دوبی بعنوان یکی از معجزات دنیای عرب در عصر مدرن به حساب می آید. آن هم در وسط صحرای سوزان. اگر نگاهی به عکسها دوبی در دهه هفتاد میلادی کنید و بعد یک عکس از امروز این شهر رو ببینید باورتان نمیشود که چنین توسعه چشمگیری در این مدت کوتاه اتفاق افتاده. در این اپیزود در مورد تاریخ منطقه و تشکیل کشور امارات، برنامه های خاندان آل مکتوم در صد سال گذشته صحبت میکنم. همچنین در مورد اندیشه ها و نظرات شیخ محمد بن راشد آل مکتوم هم صحبت میکنم.
علاوه بر این اپیزود از پادکست داکس، می تونین ویدئوی اون رو هم تو یوتیوبم ببینین:
بررسی پیشینه تاریخی امارات متحده عربی-مرکز مطالعات خلیج فارس
کتاب كتاب مديريت و رهبري به سبك شيخ محمد
کتاب Flashes of Thoughts
کتاب جرات رویاپردازی
کتاب نگرش من و چالشهای برتری
متن پادکست
برای علاقه مندانی که به اسکریپت پادکست نیاز دارند:
سلام، من پیمان بشردوست هستم و شما دارید اپیزود چهل و هفتم از پادکست داکس رو میشنوید.
مقدمه
در فوریه سال ۲۰۲۱ وقتیکه مردم کشور کوچک امارات متحده عربی داشتن بر روی زمین پنجاهمین سالگرد تأسیس کشورشون رو جشن میگرفتن همزمان کاوشگر امل این کشور بعد از طی ۵۰۰ میلیون کیلومتر به مدار مریخ رسیده بود. مریخ پیمای امل یا امید تونسته بود در اولین تلاش به مدار مریخ برسه. موفقیت در فضا از چیزهایی بود که در کلکسیون افتحارات این کشور نوپا نبود. و حالا بهش رسیده بودن. بذارید همین اول اپیزود بگم که میدونم شنیدن خیلی از حرفهای این اپیزود برای بیشتر ما ایرانیها درد داره. نه که ما بخیل باشیم. بلکه بحاطر اینکه ته دلمون اینه که ما هم میتونستیم مثل امارات باشیم. اما بالاخزه چه خوشمون بیاد چه خوشمون نیاد امارات متحده عربی امروز یک کشور توسعه یافته است.
دوبی بعنوان یکی از معجزات دنیای عرب در عصر مدرن به حساب میاد. یک شهر که شبیه به آینده است اون هم کجا؟ در وسط صحرای سوزان. اگه یه نگاهی به عکسها دوبی در دهه هفتاد میلادی کنید و بعد یک عکس از الانش رو ببینید باورتون نمیشه که همچین اتفاقی در چنین مدت زمان کوتاهی افتاده. و این مکان پرزرق و برق امروزی فقط چند دهه قبل یک دهکده ماهیگیری بوده. برای همین هم بهش میگن معجزه. چون یک آبادی کوچک که آب و هوای سخت و غیر قابل تحملی داشت و ساکنانش اعراب بادیه نشین بودن به یکی از اصلیترین هابهای تجارت در دنیا تبدیل شده. بندری که در سال ۱۹۸۰ چیزی جز رطوبت و آفتاب سوزان و یک صحرای خشک و بیآب و علف نبود تبدیل به جایی شد که بزرگترین شرکتهای دنیا در اون شعبه دارن. بزرگترین ساحتمونهای دنیا رو در اونجا ساختن. واینطور هم نیست که فقط آسمانحراش ساخته باشن که اگه فقط اون هم بود قابل تحسین بود. بلکه اونها تونستن یک کشور قدرتمند رو تقریباً از هیچ بسازند. این یک واقعیته، چه دوست داشته باشیم چه نداشته باشیم. امارات متحده الان ختی در سیاست امریکا هم لابی میکنه و صاحب نفوذه. همین کشور کوچکی که ما همیشه به طعنه میگیم آره فقط ۵۰ ساله که ساخته شده. همین کشور تونسته ساحتمون ۱۶۳ طبقهای برج الحلیفه رو در مدت ۴۷ ماه و متروی دوبی رو فقط در عرض ۴ سال بسازند. چطور این اتفاق افتاده؟ اگر فکر میکنید که همه اینها فقط بخاطر پول نفته باید بگم اشتباه فکر میکنید. عملکرد رهبران و مدیران دوبی شبیه به معجزه است. شبیه به جاودوئه. اما میدونیم که در دنیای واقعی نه معجزه داریم و نه جادو. پس اونها چیکار کردن؟ چطور به اینجا رسید؟ توی این اپیزود میخواهیم به جواب این سؤالات برسیم. اول با تاریخ اون منطقه تا قبلاز استقلال انارات صحبت میکنم. بعد در مورد بعد از استقلال امارات و کارهای زیربنایی که خاندان آل مکتوم انجام دادن حرف میزم. و بعد میرسیم به پروژه های بزرگی که در امارات انجام شده و اینکه سبک مدیریتی شیخ محمد بن راشد آل مکتوم چی بوده. در مورد همه اینها صحبت میکنم.
جایگاه جغرافیایی دوبی
خب فکر کنم لازم نیست که بگم امارات متحده در کجا واقع شده. همه مون میدونیم. امارات با ما همسایه است. اما باز میگم، کشور امارات در شبه جزیره عربستان واقع شده اما اگه به نقشه نکاه کنید میبینید که باز خود امارات هم در یک شبیه جزیره است. یعنی شبه جزیردر شبه جزیره است. امارات متحده عربی و عمان در کنار هم هستن و در یک ناحیهای هستن که از سه طرفش با خلیج فارس همجوارن. به اون شبه جزیره میگن شبه جزیره مسندم Musandam. از شمالیترین نقطه شبه جزیره مسندم (یعنی امارات و عمان) تا جنوبیترین نقطه ایران که میشه جزیره لارک فقط ۳۹ کیلومتر فاصله است. یا مثلاً از جزیره کیش تا دبی فقط ۲۰۰ کیلومتر فاصله است. فاصله مون اینقدر کمه.
