و معبد پارتنون در اکروپولیس رو به آتش کشید. آکروپلیس به معنی شهر روی بلندی هست.
داستان اینه که زورآزمایی بین شرق و غرب عالم از هزاران سال پیش شروع شده و هنوز هم که هنوزه ادامه داره. اگه امروز درگیری شرق و غرب بین امریکا و چینه، یه روزی بین امریکا و شوروی بود، یه روزی بین اروپا و عثمانی بود و یه روزی هم در عصر باستان بین ایران و یونان بوده. در طول این چند هزار سال جنگهای زیادی بین شرق و غرب اتفاق افتاده اما جنگ ماراتن اولین نبردی بود که در اون یک قوای غربی توانست یک ارتش بزرگ شرقی را شکست بده. اولین بار بود که غربیها پیروز شدن. برای همینه که بعضی از مردم کشورهای غربی هنوز به این پیروزی میبالند و بهش افتخار میکنن. یعنی نه فقط یونانیها بلکه حتی کشورهایی که اصلا در این مساله دخیل نبودند. اصلا در اون زمان کشورشون درست نشده بوده، یا کشورهایی بودن که ارتباطی نه به یونان داشتن و نه به ایران داشتن. جتی اونها هم این پیروزی رو مال خودشون میدونن. میگن ما غربیها اون جنک رو بردیم. و اصلا نکته جالب ماجرا اینجاست که ارتش ایران ده سال بعد از جنگ ماراتن یعنی در زمان خشایارشا دوباره به یونان برگشت و موفق شد آتنیها رو شکست بده ولی برای خیلی از غربیها اون دیگه مهم نیست و بهش توجه نمیکنن. براشون مهم اینه که درجنگ ماراتن آتنیها و به قولی نماینده بلوک غرب تونستن ارتش پارس رو شکست بدن. برای همین میبینیم که بعضیها در نوشته هاشون ارتش پارس رو تحقیر میکنن، در فیلمها و محصولات هنریشون پارسیها رو یک عده وحشی قلمداد میکنن. یک نمونه اش فیلم ۳۰۰ که ارتش ایران رو یک جماعت بدوی و بربر به تصویر میکشه.
تپه آکروپلیس در وسط شهر آتن قرار گرفته.
اما واقعا چرا از بین اونهمه جنگ در دروان باستان این یکی ایتقدر مهم شد؟ یه دلیلش اینه که در این جنگ، یعنی جنک ماراتن، دولتشهر آتن بر ارتش ایران پیروز شد. آتن کشور نبود بلکه یک شهر بود که تونسته بود امپراتوری بزرگ ایران رو شکست بده. فرض کنید یک کشور کوچک ابرقدرت بزرگ روز رو شکست بده. معلومه که خوشحال میشن و اون پیروزی رو بزرگ میکنن. دلیل دوم هم این بود که تا قبل از جنگ ماراتن همه فکر میکردن ارتش هخامنشی شکست ناپذیره. غیرممکنه که شکست بخوره. اما اینجا در جنک ماراتن آتنیها تونسته بودن بازی رو تغییر بدن. یه دلیل دیگه هم شاید این باشه که یه طرف ماجرا یک دموکراسیه و طرف دیگه یک حکومت پادشاهی. و مبگن که غربیها از همون زمان طرفدار دموکراسی بودن و برای حفظ دموکراسیشون شجاعانه جنگیدن و حفظش کردن. تا اینجا رو در مورد آکروپولیس داشته باشید، یه جای بعدتر به آکروپولیس برمیگردم و توضیح میدم که آکروپولیس چرا ساحته شد و چطور ویران شد.

بازدید از موزه ملی بریتانیا

اما حالا میخواهیم با هم به موزه بریتانیا بریم. بریتیش میوزیوم یا موزه ملی بریتانیا که در شهر لندن واقع شده و یکی از معتبرترین موزه های دنیاست. میخوام براتون چیزهایی که در این موزه مشهور دیدم رو براتون تعریف کنم.
وقتیکه من وارد موزه شدم همون اول چشمم خورد به یک مجسمه بزرگ و به اشتباه فکر کردم که از مجسمه های تخت جمشیده. اما اشتباه فکر میکردم و اون مجسمه مربوط به تحت جمشید نبود بلکه مربوط به تمدن آشور و کاخ نمرود بود . دلیل اینکه اینها رو اشتباه گرفتنم اینه که در تخت جمشید هم ما شبیه این مجسمه ها رو داریم. که بهش میگن لاماسو. لاماسو مجسمه ایه که بدنش گاوه، سرش انسانه و بالهای عقاب رو داره. یعنی یه موجودیه که فکر و هوش انسان رو داره قدرت بدنی گاو رو داره و میتونه پرواز هم بکنه. با همچین ترکیب افسانه ای لاماسو نماد قدرته و در زمان باستان در منطقه ای که ایران و عراق امروزی قرار کرفتن رسم بر این بود که لاماسو رو بعنوان مجسمه نگهبان در دروازه ورودی شهر نصب بکنن. یعنی در تمدن بابل، آشور و بعد دوره هخامنشیها از لاماسو استفاده میشده. این لاماسویی بزرگی که در موزه بریتانیا دیدم مربوط به امپراتوری آشور بود ولی هحامنشیان هم از لاماسو در دروازه ملل تخت جمشید استفاده کردن. امپراتوری آشور تقریبا ۴ هزار سال پیش در میانرودان شکل گرفت. میانرودان همون بین النهرینه. منطقه بین رودهای دجله و فرات. از ۴ هزار سال پیش تا ۲۶۰۰ سال پیش تمدن و قدرت بزرگی بودن. در منطقه ای که عراق امروزی سوره امروزی، مصر و حتی بخشهایی از ایرن امروزی هست امپراتوری آشور حضور داشت. مجسمه لاماسوی بزرگی که در موزه بریتانیا هست و من دیدم مربوط به ۸۶۰ پیش از میلاده. یعنی حدودا ۲۹۰۰سال پیش. که بطرز شکفت انگیزی زیبا و باجزییات فراوان ساحته شده. مثلا پرهای بال و یا سم لاماسو با جزییات زیاد حکاگی شده.