مردم شناسی منطقه و شیوه زندگی قدیم مردم
حالا ببینیم گذشته این منطقه چطور بوده؟ زندگی در منطقه مسندم چه کیفیتی داشته؟ منطقه مسندمی که امروز بهش میگیم امارات. چند هزار سال قبل مردم این منطقه چطور زندگی میکردن؟ هزاران سال اعراب بادیه نشین در اون منطقه زندگی میکردن و بخاطر آب و هوای ناسازگار بیابان در جدال روزانه با مرگ بودن. بادیهنشین بودن، بادیه نشینها به قبایل کوچنشینی میگن که بطور تاریخی در مناطق بیابانی در شبه جزیره عربستان و شمال آفریقا، ساکن بودهاند. در انگلیسی میشه Bedouin یعنی بادیه نشین، بدوی. زندگی در بیاین سحته، در معرض خطرهای زیادی بودن. بادیه نشینها مجبور بودن بر سر منابع محدودی که در منطقه داشتن با همدیگه بحنگن. شوخی نیست وقتی آب کمه وقتی منابع محدوده باید براش بجنگی که به دست بیاریش. برای همین در اون اب و هوای خشن مردم ساکن شبه جزیره عربستان آدمهایی شدن که باید با رقبا میجنگیدن و دراین گیرو دار روی همکاری اعضای خانواده شون حساب باز میکردن. باید هوای هم رو میداشتن والا میمردن. به همین سادگی. برای همین پیوندهای خانوادگی و عشیرهای و قومی بین اونها اینقدر قوی شد. قبیلهها و عشیرههای محتلفی شکل گرفتن. بخاطر این نوع سبک زندگی باید از شمشیر و خنجر استفاده میکردن. برای همین شمشیر و خنجر یکی از نمادهای فرهنگ اعراب هست. اونها باید در بیابان شکار میکردن، کشاوری و دامداری میکردن. از حلیج فارس و دریای عمان ماهیگیری میکردن. و خصوصاً شکارچیهای خوبی بودن. مثلاً اگه روی شن ردپای یک حیوانی رو میدیدن تشخیص میدادن و میگفتن این ردپای بزکوهی ماده است مثلاً.
یک نقاشی قدیمی از بادیه نشینها
بادیه نشینها در طول هزاران سال راههایی رو پیدا کردن که در برابر افتاب سوزان شبه حزیره عربستان دووم بیارن. وقتی میگیم شبه جزیره عربستان. یا شبه جزیره حجاز بیشتر ما فکرمون میره به عربستان. ولی امارات و کوبت و قطر و بحرین و عمان هم جزیی از شبه جزیره هستن دیگه. یک بادیه نشین باید خودش رو از خورشید، از طوفان شن و از گرد و خاک مصون نگه میداشت. برای همین سبک زندگیشون طوری شکل گرفت که با این وضعیت سازگار باشه. درجاهایی که زندگی میکردن درختانی رو میکاشن که سایه خوبی داشته باشه. درخت حرما و درخت نخل میکاشتن. از شتر برای حمل و نقل استفاده میکردن. به شترها میگفتن. کشتیهای بیایان. از شیر و گوشتن شتر و بز استفاده میکردن. از پوست شتر برای چادر استفاده میکردن. باهاش لباس و صندل درست میکردن. بادیه نشینها برای اینکه بتونن با گرما مقابله کنن باید لباسهای گشاد میپوشیدن. باید لباسهایی میپوشیدن که تمام بدنشون پوشیده باشه. آستین بلند داشته باشه و تا مچ پاهاشون پوشیده باشه. باید سرهاشون رو هم میپوشوندن. اینها مال قبل از اسلامهها. واضحه دیگه این سبک لباس پوشیدن بخاطر اسلام نبوده. بخاطر گرمای هوای زیاد در اون منطقه بوده. چون باید بدنشون رو از افتاب مستقیم، و از شن و غبار محافظت میکردن. از گرمای روز و از سرمای شب خفظ میکردن. اینها الزاماً انتحاب مردم اون منطقه نبوده اینها مهارتهای بقاست.
بادیه نشینهای معاصر
این سبک زندگی ای بود که باید رعایت میکردن تا زنده بمونن. تا اینکه کم کم از اوایل قرن ۲۰ میلادی بادیه نشینها شروع به شهر نشینی کردن. کوچ نشینی رو کنار کذاشتن. جمعیتشون بیشتر شده بود، اون حمعیت نیاز به اموزش و بهداشت داشت نیاز داشتن یک قانون بینشون حاکم بشه. گرچه شواهد باستانی در کوشه و کنار هست که مثلاً یک منطقه باستنی در اطراف شارجه دیده شده گه کرم شهرهنشین بودن یا حتی شواهدی بوده که که نشون میداده بعضی از ساکنان باستانی منطقه بلد بودن مصنوعات مسی و اهنی و طلایی درست کنن. اما اینها موارد انگشت شمار هستن و بیتشر مردم مسندم که میشه امارات امروزی تا قرن بیستم زندگی عشایری داشتن.
در طول تاریخ اون ناحیه حاکمان متفاوتی داشته. بیشتر تاریخ رو میشه گقت که زیر سطله ایران بود. در زمان داریوش بزرگ اون ناحیه تصرف شد و قرنها زیر سطله ایران موند. بعد از اسلام زیر نظر خلفای اسلامی بود. دوباره زیر نظر پادشاهان ایران بود. زیر سلطه پرتقالیها رفت و در نهایت هم زیر سلطه بریتانیا بود. خلاصه اینکه یک سلطان محلی که بر همه منطقه سلطه داشته باشه وجود نداشت. برای همین هم هر قبیله توسط بزرگ قبیله یا شیخ اون قبیله اداره میشده. منظور از قبیله همون خاندان هست. چیزی که عربها بهش میگن آل. مثلاً آل مکتوم یا آل نهیان
تاریخچه منطقه و شیوخ قاسمی
شبه جزیره مسندم و خصوصاً بخشی که الان بهش میگیم امارات متحده عربی دسترسی خوبی به دریا داره. امارات ۶۴۰ کیلومتر ساحل داره. ضمن اینکه عمق آب در خلیج فارس نسبتاً کمه. نکته بعدی اینه که تعدادی جزیره هم در خلیج فارس وحود داره. برای همین بخشی از اقتصاد این منطقه از قدیم روی ماهیگیری شکل گرفته. اما صید مروارید بزرگترین و پولسازترین کسب و کاری بود که در خلیج فارس جریان داشت.
در اواخر قرن ۱۵ میلادی پای پرتقالیها به خلیج فارس باز شد. سال ۱۵۹۸ بود که واسکودوگامای پرتقالی راه افتاد به جستجوی ادویه. اون با کشتیاش از اروپا به جنوب افریقا رفت. به حنوبیترین نقطه قاره افریقا رسید و اونجا بود که دماغه امید نیک کشف شد. جالبه حالا چرا میگن امید نیک. چون کاشف قبلی کشتیاش در اونجا غرق شده بود بهش گفت دماغه ناامیدی. ولی پادشاه پرتقال که از این کشف خوشحال بود اسم منطقه رو گذاشت دماغه امید نیک. این کشف مسیر تجارت دنیا و مسیر تمدن شرق و غرب عالم رو تغییر داد. بعد ازاون بود که اروپاییها راه دریایی به سمت شرق رو پیدا کردن و کم کم سر از سرزمینهای شرقی در اوردن. فهمیدن که با دور زدن افریق میشه به هند رسید. دیگه با کشتی به هند به اسیای جنوب شرقی رفتن. و در سال ۱۶۰۷ سردار پرتقالی آلفونسو آلبوکرکی سواحل مقسط عمان رو تصرف کرد و بعد جزیره هزمز رو گرفت. جزیرهای که شاه کلید خلیج فارس بود. و بعد پرتقالیها یکی یکی سایر بنادر خلیح فارس رو گرفتن. اون سالها تازه ۶-۷ سال یود که دولت صفوی در ایران شکل گرفته بود. و ۳۰-۴۰ سال بود که سلطان محمد فاتح قسطنطنیه یا استانبول امروزی رو گرفته بود. و تازه ایران و عثمانی با هم گلاویز شده بودن. در اون شرایط پرتقالیها اومدن جزیره هرمز و بنادر مهم خلیج فارس که ایرانهیا روشون سلطه داشتن رو گرفتن. پرتقالیها بنادر رو میگرفتن. یا مثلاً قلعه نظامی میساحتن و بعد شروع به تجارت میکردن. انحصار تجارت فلفل و ادویه رو در منطقه خلیج فارس و دریای عمان گرفتند. در بخشهایی از هند هم حضور داشتن و از همین طریق هم ادویه وارد میکردن. پرتفالیها از امیرهای بنادرخلیج فارس خواسته بودن که خراجشون رو به امیر جزیره هرمز بفرستن. خودشون هم بیشتر در جزیره هرمز بودن. اما اداره منطقه بعهده امرای محلی بود. پرتقالیها ۱۱۷ سال در خلیج فارس حضور داشتن تا اینکه بالاخره شاه عباس صفوی با کمک نیروی دریایی بریتانیا پرتقالیها رو از میدان به در کرد. البته اون زمان دیگه خود پرتقل هم توسط اسپانیا اشغال شده بود.