لاماسو موزه ملی بریتانیا
گاو بالدار یا لاماسوی تخت جمشید
بعد از بخش تمدن آشور به بخش مروبط به آثار یونان رفتم. یونانیها مجسمه سازهای چیزه دستی بودن. برای همین ده ها هزار قطعه مجمسه نفیس از دوران باستان باقی موده که در موزه های مختلف نگهداری میشن. در موزه بریتانیا هم صدها قطعه محسمه باستانی یونانی وحود داره. بیشتر محسمه ها برهنه و یا نیمه برهنه هستن و با سنگ مرمر ساخته شدن. خیلی از محسمه ها مربطو به ۲۰۰۰ سال پیش هستن. یه سری مجسمه هایی هم وجود داشت از یک موحود افسانه ای به اسم سنتور هست. سنتور یک موجود افسانه ای یونانیه که نیم اسب و نیم انسانه. یک بخشی از سالن یونان مربوط به قطعاتیه که از یه بنایی به اسم یادبود نرید آوردن. یادبود نرید یک معبد بزرگ سنگیه که کاملا آش رو با جاش کندن و آوردن. و در موزه بریتانیا گذاشتن.
یادبود نرید ، معبدی که از جا کنده و به بریتانیا برده شد.
یادبود نرید یا Nereid Monument. معبدی بوده که در شهر زانتوس ساحته شده بود. زانتوس یکی از شهرهای مهم امپراتوری روم بود. الان این منطقه در شهر لیکیا یا لیکیه ترکیه هست. این آثار رو یک باستانشناس انگلیسی به اسم Charles fellows در سال ۱۸۴۰ بار کشتی کرده و به لندن برده.
یک سالن بزرگ موزه بریتانیا محل نگهداری اشیایی هست از معبد پارتنون به جا مونده. حالا اینجا میخوام داستان آکروپولیس و معبد پلرتنون رو بگم. معبد پارتنون تفریبا ۲۵۰۰ سال پیش بر بالای تپه آکروپولیس در شهر آتن ساخته شده بود. بعد از اینکه ارتش خشایارشا ازایران به آتن حمله کرد، آکروپولیس ویران شد و معبد قدیمی پارتنون که بر بالای آکروپولیس بود هم از بین رفت. چند سال بعد از اون آتنی ها در همون جایی که معبد قدیمی پارتون بود معبد جدید پارتنون رو برای خدایان خودشون ساختن. پارتنون بزرگترین و گرانبهاترین معبد یونان بوده. بعد در قرن ۵ میلادی با ورود مسیحیت، اون معبد یونانی تبدیل به کلیسا شد . هزار سال بعدش هم در قرن شونزدهم میلادی وقتی که ترکان عثمانی آتن رو گرفتن پارتنون رو تبدیل به مسجد کردند. یعنی قشنگ مناره گذاشتن کنارش و شبیه به مسحد شد. درویدئویی که در کانال یویتوب گذاشتم تمام این تصاویر هست. یونان و پارتون سده ها در کنترل عثمانی باقی موند. اروپاییها این رو دوست نداشتن و برای باز پس کرفتن مناطقشون با عثمانیها میحنگیدن. در اواخر قرن هفدهم قوای نظامی ونیز برای نبرد با ترکان عثمانی به اطراف آکروپولیس اومده بودن، که اونجار و از چنگ عثمانیها در بیارن. عثمانیها در داحل پارتنون باروت انبار کرده بودن. و وقتیکه ونیزیها توپی رو به سمت عثمانیها شلیک کردن گلوله توپ به پارتون اصلابت کرد و پارتنون منفجر شد. اونجا بود که آکروپلیس تبدیل به ویرانه شد. در ادامه همین اپیزود توضیح میدم که چطور اون بقایا سر از موزه بریتانیا در اوردن.