قلعه پرتغالیها در جزیره هرمز
در واقع جزایر ایرانی هرمز، بحرین و جاسک و بنادر جنوب حلیج فارس در دست اسپانیا و پرتقال بودن. ایران بزرگترین قدرت منطقه جلیج فارس بود. اما نیروی دریای قوی ای نداشت و ضمن اینکه با گرفتاریهای دیگهای دست و پنچه نرم میکرد. عثمانیها بودن، مسائل داحلی بود، قدرت مرکزی ایران ضعیف میشد قوی میشد. اینها باعث شد که مسأله خلیج فارس اولویت اول کشور نباشه. و کنترل خلیج فارس کاملاً به دست بریتانیا افتاد. کشتیهای بریتانیایی برای رسیدن به هند باید از بعضی از بنادر خلیج فارس رد میشدن. توقف میکردن. غذا و آذوقه میگرفتن. طوفان میشد باید چند روزی در بندر میموندن. برای همین حلیج فارس کلید رسیدن به هند بود. بعد از صفویها هم وفتی که نادرشاه اومد اولش تونست دوباره بر سواحل جنوبی خلیج فارس سلطه پیدا کنه اما بعد که قدرتش رو به افول رفت و سلسله زندیه اومد دیگه خفظ بنادر جنوب خلیج فارس در اولویت سلسله زندیه نبود. اینها باعث شدن یه خلأ قدرت در جنوب حلیج فارس شکل بگیره که باعث شد قبایل محلی بیشتر قدرت بگیرن. و بطور ناهمگونی قدرت در منطقه توزیع بشه. هر منطقه رو یک قبیله به دست بگیره. هم در سواحل شمالی یعنی سمت ایران معاصر و هم در سواحل جنوبی حلیج فارس امارتهایی شکل گرفته بود.
در منطقهای که امروز کشور اماراته بعد از مرگ نادرشاه قدرت شیوخ قاسمی بیشتر شد. این شیوخ قاسمی که میگیم اهل رأس الخیمه بودن. که الان بخشی از امارات هست. ولی اینها کم کم تونستن خیلی از مناطق حاشیه جنوبی خلیج فارس رو به دست بگیرن. الان دیگه اواخر قرن ۱۸ هست. ویه اتفاق دیگهای داره در شبه حزیره عربستان میافته و اون هم ظهور وهابیت هست. توی اپیزود ۴۰ در مورد تاریخچه وهابیت گفتم. درست در این زمان بود که مردم بیشتر شبه جزیره عربستان از جمله همین شیوخ قاسمی وهابی شدن.
تحت الحمایه شدن منطقه به دست بریتانیا
وقتیکه شیوخ قاسمی که بهشون میگفتن قواسم قدرت رو به دست گرفتن شروع کردن به دزدی دریایی. مهارت ساخت لنج، لنجهای چوبی در منطقه از قدیم بوده. با لنج به خلیج فارس و دریای عمان میرفتن و کشتیهای تجاری رو تلکه میکردن. همون دریای عمانی که محل عبور و مرور کشتیهای اروپایی و خصوصاً کشتیهای بریتانیایی بود. فکر کن به تیپ و تار کیها همزده بودن. اینجا بود که وقتی گزارشهای دزدی دریایی زیاد شد نیروی دریایی بریتانیا وارد عمل شد. دولت بمبئی که در واقع بریتاینیها بودن به قواسم میگفتن دزدان دریایی و به شارجه و رأس الحیمه میگفتن ساحل دزدان دریایی. آخرش هم نیروی دریایی بریتانیا درسال ۱۸۱۸ به قواسم حمله کرد. میشه سال ۱۱۹۶ شمسی. جنگ خونینی سر گرفت و بریتانیا هر چه خشم داشت سر قواسم حالی کرد. زد کشتیهاشون رو منهدم کرد و سرکوبشون کرئد. اما برای اینکه خیالش از بابت دزدیهای آینده راحت باشه نشست با اونها قرارداد صلح امضا کرد. ژانویه سال ۱۸۲۰ قراردادی بین بریتانیا و شیوخ منطقه امضا شد که بهش میگن قرارداد صلح عمومی. در اون قرارداد چی گفتن؟ اینکه قواسم دیگه دست به دزدی دریایی نزنن. از سواحلی که زیر سلطه این شیوخ هست برای دزدی دریایی استفاده نشه. دیگه چی گفتن؟ اون زمان بریتانیا برده داری رو ممنوع کرده بود. در قرارداد صلح نوشتن که تحارت برده و حمل برده ممنوعه. و مسأله دیگه این بود که در صورت تبعیت از مفاد قرارداد، این امارتها تحت حمایت بریتانیا قرار میکرفتن. این اولین باری بود که یک قدرت خارجی مستقیماً با این شیوخ حاشیه جنوبی حلیج فارس وارد مذاکره و عقد قرارداد میشد. این قرارداد یک موجودیت سیاسی مستقلی رو به این شیوخ میداد. کدوم شیوخ؟ شیوخی که هر کدوم امیر طایفه خودشون یودن. یکی در شارجه، یکی در عجمان، یکی در ابوظبی و غیره. بهشون میگفتن امارات متصالحه. امارتهایی که قرارداد صلح رو امضا کردن. اینجا دیگه بریتانیا وارد منطقه شد و دیگه خودش مستقیماً با این امیرها وارد مذاکره میشد. بارها بین شیوخ بر سر قلمروشون درگیری پیش میاومد بریتانیا وارد عمل میشد بینشون حکمیت میکرد. و امنیت رو در اون مناطق برقرار میکرد و این چیزی بود که این امارتها نیاز داشتن. یه بازی برد برد برای شیوخ و بریتانیا بود و یه باخت باحت برای ایران بود. بریتانیا دنبال امنیت کشتیهاش بود. این منطقه هم که دولتی نداشتن نیاز به امنت داشتن. بریتانیا به همین بهونه هم در منطقه موند و در بحرین، شارجه و مصیره پایگاه نطامی تأسیس کرد. این حضور در قرن بیستم هم ادامه پیدا کرد. حتی بعد از جنگهای جهانی اول و دوم.