تالار آثار یونانی موزه بریتانیا
اما یه بخش دیگه موزه هم که جالب بود مربوط به مناطق یونانی نشین دراروپا بود. یعنی یونانیهایی که رد حارح از محدوده یونان بودن. یونانیانی که از ۲۸۰۰ سال پیش به سرزمینهای دیگه رفتن. مثلا به قبررس رفتن یا به جنوب ایتالیا و منطقه سیسیلی ایتالیا رفتن و فرهنگ و هنر یونانی رو هم با خودشون به اونحا ها بردن. برای همین آثار شبیه به یونانی رو در تمام این کشورها هم میشه دید.
موزه بریتانیا واقعا بزرگه و اطلاعات حیلی جالبی رو به مخاطبهاش میبده. مثلا در بخش آسیا از مفهوم تناسخ هندوییسم اشیایی رو به نمایش گذاشته تا حزییات یک علم که شیعیان در مراسم عزاداری ماه محرم استفاده میکنن. در مورد بوداییسم، مفولها، اداب و افسانه های چینیها هم به تعداد زیاد اشیای قدیمی و هنری رو نمایش گداشتن. بخشی از موزه هم مربوط به فرهنگ و تاریخ افریقاست.
متاسفانه وقتیکه من به موزه بیتانیا رفتم بخش مربوط به ایران بخاطر تعمیرات دوره ای بسته بود و من این شانس رو پیدا نکردم که این بخش رو در اینجا ببینم. منشور کورش بزرگ در موزه بریتاینای نگهداری میشه و من خیلی مشتاق بودم که اون ر از نزدیک ببینم اما بخت باهام یار نبود.
منشور کورش بزرگ از اشیایی است که در موزه بریتانیا نگهداری مییشود.
اما از بین التهرین و ایران و یونان که بگذریم، یک تمدن عظیم دیگه تمدن مصریهاست. و یک بخش موزه مربوط میشه به مصر باستان. در دنیای باستان مصر دیگه واقعا جای عجیب و اسرار آمیزی بوده. توی اپیزود کانال سوئز هم اشاره کردم که چقدر تاریخ این کشور غنیه. بخش مربوط به مصر این موزه پر از اشیایی هست که مال ۳-۴ هزار سال پیشه. ظروف و پارچه و تابوت و غیره. آدم باورش نمیشه که چطور این اشیا اینقدر خوب و با کیفیت ساحته شده بودن و بعد از چند هزار سال چقدر هم خوب و سالم موندن. چندین مومیایی مصری در این موزه نگهداری میشه. مومیاییها رو از تابوتشون در اوردن و در کنار هم قرار دادن. بازدید گننده متوجه میشه که این جسد مومیای داحل این تابوت بوده. محقیقین بریتانیایی مدام روی این مومیاییها تحقیق میکنن. مثلا اونها رو سی تی اسکن کردن و علت مرگ متوفی رو پیدا کردن. . متوجه کلی اطلاعات دیگه شدن. هر کدوم از این مومیاییها انگار یک مسافر زمان هستن یک پیغامبر هستن که اندازه هزاران گیگابایت اطلاعات رو از چند هزار سال پیش با خودشون حمل کردن و به این دوره آوردن. شبیه مردان نمکی که در ایران پیدا شدن. جسدهایی که از چند هزار سال پیش در یک معدن نمک همدان باقی موندن بخاطر وحود نمک بدن و لباسشون سالم مونده بود و بعد موزه ملی ایران هم کلی اطلاعات راجع به اونها جمع آوری کرد. در مورد مصر اما مطالعاتشون خیلی بیشتره چون تعداد خیلی زیادی مومیایی از مصر باستان به جا مونده.
چند مومیایی در موزه بریتاینا
این مومیایها شاید یکیش مال ۴ هزار سال پیش باشه یکیس مال سه هزار سال پیشه. پس فاصله زمانی بین اینها خودش هزار سال یا دوهزار ساله. بنابراین طبیعیه که روش مومیایی و شکل تابوتها متفاوته یا شکل قبرشون فرق داره. مثلا یکی از تابوتها ازیک مدل چوب وارداتی و اعلیتر بوده. روی بدنه یکی از تابوتها دو تا چشم بزرگ کشیده بودن که متوفی بتونه افتاب رستاخیز رو ببینه و از جاش بلند بشه.
دوست دارید بدونید مصریها چطور مومیایی میکردن؟ براتون توضیح میدم. برای مومیایی کردن مختویات شکم و چشم و مغز رو از بدن متوفی جدا میکردن که باعث فساد و گندیدگی جسد نشه. بعد جسد رو ۴۰ روز با نمک میپوشوندن. داحل شکم متوفی رو هم با گل و خاک پر میکردن که شکل شکم حفظ بشه. بعد بدن رو با پارچه کتان یا پنبه ای میپیچیدن جالب اینجاست که این پارچه لباسها یا رختخوابی بوده که خود متوفی ازش استفاده میکرده. پارچه لباس یا رحتخواب متوفی رو به شکل نوارهای باریک میبریدن و بعد دور جسد میپیچیدن. البته برای فرعون و برای کاهنان از پارچه های نو استفاده میکردن. تازه لای مومیاییشون طلسم هم میذاشتن. که به زعم خودشون از اون فرد مراقبت کنه. یه نکته جالبی که یاد گرفتم هم این بود که مصریها برای مومیایی از قیر هم استفاده میکردن. باعث میشده که جسد سالمتر و بهتر حفظ بشه. قیر از کجا میاوردن؟ از دریای مرده یا بحرالمیت قیر استخراج میکردن. بحرالمیت که الان بین اسراییل و اردن و فلسطینه در دوره باستان بخشی از قلمروی مصریها بود.