حاشیه جنوبی خلیج فارس در سال ۱۸۷۰
البته انگلیسیها در این شیخ نشینها سرمایهگذاری نکردن. چون توجهشون به هند بود. به بمبئی بود که بهش میگفتن پایتحت جنوبی امپراتوری بریتاینا. انکلیسیها برای منافعشون در هند راه آهن کشیدن. ساحتمون ساختن، دانشگاه ساختن. اما کسی توجهی به این امارتها از جمله دوبی نداشت. دوبی فقط یه رستوران تو راهی بود، مقصد جای دیگهای بود. دبی جای موندن نبود. فقط یک گدرگاه برای کشتیها بود.
استقلال و تشکیل کشور امارات
اما در سال ۱۹۷۱ بریتانیا تصمیم گرفت که حضور نظامی خودش رو در منطقه شرق سوئز کم کنه. توی اپیزود ۴۴ کانال سوئزاشاره کردم بریتانیا چه داستانهایی با مصر داشت. حالا دیگه بریتانیا میخواست که منطقه رو ترک کنه. از سال ۱۸۲۰ با شیوخ این امارتها در رابطه بود حالا شده سال ۱۹۷۱،۱۵۰ سال بود که با هم در ارتباط بودن. بعد از بخثهای زیادی که در پارلمان بریتانیا شد دولت بریتانیا تصمیم گرفت که ار منطقه خلیج فارس حارج بشه. در این زمان اون امارتها هم دوست داشتن که یک کشور بشن به چند دلیل که عمدتاً تهدیدهای خارجی بودن. یکیاش تهدید عربستان بود که روی بخشهایی از خاک این امارتها ادعا داشت. و شیوخ متصالحه میترسیدن که عربستان که کشور بزرگتری بود بهشون حمله کنه. دلیل دیگه عراق بود. عراق برای مخالفان این شیوخ اسلحه فرستاده بود و این ظن وحود داشت که عراقی که نزدیک شده بود به اتحاد جماهیر شوروی میخواد در این امارتها اقدامات براندازانه انجام بده. ترسشون جدی هم بود. حق هم دشاتن بترسن. تهدید بعدی هم ایران بود که با امارت شارجه برسر جزایر ایرانی ابوموسی و تنب کوچک و تنب بزرگ بحث داشتن و این شیوخ از ایران که اون زمان قدرت برتر منطقه بود احساس خطر میکردن. نیاز میدیدن که با هم متحد بشن. اونها با میانداری بریتانیا از سال ۱۹۶۸ شروع کرده بودن صحبتهاشون رو. که یک فدراسیونی تشکیل بدن و همکاری کنن. داریم راحع به کدوم شیخ نشینها حخرف میزنیم؟ ابوظبی، دوبی، شارجه، عجمان، ام القوین Umm Al Quawain، رأس الخیمه و فجیره. غیر از این هفت امارت، امارتهای قطر و بحرین هم در مذاکرات اولیه بودن اما بخاطر اینکه برای اداره کشور آینده سهم بیشتری میخواستن نهایتاً به توافق نرسیدن.
اتحاد شیوخ بر سر تشکیل کشور امارات
داخل پرانتز بگم من اینجا دیکه در مورد داستان تلخ جدایی بحرین از ایران حرف نمیزنم. چون موضوعمون اماراته. پس بین این امارتها مداکراتی در جریان بود. در طول این مذاکرات نقش حاکم ابوظبی شیخ زاید ابن سلطان آل نهیان پررنگتر از بقیه بود. بعد از اون هم کسی که بیشترین قدرت رو بین حاکمها داشت شیخ راشد ابن سعید آل مکتوم حاکم دوبی بود. خلاصه که این هفت امارت ائتلاف کردن و قرار کذاشتن که یک کشور بشن. ایران هم که نمیخواست که بحرین عضوی از این اتحاد باشه. از اتحاد این هفت شیخ نشین استقبال کرد. بریتانیا هم که حامی اصلی این اتحاد بود. خلاصه این هفت امارت در تاریخ دو دسامبر سال ۱۹۷۱ بر سر قانون اساسی خودشون توافق کردن و یک هفته هم نشده سازمان ملل موجودیت کشور جدید امارات متحده عربی رو به رسمیت شناخت.
ساختار قدرت در امارات
بر اساس قانون اساسی که این هفت امارت توافق کردن، قرار شد که این هفت رئیس امارت عضو شورای عالی رهبران بشن و هر ۵ سال یکبار از بین خودشون یک نفر رو بعنوان رئیس یا حاکم کل کشور امارات انتحاب کنن و یک نفر رو هم بعنوان معاون حاکم کل. یکیشون میشه رئیس حمهور و اون یکی میشه نخست وزیر امارات. قرار شد که شیخ زاهد بن سلطان آل نهیان که حاکم ابوظبی بود بعنوان حاکم کل امارات تحده عربی انتخاب بشه. یعنی بشه نفر اول کشور. اجماع بر این بود که شیخ راشد این سعید آل مکتوم حاکم دوبی هم نخست وزیر کشور و معاون حاکم کل باشه. اینطوری بود که عمده قدرت سیاسی کشور امارات متحده بین دو امارت ابوظبی و دوبی تقسیم شد. خصوصاً ابوظبی که تبدیل شد به پایتحت کشور. این دو سمت حاکم کل و معاون حاکم کل هم بطور موروثی به نفر بعدی منتقل شده. الان هم نفر اول امارات پسر همون شیخ زائد هست. و نفر دوم امارات هم که حاکم دوبی باشه پسر همون شیخ راشده.
در حال قرائت بیانیه استقلال. شیخ زائد اولین رییس کشور امارات در میانه تصویر است.
تاریخ دوبی
حالا بریم به دوبی و بریم به یک نسل قبلتراز استقلال امارات. شیخ سعید آل مکتوم میشه پدربزرگ حاکنم فعالی دوبی. شیح سعید در سال ۱۹۱۲حاکم دوبی شد. شیخ سعید با کمک تاجرهای منطقه دوبی در سال ۱۹۰۴ یک بندر ازاد تجاری درست کرد که باعث شد تاجران مهاجر از ایران و افغانستان و هند راهی دوبی بشن. اونها بازار نسبتاً بزرگی رو درست کردن که در همون زمان بزرگترین بازار در سواحل خلیج فارس بود. اما از دوروبر سالهای ۱۹۲۰ صنعت مروارید راکد شد. چون صنعت مروارید ژاپن کل بازار دنیا رو گرفت. اوضاع دوبی اون سالها خوب نبود. ایران اولین کشور خاور میانه بود که در اون نفت کشف شد. انگلیسیها در سال ۱۹۰۸ در مسجد سلیمان نفت کشف کردن. ۳۰ سال بعدش هم در عربستان نفت پیدا کردن. بعدش هم کویت صاحب نفت شد. یعنی کشورهای حوزه خلیج فارس کم کم داشتن پولدارمیشدن اما نه در دوبی و نه در سایر امارتهای متصالحه نفت وجود نداشت. دوبی در مشکلات اقتصادی گیر کرده بود. اما شیخ سعید آل مکتوم با همه کم سوادی ودیدی که ادم ازیه فرد کم سواد صد سال پیش انتظار داره ظاهراً آدم زیرکی بوده. شیخ سعید عقیده داشت که باید در تجارت و بازار تنوع داشته باشیم. فقط متکی به مروارید یا نفت نباشیم. این رو هم میدونست که تنوع دادن به بازار کار دولت نیست. این کار خود مردمه. کار خود تاجرهاست. و وظیفه حاکم اینه که اراونها حمایت کنه. و بستر رو بسازه. نمیددونم، شاید در اون زمان در بین رهبران کشورهای منطقه کسی این فرد رو جدی نمیگیرفتش اما زمان نشون داده که این بابا دید درستی داشتنه. شیخ سعید در سال ۱۹۵۸ از دنیا رفت یعنی شمسی۱۳۳۶٫ و پسرش شیح راشد بن سعید جانشینش شد.
شیخ راشد بن سعید
شیخ راشد رو بهش میگن پدر دوبی. و یکی از اون دو نفری هست که بهشون میگن پدران بنیانگذار کشور امارات. شیخ راشد هم مثل پدرش تحصیلاتی نداشت. اما الان که به کارهاش نگاه میکنیم میبینیم که آدم باهوش و لایقی بوده. آدم با بصیرتی بوده. مردم دار هم بود. من در تمام مصاحبههایی از اطرافیان شیخ راشد خوندم و دیدم و حتی خارجیهایی که اون رو دیدن همه شون میگن که اون یک فرد بسیار متواضع بود و همیشه لبخند به لب داشت. خودش در کوی و برزن در کارها حاضر بود. پای کار بود، پرکار بود. انگار خانواده آل مکتوم برای امارات یه چیزی مثل رضا شاه برای ایران هستن. پرتلاش و خستگی ناپذیر و دنبال اینکه برای کشور زیرساخت درست کنن. در عین اینکه اون داستان اسنبداد و حکومتی موروثی هم هست که چیز خوبی نیست. همه منابعی که داشتم میگن که شیخ راشد آدم خوش اخلاقی بوده و مثل یک بادیه نشین خاکی و متواضع بود. در کشورهای عربی اینطور بود که در خونه حاکم یک اتاقی وجود داشت به نام مجلس که در اون اتاق بزرگان منطقه خمع میشدن و در مورد موضوعات مختلف بحث میکردن. تصمیم میگرفتن. دوبی شهر کوچکی بود شیخ راشد خودش هم هفتهای دو بار بین مردم میرفت. به بازار میرفت که با مردم مستقیماً حرف بزنه. ولی کار اصلیاش این بود که شخصاً پیگیر اجرای پروژههای توسعه دوبی باشه.
اقدامات شیخ راشد
شهر دوبی بطور طبیعی یک کانال آبی در خودش داره. یک ابراهه در داخل شهر، به عربی بهش میگن حور. یک کانال آب شوره که بخاطر جزر و مد آب دریا بطور طبیعی درست شده. وجود این کانال یک مزیتی به بندر دوبی میداد. چون این باعث میشد که کشتیها بتونن از خلیج فارس راحت وارد خود شهر دوبی بشن. در زمان شیخ راشد گل ولای زیادی این کانال رو گرفته بود و شیخ راشد تصمیم کرفت که کانال رو لایروبی کنه و توسعه بده. اون رو اونقدری بزرگ کنه که کشتیهای بزرگ بتونن وادر دوبی بشن. این تصمیم در اون زمان یک تصمیم بلندپروازانه بود. چرا؟ یه نگاهی به عکسهای دوبی در سال ۱۹۵۰-۱۹۶۰ بکنید متوحه میشید. دوبی یک شهر توسعه نیافته بود و حالا این کار یک پروژه بزرگ پرهزینه بود. از نظر همه این لقمه بزرگتر از دهان بود.
اما شیخ راشد کوتاه نیومد. هزینه پروژه رو از دو محل تأمین کرد. از وام و از کمک خود تجار. ۴۰۰ هزار پوند وام بانکی گرفت و مبلع ۲۰۰هزار پوند هم خود تاجرها به شیخ راشد قرض دادن. این یک کار بسیار جسورانه و استراتزیک بود که بعداً باعث شد فصل جدیدی در تاریخ تجاری دوبی باز بشه. خیلیها میگفتن این کار اشتباهه اما شیخ راشد در جوابشون گفت “بگذارید کشتیهای بزرگ وارد بشن! ” و واقعاً هم این باعث شد که کشتیهای بیشتر و بزرگتری بتونن وارد دوبی بشن. و وام ۶۰۰هزار پوندی بطو کامل پیش از موعد برگشت داده شد. این مسأله باعث شد که هم اعتبار دوبی بالا بره و اعتبار شیخ راشد. برای پروژههای بعدی هم بانکها راحتتر مشارکت میکردن. عبدالله صالح که یکی از تجار حامی شیخ راشد بود گفته بود که «کلام شیخ راشد به اندازه یک قرارداد بود، غیر از قرارداد حرف شیخً برای ما سند بود. شیخ وامها را قبل از سررسید پس میداد». یک حکومت اینطوری برای خودش سرمایه اجتماعی درست میکنه. با هیرخواهی، با خدمت کردن به مردم، با اجرای وعده هاش.
اون اوایل شیخ راشد بودجه اجرای پروژه هاش رو از درآمدهای دولتی تأمین میکرد. از درآمد حاصل از نفت و از درامدهای گمرکی بندر دوبی. اما کم کم افتاد به دنبال ایجاد سیستم بانکی در دبی. که بتونه برای اجرای پروژه وام بگیره. اینجای داستان باید بریم به ایران. بانک شاهنشاهی ایران اولین بانک تاریخ ایرانه که در واقع یک بانک بریتانیایی ایرانی بود. در سال ۱۸۸۹ در زمان ناصر الدین شاه شروع به کار کرد. اما در سال دهه ۱۹۵۰ دیگه در ایران فعالیتی نداشت. درایرن چنیدن بانک کاملاً ایرانی دیگه تأسیس شده بودن. اما دوبی هنوز بانک نداشت. اینطوری بود که بانک شاهنشاهی ایران در دوبی شعبه باز کرد. در واقع میگم بانک بریتانیایی بود. اما یک اسم بزرگ و معتبر روش بود. ایران. کشوری که در منطقه اعتبار بالایی داشت. بانک شاهنشاهی ایران در دوبی تأسیس شد و بزرگ شد و بعدها بانک عظیم و معروف HSBC بانک شاهنشهای ایران در دوبی رو خریداری کرد و شد اچ اس بیسی خاور میانه. حالا دیگه اینجای داستان سعی کنید به اینهاش خیلی فکر نکنید که ایران ما کشوری که در بانکداری هم در منطقه پیشرو بود الان بانکهاش بخاطر تحریم به سیستم جهانی بانگی وصل نیستن اما معتبرترین بانکهای دنیا در دوبی فعالیت میکنن. به اینهاش فکر نکنید که واقعاً سوز داره. برگردیم به داستان.