توضیحاتی در مورد نحوه مومیایی- موزه بریتانیا
اما یکی از اشیایی که در بخش مصر دیدم هم یک طرح کوچکی شبیه به گلدوزی بود که باعث شد توجهم بهش جلب بشه. چرا توجهم جلب شد؟ چون خیلی شبیه به علامت فروهربود. یعنی همون علامت فروهر یا فر کیانی که در ایران باستان رواج داشته. این شباهت هم برام جالب بود و کنجکاوم کرد که فروهر چه ربطی به مصر داشته. بعدا که در موردش تحقیق کردم فهمیدم که علامت فروهر رو بر روی چند تابوت و مومیایی مصری پیدا شده. درسته که نقش فروهر رو در اثار هخامنشیها میبینیم اما نقشهای شبیهش رو قبلترش اشوریها هم داشتن. همون آشوریهایی که قبل از به قدرت رسیدن هحامنشیها قدرت زیادی در منطقه خاور میانه داشتن. آشوریها در مصر هم بودن و احتمالا اون نقشها از زمان آشوریها به مصر برده شده.
نشانهای شبیه به فروهر در مصر، بابل و ایران باستان رایج بوده.
یک بخش دیگه موزه مربوط به دوران روشنگری هست که میشه بین سالهای ۱۶۸۰ تا ۱۸۲۰ میلادی. در این دوره جهان و بطور خاص اروپا افتاد به دنبال کشف جهان، تولید علم و همینطور جهانگشایی. این بخش از موزه مربوط میشه به دستاوردهای علمی اون دوره. خب ما رو هم که ولمون کنی همه اش دنبال چیزهای مربوط به ایرانیم. در اون بخش موزه هم یک کتاب و چند شی جالب رو دیدم که مربوط به ایرن بود. این کتاب اولین کتابی که بطور دقیق در مورد پرسپولیس یا تخت جمشید نوشته شده.
رابرت کر پورتر
رابرت کر پورتر انگلیسی در سال ۱۸۱۸ از تحت جمشید بازدید کرده که اون موقع خاک زیادی تحت جمشید رو احاطه کرده بوده و شکل امروزی رو نداشت. جالب اینجاست که در اون زمان یعنی دویست سال پیش ایران اطلاعی از آثار تحت حمشید نداشتن. مثلا به ارامگاه کورش بزرگ میگفتن مشهد مادر سلیمان. واقعا که به قول شاعر افسوس که این مزرعـه را آب گرفته دهقـان مصیبت‏زده را خـواب گرفته. و این رابرت پورتر انگلیسی بود که متوحه شد این قبر کورش بزرگه. اون در کتاب سفرنامه اش که یه نسخه اش در موزه بود مشاهداتش رو نوشته و نقاشی کرده. و یه سری اشیا رو هم با خودش از تخت جمشید و نقش رستم به بریتانیا برد که در این موزه نگهداری میشن.

اشیا باستانی چطور سر از موزه های غربی در آوردند؟

بعد از اینکه از موزه بریتانیا بازدید کردم مدتی رو سرگرم این بودم که در مورد مشاهداتم بیشتر تحقیق کنم و یاد بگیرم. اما یکی از نکاتی که برام خیلی عجیب بود و جای سوال داشت این بود که چطور کشوری مثل بریتانیا صاحب اونهمه اثار باستانی از کشورهای محتلف شده. همینطور فرانسه، چطور تونستن صاحب گنجینه های عظیم آثار باستانی ایرانی و یونانی و عراقی و مصری بشن؟ مثلا در ورودی موزه بریتانیا یک مجسمه عظیم از رامسس دوم قدرتمندترین فرعون مصر قرار گرفته. آدم میمونه که اصلا چطور چنین مجسمه عظیمی به بریتانیا اورده شده. برای همین کمی در مورد این کنحکاویم جستحو کردم . به یه جوابهایی رسیدم و اون رو در یک ویدئوی مجزا در کانال گاشتم اما میخوام براتون اینجا هم تعریف کنم. مساله اینه که داستان تاراج آثار باستانی هر کشوری متفاوته، هر کشوری داستان خودش رو داره.
بیشتر این اشیا مربوط به کشورهای یونان، مصر، ایران، عراق و ترکیه میشن. نکته حالب ماجرا اینه که در قرن نوزدهم غیر از ایران بقیه این کشورها یعنی مصر و عراق و یونان بخشی از امپراتوری عثمانی بودند.
لاماسو یا مجسمه گاو بالدار
در اون زمان چندین جهانگرد و باستانشناس انگلیسی و فرانسوی و آلمانی بودن که به شرق مسافرت کردن. برای سفر و کاوش باستانناسی. بررسی میکردن و مثلا متوجه وحود یک سایت باستانی میشدن. بعضی از اونها تونستن از دولت عثمانی مجوز کاوشهای باستانشناسی رو بگیرن. به اون مجوز میگفتن فرمان.یا به ترکی فرمان. مجوز میگرفتن و میرفتن تاراج میکردن. کاوش میکردن و بعدش خیلی از اثار رو به اروپا میفرستادن. صدها نفر کارگر بومی رو استخدام میکردن. بناهای عظیم رو از کوه و تپه جمع میکردن. زیرش چوب و چرخ میذاشتن. و آروم آر.م میاوردنش به نزدیک حاده. یا میاوردن تا پای رودخونه میداشتنش توی قایق یا کلک، بعد اون مجسمه های عظیم که روی قایق بودن رو از رودخونه میگذروندن و به یه بندر میرسوندن. بعدش اونجا نیروی دریایی کشورشون به کمک میومد. مثلا نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا در اون نزدیکی یود به نزدیکترین بندر میومدن آثار رو بار کشتی نظامی میکردن و به بریتانیا میبردن. خیلی از آثاری که از عثمانی اون موقع در موزه ملی بریتانیا وحود داره همینظوری به لندن رفته و پول همه این جابجاییها رو هم موزه بریتیش میوزیوم داده. فرانسه هم همینطور. اونها هم همین مدلی آثار باستانی رو به موزه لوور بردن. تا اینکه از سال ۱۸۶۹ تازه عثمانی فهمید که داره با خودش چه میکنه. دیگه به خارجیها مجوز ندادن و تازه اونجا خود عثمانیها رفتن موزه باستانشناسی استانبول رو درست کردن.
جابجایی آثار باستانی به اروپا
تازه غیر از این پیش اومده که مثلا المانیها در یک کشوری داشتن کاوش باستانشناسی میکردن. مثلا فرض کنید در عراق داشتن کاووش میکردن. بعدا وقتیکه در جنگ جهانی اول آلمان در جنگ شکست خورد. انگلیسها رفتن و کشفیات اونها رو به اسم غنیمت جنگی صاحب شدن و فرستادن به بریتنیا. فکر کنید اثار باستانی یه کشور دیگه سر جنگ بین المان و انکلیس بعنوان غنیمت جنگی برده شده. خب این اتفاقیه که در مورد بعضی از آثاری که در ترکیه و عراق امروزی بودن پیش اومده. حالا بریم سراغ یونان.
جابجایی آثار باستانی
مثلا این سالن بزرگی که گفتم و در موزه بریتانیا بود پره از محسمه های مرمر معبد پارتنون. در مورد تاریخچه معبد پارتون گفتم. و اینکه چطور معبد ساحته شد، چطور دست عثمانی افتاد و چطور تخریب شد. بعد از تخریب معبد. حول و حوش سال ۱۸۰۰ میلادی لرد الگین Elgin که سفیر وقت بریتانیا در عثمانی بود دولت عثمانی رو مجاب کرد که قطعات به حا مونده از پارتنون رو به خود عثمانی ببرن، نذارن که در یونان بمونه. زورش رو زد بقایای پارتنون رو از آتن ببرن. که این اتفاق افتاد. بعدش هم به بهونه اینکه این اثار اگر در استانبول بمونن در جنک خراب میشن اونها رو به بریتانیا منتقل کردن. اینجوری بود که بریتانیا صاحب هزاران قطعه اثار باستانی یونان شد. پول این جابجییها رو هم لرد Duveen داده. برای همین هم اسم سالنی که این اشیا در اون نگهداری میشن رو به اسم گالری لرد دووین گذاشتن.
در خود موزه بریتانیا یک نقاشی قدیمی هست که خیلی جالبه. نقاشی مربوط به اوایل قرن نوزدهمه و یک تالار موزه ملی بریتانیا رو نشون میده که بطورموقت محل نگهداری آثار واردشده از عثمانی بوده. مسئولین وقت موزه نشستن و دارن آثار رو بررسی میکنن. خودشون هم انگشت به دهن مونده بودن که صاحب چه آثار مهمی شدن.
نقاشی از موزه بریتانیا در قرن نوزدهم
خب این در مورد تاراج آثار باستانی از عراق و ترکیه و یونان. مصر هم جزیی از امپراتوری عثمانی بود وداستان گرفتن مجوز یا فرمان در اونجا هم برقرار بود. ضمن اینکه در مورد مصر یه تبصره دیگه هم وجود داره. مصر که بخشی از امپراتوری عثمانی بود در اواخر قرن هجدهم یعنی در زمان ناپلئون بناپارت توسط فرانسه اشغال شد. بعدش هم بریتانیاییها برای بیرون کردن فرانسویها به اونجا رفتن. در اون دوره هم تعداد بسیار زیادی از اثار مصری هم به فرانسه و هم به بریتانیا منتقل شدن.