حور یا کانال دوبی در سال ۱۹۶۳
تمرکز شیخ راشد روی گسترش تجارت بود. روی این بود که زیرساخت برای تجارت درست کنه. اعتقادش این بود که هر چیزی که برای تجارت خوبه برای دوبی هم خوبه. این اعتقاد رو پسرش شیخ محمد حاکم فعلی هم داره. این جمله رو زیاد ازشون میشنوید. میگن هر چی برای تجارت خوبه برای دوبی هم خوبه. برای اینکه تجارت در دبی رو برای تجار جذاب کنن مالیات و تعرفههای گمرکی رو کم میکردن. مسأله مهم اینه که در دبی مقدرا زیادی واردات انجام میشه و همون موقع مقدار زیادی صادرات هم انجام میشه. بیشتر از ۷۰درصد ازکالاهای که از کشورهای مختلف به دبی میرسه از همونجا دوباره به یک کشور دیگهای صادر میشه. برای همینه که برای تاجری که در دوبی هست تعرفه گمرکی، زمان ترخیص و خلاصه کلاً مسأله گمرک یه موضوع مهمی میشه. یه مسأله دیگه اینه که این تاجرها که جنس چینی رو به عراق میفروشن. کالای هندی رو به ایران میفروشن نیاز دارن که با این کشورها ارتباط داشته باشن. یعنی به این کشورها برن و بیان. نیاز به هواپیما دارن. نیاز به فرودگاه دارن و هم اینکه در اون کشورها اجازه تجارت داشته باشن.
برای همین هم یکی از اصولی که شیخ راشد سرلوحه خودش کرده بود بیطرفی بود. اینکه دوبی باید با همه شرکای تجاریش کار کنه. یکی از درسهایی که شیخ راشد به پسر جوانش شیخ محمد، حاکم فعلی دوبی، یاد داد این بود بهش گفت رهبران واقعی جهان اون غولهای خاموشی هستن که به دور از هیاهو و جنجال اقتصاد رو مدیریت میکنن. نه سیاستمدارهایی که دائم بلوا وسرو وصدا درست میکنن. با این دیدگاه حاندان آل مکتوم بوده که در منطقهای که همه چیز سیاسی و بلکه ایدئولوژیکه دوبی غیرسیاسیه و تقریباً با همه کشورها و همه شرکتها کار و تجارت میکنه.
برگردبیم به دهه ۵۰ میلادی. دوبی هنوز یک روستای کوچک بود. شیخ راشد از همون ابتدا و قبل از اینکه امارات کشور بشه به دنبال توسعه شهری دوبی بود. در سال ۱۹۵۹ یعتی ۱۲ سال قبل از اینکه کشور امارات تأسیس بشه به یه سفر اروپایی رفت. به رم، پاریس و لندن رفت و تحت تأثیر پایتحتهای اروپایی قرار گرفت. خصوصاً لندن. در شهر راه میرفت یا از مترو استفاده میکرد و از طراحی شهر و امکانات حمل و نقل شهر لذت میبرد. بعد از اون سفر شیخ راشد یک رویای بزرگ در سر داشت و اون این بود که دوبی رو تبدیل به یک شهر بینالمللی کنه. قصد داشت دبی رو دوباره از نو بسازه. منتها این بار با آهن و سیمان و ومصالح مدرن و شبیه به شهرهای مدرن. چشماندازی که در نظر داشت این بود که شهری داشته باشه که به درآمد نفت نیازی نداشته باشه. بریا همین بهترین و با استعدادترین مهندسین، معماران و کارافراینها رو به دوبی دعوت کرد. از اونجاییکه بزرگترین منبع الهام شیخ راشد لندن بود، تیمی از کارشناسان بریتانییا رو به عنوان مشائران خودش استخدام کرد. رابطهای که با بریتانیاییها داشتن هم بیتأثیر نبود. هنوز کشور نبودن. هنوز زیر حمایت بریتانیا بودن. پسرش شیخ مخمد رو برای کالج فرستاد. خلاصه اینکه رابطه ویژهای با بریتانیا داشتن و دارن.
اولین فرودگاه دوبی
اما رویای شهر بینالمللی شیخ راشد بدون داشتن فرودگاه محقق نمیشد. تاجران دوبی برای پرواز به هند یا ژاپن برای معاملات تجاریشون مجبور بودند به قطر یا بحرین سفر کنند بعد از اونجا سفغر کنن. که این زمان سفر رو طولانی میکرد. برای همین ساخت یک فرودگاه در اولویت کار شیخ راشد قرار دشات. ولی خیلی از سرمایهگذارهای بینالمللی فکر میکردن که شیخ راشد رویابافی میکنه. زیادی قضیه رو جدی گرفته. دوبی و فرودگاه؟ فرودگه یه چیز یر ضرورویه. اصلاً چه لزومی داره یه شهر کوچک با حمعیت ۴۰-۵۰ هزار نفر فرودگاه داشته بشه. برای همین پیدا کردن سرمایهگذار برای این برنامهها خیلی سخت بود. و شاید هم با اون رویه برنامههای شیخ راشد متوقف میموند اما در سال ۱۹۵۸ در امارات نفت کشف شد این کمک بزرکی بود که پول ساخت فرودگاه دوبی تأمین بشه. فرودگاه دوبی در سال ۱۹۶۱ افتتاخ شد.
فرودگاه دوبی ۱۹۶۱
در سال اول افتتاحش هزار پرواز در فرودگاه دوبی به زمین نشستن که میشد روزی سه پرواز. که حلوتر میگیم این سه پرواز در روز که مال شصت سال پیشه بعدها به کجا کشید و چقدر رشد داشته. شیخ راشد داشت تلاش میکرد زندگی مردم دبی را از زندگی بادیه نشینی به شهرنشینی تغییر بده و همزمان این شهر رو تبدیل به یه شهر جهانی کنه. یعنی یهدفعه از بادیه و شتر برسن به خیابون و ماشین. برای جهانی کردن دوبی اون لازم داشت که زیرساختهایی مثل بندر، فرودگاه و کانال رو راه بندازه. چون بندر و فرودگاه یعنی درهای دوبی به روی دنیا.
فرودگاه دوبی در دهه ۱۹۶۰
اکتشاف نفت در امارات
با اکتشاف نفت در سال ۱۹۵۸ شیخ راشد از شرکتهای نفتی دنیا دعوت کرد که به دوبی برن و این باعث شد که تعداد زیادی از کارگران خارجی که عموماً اهل شبه قاره هند بودن وارد شهر کوچک دوبی بشن. اونقدری آدم به دوبی رفتن که تا ۹ سال بعدش جمعیت دوبی ۳ برابر شد. سه برابر شد که تازه رسید به ۱۷۵هزار نفر.