و اما تازه برسیم به اصل مطلب. یعنی ایران. اثار ایرانی موزه ملی بریتانیا و یا موزه لوور چطور به اونجاها رسیده؟ اول اینو بگم که باید این نکته رو در نظر داشته باشیم که در موزه هایی مثل بریتیش میوزیوم و لوور بخشی به اسم ایران باستان دارن که در اون اثار به جامونده از تاریخ و تمدن ایرانی رو به نمایش میذارن. شاید خیلی از اون آثار مربوط به مناطقی میشن که امروز دیگه جزیی از ایران معاصر نیستن. مثلا در بخش ایران موزه لوور چند لاماسو که مربوط به تمدن آشور میشه به نمایش گذاشته شده. لاماسو رو گفتم چیه همون مجسمه های گاو بالدار با سر انسان که توی موزه بریتانیا دیدم. این لاماسوهای موزه لوور رو در منطقه نینوا در عراق امروزی پیدا کردن. یعنی در موزه گفته بخش ایران اما اون آثار از ایرن امروزی به اونجا نرفته.
پس بیاییم آثارمربوط به ایران باستان در این موزه ها رو دو بخش کنیم. یه بخش آثاریه که در خود قلمروی ایران معاصر پیدا شدند. و بخش دوم اونهایی هستن که در خارج ار مرزهای ایران امروزی پیدا شدند. مثلا همین لاماسوهایی که گفتم. یا مثال بارزش منشور کورش بزرگ هست که در موزه بریتانیاست. منشور کورش بزرگ رو در ویراته های معبد مردوک Marduk در عراق امروزی پیدا کردند. عراق رو هم که گفتم بخشی از عثمانی بود. باستانشاناسهای اروپایی ازدولت عثمانی مجوز گرفتن و میرفتن کاووش و بعدش آش رو با جاش میکندن و میبردن. یا یه مثال دیگرش یه محموعه نفیسی هست یه اسم ارابه طلایی چهار اسب و بازوبند طلایی بز و هما که مربوط به دوره هخامنشی میشه. یک مجموعه مجسمه طلایی نفیس مال ۲۵۰۰ سال پیش. اینها بخشی از یک گنجینه بزرگ بودن که در آمودریا در تاجیکستان امروزی پیدا شدند. این گنجینه نفیس هم در موزهٔ ویکتوریا و آلبرت لندن نگهداری میشه. شکل و طرح اثار شبیه به اثاری که در شوش و تحت حمشید کشف شده اما در تاجیکستان پیدا شده.
بازوبند طلایی بز و هما، قعه ای از گنجینه آمودریا
اما از این مدل آثار اگه بگذریم بقیه اثار در قلمرو ایرن معاصر پیدا شدن و الان در موزه هایی مثل لوور و متروپولیتن و موزه ملی بریتانیا هستن. تاراج بیشتر این اثار در زمان ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه قاجار اتفاق افتاده که حق انحصاری کاوش باستانشاناسی در ایران رو به فرانسه داده بودن. پادشاه و درباریان قاجاری تصوری از اهمیت آثار باستانی نداشتن. طبق قراردای که بین ایران و فرانسه بسته شده بود اگه فرانسویها طلا و جواهر باستانی پیدا میکردن معادل وزن اون قطعه پول طلا و جواهرش رو به ایران میدادن و بعد صاحب اثر میشدن. دقیت کردید؟ مثلا فرض کنید اگر فرانسویها یک جام زرین مربوط به ۲ هزار سال پیش پیدا میکردن چی میشد؟ فقط پول طلاش رو ایران میگرفت و فرانسه صاحب اون جام میشد. جامی که روش نمیشه قیمت گذاشتها. فقط پول نیم کیلو طلا رو میگرفتن و تمام. دربار ایران خوشحال هم بود. میگفت فرانسه پول طلاش رو که داره به ما میده، هر چی که دارن از زیر حاک در میارن نصفش رو به ما تحویل میدن. نصف دیگرش رو هم در موزه لوور به اسم ایران به نمایش میذارن. پس جای نگرانی نیست. فرانسویها هم از این غفلت سواستفاده کردن و هزاران قطعه ار اثار باستانی ایران رو تاراج کردن. بار زدن و به فرانسه بردن. مخصوصا چند هزار قطعه ازمنطقه شوش پیدا کردن و بردن. بعدها در زمان پهلوی حق انحصاری کاوش باستانی فرانسه لغو شد. اما بعد از اون باز هم قطعاتی از اثار باستانی ایران به کشورهای دیگه قاچاق شد ومتاسفانه هنوز هم میشه. و اینطوری بوده که قطعات ایرانی به جای نمایش داده شدن در موزه ملی ایران از حاهایی مثل موزه لوور و متروپولیتن نیویوروک و موزه میهوی ژاپن سر در اوردن.
حکومت قاجار به اشیا تاریخی اهمیت نمیداد.
نکته عجیب ماجرا برای من اینه که دولت عثمانی که در همسایگی ما بود بالاحره بعد از سالها مجوز دادن متوجه شد که آثار باستانیشون داره تاراج میشه و از سال ۱۸۶۹ دیگه فرمان یا مجوزی برای کاوش به خارجیها نداد. ۱۸۶۹٫ اما در ایران، باستانشاناسهای فرانسه تازه بعد از اون حق انحصاری کاوش رو در اختیار گرفتن که تا سال ۱۹۲۴ هم این حق رو داشتن. که نشون میده حاکمان ما چقدر از مرحله پرت بودن یا چقدر پول لازم بودن. حتی تجربه کشور همسایه مون هم به چشمشون نیومد. گرچه که گفتم بعضی از مردم معتقدذن که چه بهتر که اون اثار به جای خراب شدن بهتره که در یک موزه ای که مخاطبهای بیشتری داره نگهداری بشه و سالم بمونه. خیلیها با این دیدگاه موافقن و خیلیها مخالفن. اما متاسفانه حرف بیراهی هم نیست. نمونه اش اتفاقی هست که در مورد لاماسوهای عراق افتاد. خب تعداد زیادی از لاماسوهای عراق به لوور و موزه بریتانیا برده شده. یه تعداد لاماسو مربوط به تمدن آشور هم در موزه موصل در عراق مونده بود که درسال ۲۰۱۵ که موضل به دست داعش افتاد افتادن به جون لاماسوها. این اثار ارزشمند تاریخ بشری رو از روی جهل و حماقت خودشون منفجر کردن و از بین بردن. اما لاماسوهایی که به پاریس و لندن برده شده بودن سالم موندن.آدم میمونه بگه خوشبختانه یا متاسفانه . چون اگه این لاماسوها به حای لندن و پاریس در موصل مونده بودن شاید داعش چیزی از لاماسوهای ارشمند باقی نمیذاشت.

محراب خدایان مصری در یونان

خب کنکاش ما از منطقه مارتن شروع شد، به موزه بریتانیا و لوور رفتیم. پرسه ای در دنیای باستان داشتیم. جال دوباره بمیگردیم به شهر ماراتون در کشور یونان. جایی که یکی از آثار باستانیش یک پرستشگاه و یا بتکده است. پرستشگاه خدایان مصری در یونان. توی این نیایشگاه چندین مجسمه معروف مصری وجود داره. شامل چی مثلا ؟ آیزیس، ازیریس ، هوروس ، ابوالهول و چند تا محسمه دیگه. در واقع اینها بت هستن. مجسمه خدا هستن. مثلا آیزیس الهه طبیعت و محبت بوده. یک الهه است. یک ایزد بانو. آیزیس از محبوبتربن خدایان مصریه که مجسمه و نقاشیهای زیادی ازش وحود داره. یک بت دیگه هم ازیریس هست که برادر و همسر آیزیس بوده. اون هم خدای زندگی بعد از مرگ بوده. شاید محبوبترین حدای مصریها- همین ازیریس بوده که هزاران سال پرستیده شده.
پس مصریها خدایانی داشتند دو تا از محبوترین خدایانشون این دو تا بودن. آیزیس و ازیریس. یه حانم و یه اقا. یک ایزد و یک ایزدبانو.
حالا دریای مدیترانه رو در نظر بگیرید که در شمالش یونانیها هستن، در جنوبش مصریها هستن و سایر ملتهای حوزه مدیترانه.هر کدومشون تمدن خودشون رو داشتن. فرهنگ خودشون، دین خودشون، خدایان خودشون. اما نزدیگ به دوهزار سال قبل بیشتر کشورهای حوزه دریای مدیترانه زیر قلمرو امپراتوری روم قرار گرفتن. اینطوری بود که حکومت برای اینکه راحتتر کشورهارو اداره کنه شروع کرد به یکی کردن فرهنگ و مذهب این مناطق. چون میخواست برا یهمه یک قانون رعایت بشه. فرهنگ و مذهب اونجا رو ادغام کردن. از اونجا کم کم خدایان مصری و یونانی با هم آمیحته شدن. مثلا آیزیس همون الهه عشق، با دیمیتر که یک خدای یونانی بود تلفیق شد. Demeter ازیریس هم که گفتم یک خدای مصری بود بعدها تبدیل شد به یک خدای دیگه، سراپیس.Serapis که در امپراتوری روم خیلی محبوب بوده.
سراپیس
بعدا وقتیکه رومیها به بخشهای زیادی از اروپا و آسیا سلطه پیدا کردن خدایانشون رو هم به همه جا بردن. و مثلا آیزیس از انگلیس تا أفغانستان توسط خیلی از مردم اون دوران پرستیده شد. این اتفاقها دو هزار سال پیش رخ داده. درست زمانیکه دین مسیحیت شکل میگرفته و نظریه هایی هست که میگه مسیحیت هم تا حدودی از همین باورهای مصری و یونانی تاثیر گرفته. یادمون نره که اولین مسیحیان هم در اطراف مدیترانه بودن از جمله فلسطین و مصر. اونها قبلش دو خدا رو میپرستیدن یک خدای زن و یک خدای مرد. برای همین هم میگن که همینها وقتیکه مسیحی شدن دو خدای دیگه رو پرستیدن، حضرت عیسی و حضرت مریم. و میگن نقاشیها و اقار هنری که این مردم برای مسیحیت خلق کردن ادامه همون آیزیس و ازیریس بوده. در این بتگده مصری که در مارتون هست هم چند مجسمه آیزیس و ازیریس در اون قرار کرفته.