دبی اینجا نیاز داشت یه پروژهای رو انجام بده که توجه جهان رو به خودش جلب کنه. این بود که شیخ راشد در سال ۱۹۷۹ یک آسمانخراش ساحت به اسم برج تجارت جهانی دوبی. البته فقط این ساحتمون نبود. همزمان چند پروژه دیگه هم به بهرهبرداری رسیده بودن. از جمله بندر جبل علی. شیخ محمد حاکم فعلی دوبی میگه وقتیکه پدرم داشت بندر جبل علی رو میساخت وسط اجرای پروژه تصمیم گرفت چند اسکله دیگه هم به بندر اضافه کنه. این سرمایهگذاری زیادی بود. میگه دیگه خود تاجرها اومدن به من گفتن که تو رو خدا تو برو از شیخ بخواه که منصرف بشه. ما به اینهمه اسکله نیاز نداریم. این کار دور ریختن پوله. میگه وقتیکه من به پدرم گفتم جواب داد که ما یه ثروت رو به تمومی دارم به اسم نفت، تا دیر نشده باید ازش استفاده کنیم. این اسکلهها شاید الان لازم نباشن ولی در آینده لازم میشن. شیخ محمد در کتابش نوشته که در همون زمان افتتاح این پروژه تمام اسکلهها با تمام جرثقیلهاش داشت استفاده میشد.
همان زمان در ایران!
این پروژهها، یعنی پروژه ساختمون تجارت جهانی دوبی و بندر جبل علی اونقدر مهم بودن که ملکه الیزابت دوم به امارات رفت تا این پروژهها رو افتتاح کنه. شاید هم اماراتیها میتونستن خودشون افتتاح کنن و بگن ما یک کار ملی انجام دادیم خودمون هم افتتاح میکنیم. اما گذاشتن وقتی که ملکه الیزابت دوم میاد اونجا رو افتتاخ کنن. چرا؟ چون در اینصورت همه دنیا متوجه میشن که اتفاقات بزرگی در دوبی داره میافته. این پروژه نقطه عطف دیگهای برای دوبی بود و باعث شد که واردات به دوبی در عرض ده سال، بیست برابر بشه. افتتاح برج تجارت جهانی و بندر جبل علی میدونید کی بود؟ ۷ اسفند ۱۳۵۷٫ دو هفته بود که در ایران انقلاب شده بود. در همسایگی شمالی امارات یعنی در ایران عزیز ما اتفاقات بزرگی در حال وقوع بود. حکومت ایران به دست کسانی افتاد که علاقهای به اقتصاد نشون نمیدادن و میخواستن چیزی که بهش میگفتن اقتصاد اسلامی رو در کشور پیاده کنن. ابران داشت مسیری رو شروع میکرد که کم کم منجر به انزواش از دنیا شد.
ساختمان برج تجارت جهانی دوبی ۱۹۷۹
درست در همون موقع دوبی عزمش رو جزم کرده بود که تبدیل به یک مرکز تجارت جهانی بشه. برای همین هم ساختمان تجارت جهانی رو ساحته بودن. احتمالاً عکسهای دبی ۵۰ سال پیش رو دیدیید. اکر ندیدید حتماً گوگل کنید و ببینید. دوبی یک شهر کوچک و معمولی و بدون برج و آمانحراش بود این ساحتمون ۳۹ طبقهای یک جهش بزرک براش به حساب میاومد. شرکتهای بینالمللی میتونستن در این ساحتمون دفتر بزنن. این برج حرکت بزرگی برای دبی بود اما این ساختمون برای جهان چیز خیرهکنندهای نبود. همون موقع در جهان کلی ساحتمون صد طبقه وجود داشت. این که چیزی نبود. حتی بعضی از رسانههای جهانی اون موقع این کارها رو به تمسخر میگرفتن. میگفتن حالا دوبی هم میخوادوار بازی بزرگان بشه مثلاً. باشه تو هم بازی. اما شیخ راشد مطمئن بود که بالاخره این شهر توسط جامعه جهانی جدی گرفته میشه. گرچه خودش هیجوفت نتونست این رویا رو محقق شده ببینه. چون در سال ۱۹۹۰ درسن ۷۸ سالگی از دنیا رفت. اما اون موفق شد پایههای شهری که رویاش رو داشت رو بریزه.
ملکه الیزابت دوم در دوبی
مرگ شیخ راشد و به قدرت رسیدن فرزندانش
بعد از مرگ شیخ راشد کارها توسط پسرهاش که جانشینش شدن ادامه پیدا کرد. شیخ مکتوم بن راشد آل مکتوم از سال ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۶ حاکم دوبی بود. یعنی ۱۶ سال حاکم دوبی بود. اما ناگهان به دلیل سکته قلبی از دنیا رفت و بعد از اون ولیعهدش که برادرش بود شیخ محمد بن راشد ال مکتوم حاکم دوبی شد. شیخ محمد پسر سوم شیخ راشده. شیخ محمد از سال ۲۰۰۶ حاکم دوبی هست اما از اول جوونیاش از زمان پدرش و بعد برادرش درگیر توسعه دوبی بوده. خصوصاً درگیر بزرگترین پروژههای دوبی بوده به حاطر همین نقش اون رو در توسعه دوبی خیلی زیاد میدونن. شیخ محمد هم مثل پدرش دنبال تبدیل دوبی به یک شهر مدرن و بینالمللی بود. منبع الهامش Daniel Burnham معمار امریکایی بود. برنهام کسی که شهر شیکاکو ی امریکا رو در سال ۱۹۰۹طراحی کرد.
برنهم اعتقاد داشت که معماری باید بزرگ باشه. میگفت اگر میخواهید تأثیرگذار باشید معماری کوچک و متوسط شما رو به جایی نمیبره. شیخ محمد هم این رویکرد رو انتحاب کرد و تصمیم گرفت که دوبی رو شهر بزرگترینها و بلندترینها کنه. در سال ۲۰۰۰ اون برجهای دوقلوی امارات رو افتتاح کرد که در اون زمان از تمام برجهای اروپا بلندتربودن. در سال ۲۰۱۰ هم ساحت برح الخلیفه تمام شد. بلندترین آسمانحراش دنیا. خود شیخ مخمد ادم عملیاتی ای هست و خیلی از اوقاتش رو در سایت پروژهها میگذرونه. اون یک مرسدس بنز کلاس جی سفیدرنگ داره که شماره پلاکش هست دوبی ۱٫ بیشتر اوقات شیخ محمد در طول روز سوار بر همین ماشین شاسی بلند و عملیاتی داره در شهر میگرده و به پروژهها سر میزنه. و همین پلاک هم ماموریت اون رو میگه. یعنی هم خودش فرد شماره یک دوبی هست و هم میخواد دوبی رو شهر شماره یک کنه.
فرودگاه دوبی دهه ۱۹۶۰ میلادی
خود شیخ محمد از دهه هفتاد میلادی در توسعه فرودگاه دوبی بطور مستقیم درگیربود. در سال ۱۹۸۵ هم هواپیمایی امارات رو تأسیس کرد و همین ایرلاین باعث شد پای توریستها و کارافریننها و سرمایهگذارهای زیادی به این شهر باز بشه. در سال ۲۰۰۲ شیح محمد به خارجیها اجازه داد که در دوبی ملک بخرند. و این باعث شد که خیلی زود این شهر تبدیل به یکی از بزرگترین بازارهای املاک و مستغلات جهان تبدیل بشه. میلیاردرهای جهان از فرصت استفاده کردن که در شهری که قوانین مالیاتی سهلگیرانهای داره مک بخرند. دوبی تبدیل به یک سایت ساحت و ساز بزرگ شد.
دوبی رو پول نفت ساخته؟
خیلیها فکر میکنن که دوبی رو پول نفت ساخته. میگن امارات پول نفت روزده به زخم دوبی و یه شهر خوشگل درست کرده. در حالیکه امارت دوبی در مقایسه با سایر شیخ نشینها و سایر کشورهای حوزه خلیح فارس نفت چندانی نداره. مثلاً ابوظبی ده برابر نفتش بیشتر از دوبی هست. وقتیکه شیخ محمد حاکم دوبی شد یک پیام اخطار برای مقامات دوبی فرستاد. اخطار جدی که ما در وضعیت مرگ و زندگی هستیم. نفت دوبی تمام خواهد شد. باید کسب و کارها رو متنوع کنیم.
شیح محمد یک هدف بلندپروازانه دیگه هم داشت. اینکه دوبی رو تبدیل به یک مرکز مالی در اندازه لندن نیویورک و توکیو و شانگهای کنه. برای همین مرکز مالی دبی تأسیس شد. که یک مرکز اقتصادی ویژه به اندازه ۱۱۰ هکتاره با قوانینی متفاوت از بقیه دوبی. شبیه به واتیکان که داخل رم هست ولی قوانینش متفاوته. برای همین خیلی زود بانکهای بزرگ دنیا مثل Citibank , HSBC به اونجا رفتن.
تبعات منفی رشد سریع دوبی
رشد سریع شهر دبی تبعات منفی زیادی هم داشته. ۹۵ درصد از جمعیت دوبی رو خارجیها تشکیل میدن. و این فرهنک شهر رو به شدت تحت تأثیر قرار میده. اینکه ۵درصد افراد بومی باشن و بقیه خارجی یه پدیده خاص دوبی هست. شهرهای جهانی و چند فرهنگه مثل لندن یا نیویورک هم خارجی زیاد دارن اما جمعست غالب با افراد بومیه. دبی اینطور نیست. دبی ساکنان ثابت و ساکنان قدیمی نداره. همه مهمان هستن. فرهنک و دین اینها باهم خیلی فرق داره و مشکلاتی رو ایجاد میکنه. موضوع بعدی محیط زیست هست که باعث انتقادات زیادی به دوبی میشه که برق زیادی در اونحا مصرف میشه. یا آب زیادی مصرف میشه. آبی که اون زمینهای گلف یا باغها رو باهاش ابیاری میکنن یا آب خوراکی دو میلیون نفر از کجا میاد. این انتقادات هم هس اما حکومت دوبی میکه برنامه خهای زیادی داره که دوبی رو یک شهر پایدار از نظر زیست محیطی کنه. اینجاها رو فقط خواستمام پیتریوار بگم و رد شم که بعد به مضوع مهمتری برسیم.
شیخ محمد بن راشد آل مکتوم، کتابها و تجربیاتش
گفتم که پیشرفت سریع دوبی توسط شیخ راشد بن سعید آل مکتوم پایه گداری شد. اما نقش پسرش شیخ محمد بن راشد آل مکتوم که الان حاکم دوبی هست هم خیلی پررنگه. چون اون هم در زمان پدرش و هم در زمان برادرش در پیشرفت دوبی نقش فعال داشته. وقتیکه کشور امارات تأسیس شد شیخ محمد ۲۲ سالش بود و از همون موقع سمت وزیر دفاع امارات رو داشته و الان هم داره. اینها با معیارهای دموکراتیک همخونی ندارهها. اینکه به واسطه موقعیت پدر که حاکم دوبی بوده در ۲۲ سالگی وزیردفاع بشه، اینکه یه نفری بیشتر از سی سال در یک سمت بالا بمونه. اینها نشونههای یک حکومت استبدادیه. نمیخواهیم بگیم همه چیز دوبی عالیه. نه. داریم میبینیم دوبی چطوری اینطری شده. به قول معروف چیتو ایتو شده. با همه اینکه روش اداره امارات سیستم دموکراتیکی نداره اما از خوش شانسی اماراتیها عملکرد این خانواده برای کشورشون درخشان بوده. شیخ محمد از جوانی درگیر توسعه دوبی بود. مسئول فرودگاه بوده و مسئولیتهای دیگهای در دوبی داشته. بعد از اینکه خودش حاکم دوبی شد هم باعث تحول دوبی بوده. برای همین خیلیها شیخ محمد بن راشد آل مکتوم رو تحسین کردهاند. در مورد شیخ محمد چندین کتاب نوشته شده. خودش هم چند کتاب نوشته که در اون اندیشهها و سبک رهبری خودش رو تشریح کرده و در مورد جزییات کارها و همینطور خاطراتش توضیح داده. این کتابها برای کشورهایی که میخوان تغییر کنن، توسعه پیدا کنن و همینطور برای ادمهایی که میخواین تغیر رو مدیریت کنن میتونه کمک خوبی باشه.
فرودگاه دوبی امروز یکی از شلوغترین فرودگاههای جهان است.
خاندان آل مکتوم دوبی رو شهر «ترینها» کردن. از برج الخلیفه که بلندترین ساحتمان جهانه. تا شرکت هواپیمایی امارات و فرودگاه عظیم دوبی که رکورد دار هستن. و یا پیست اسکی بزرگ دوبی که یک پیست اسکی مصنوعیه، یا جزیرههای مصنوعی نخل یا موزه اینده یا عمیقترین استخر جهان که میشه توش غواصی کرد و به عمق ۶۰ متری اب رفت و غیره و غیره. من اینها رو لیست نمیکنم. ولی فقط من باب اینکه با نوع تفکر و سبک مدیریتی و رهبری این آدم آشنا بشیم در مورد چند تا از مهمترین پروژههای دوبی صحبت میکنم. مرجع من کتابهایی هست که خود شیخ محمد نوشته و یا در موردش نوشتن. نسحه فارسی کتابها در ایرن هم منتشر شدن. البته این رو هم بگم ما داریم راجع به نقش این فرد در توسعه شهر دوبی حرف میزنیم که یک نقش درخشانه. اینکه واکنش این فرد بعنوان یک سیاستمدار راجع به فلان موضوع سیاسی چی بوده، یا مسائل خانوادگیش چطوره یا مضوعات دیگه رو توی این اپیزود کاری بهش نداریم. داریم راحع به توسعه دوبی حرف میزنیم. موضوع دیگه اینه که خیلی از این کارها حتماً ایدههای مشاورها و تیم شیخ محمد بوده. اما مهم نیست. ما نمیخوایهم بگیم که این فرد یک تنه همه کارها رو کرده. اصلاً همچین چیزی که نشدنیه. سوپرمن که نیست یک تنه همه کارهارو کرده باشه. اصلاً یکی از اصلیترین هنرهای یک رهبر یا یک سیاستمدار به اینه که تیم قوی رو دور و بر خودش بچینه. شاید خیلی از ایدهها از طرف تیم شیخ محمد میاد ئلی این پای شیخ محمئ نوشته