آیزیس و ازیریس
در موزه ماراتن اصل مجسمه ها نگهداری میشن. مجسمه های آیزیس و ازیریس هست. مجسمه هوروس فرزند این دو خدا هم هست. آیزیس و ازیریس شکل انسان رو دارن اما فرزندشون هوروس یک خداییه به شکل یک شاهی. یک پرنده است.. غیر از اون یک مجسمه ابولهول کوچک هم هست. ابولهول به عربی یعنی موجود عجیب غریب. اما در مصر باستان، ابوالهول یک نگهبان معنوی بود. یک شیر نشسته، با سری شبیه به یک مرد که سرپوش فرعون رو داره. این محسمه ابوالهول که در این بتکده در مارتن یونان بوده عین همون مجسمه ابوالهول بزرگ در مصره. منتها در یک ابعاد بسیار کوچکتر. واقعا شگفت انگیزه که در دوره باستان خدایان مصری در یونان برده شده بودن.
حالا چرا این بتکده در یونان ساخته شده؟ خیلی جالبه. سازنده این معبد یه فردی یونانیه به اسم هرودس آتیکوس. هرودس اهل مارتون بوده و در زمان حکومت رومیها زندگی میکرده. هرودس یک فیلسوف و سیاستمدار بود که در امپراتوری روم صاحب منصب شده بود. با اینکه اهل یونان بود مدتی هم به نمایندگی از امپراتوری روم در مصر فرماندار بوده. بعدها وقتیکه ماموریت هرودس تموم شد به یونان برگشت و اونجا خدمات زیادی انجام داد. یکی از کارهایی که کرد همین بود. این عبادتگاه رو در نقطه ای از مارتون که دلتای رودخونه بوده ساحته. شبیه به عبادتگاههایی که در مصر در دلتالی رود نیل میساختن. هرودس ۱۸۰۰ سال پیش اینجا رو ساحته.
اما شهرت هرودس بخاطر یه بنای دیگه است. آمفی تئاتر معروف اودئون که بر روی تپه اکروپلیس ساخته شده رو هرودس ساخته. اتفاقا یک داستان عاشقانه هم داره. همسر هرودس از دنیا رفته بود و اون میخواست که برای یادبود همسرش یک یادگار بزرگ به حا بذاره. و این بنای با شکوه رو براش ساخت. آمفی تئاتری که هرودس ساخت یکی از قدیمی ترین امفی تاترهای جهانه ظرفیتش ۴۸۰۰ نفره. یک آمفی تئاتر سنگی روبازه و هنوز هم فستیوال موسیقی آتن در اونجا برگزار میشه. و آرزوی بهترین موزیسین های دنیاست که در اونجا و بر روی تپه آکروپولیس کنسرت برگزار کنن.
آمفی تئاتر اودئون
برای جمعبندی و حسن ختام این اپیزود بذارید این رو هم بگم. گفتم که أصلا هنر نمایش از یونان شروع شد و هنوز هم که هنوزه مردم یونان خیلی اهل نمایش هستن.مثلا بیشتزر از ۷۰ سالن نمایش فقط در آتن هست. یونانیها به هنرهای نمایشی اهمیت میدن چه تئاتر و چه سینما. اتفاقا میدونید که یونانیها خیلی هم شبیه به ماهستن . قیافه شون شبیه به ماست، خونگرمیشون شبیه به ماست. چند باری که به اونجا سفر کردم یوناینها پرسیدن اهل کجا هستی و من گفتم ایرانی هستم. واکنش یونانیها طوریه که کمتر جایی دیدمش. یونانیها در جواب میگفتن ایران فرهنگ غنی ای داره. ایران هم مثل یونان تاریخ بزرگی داره. میگفتن ایران مردم خوبی داره. ایران هنرسینمای قوی ای داره. وقتیکه میگفتم ایرانی هستم اسم آدمهایی رو به زبون می اوردن که باعث افتخارم بودن. مثلا میگفتن من کیارستمی رو میشناسم، من اصغر فرهادی رو میشناسم. اسم هنرمندانمون رو می آوردن. اینکه اسم ایران عزیزمون رو با احترام می اوردن. اینکه ابران قشنگمون رو با نمایندگان واقعی کشورمون یعنی مردمش و هنرمندهش میشناختن برام خیلی ارزشمند بود. امیدوارم که یه روزی، خیلی زود به اون جایگاهی که سزاروش هستیم برسیم و اسم ایران در همه جا با احترام برده بشه.
امیدوارم از این اپیزود هم لذت برده باشید و براتون مفید بوده باشه. دمتون گرم که پادکست داکس رو میشنوید و ازش حمایت میکنید. لینک ویدئوها رو هم در توضیحات پادکست گذاشتم که اکه دوست داشتید تصاویر همه موضوعاتی که در موردشون گفتم رو هم ببینید. تا اپیزود بعدی و یه کنجکاوی و کنکاش جدید خدا نگهدار.
تازه‌ترین اپیزودها

جمهوری ایرلند

جهان در سال ۲۱۰۰

دیرپایی، راز بلوزونها

0 0 رای ها
امتیاز به اپیزود
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها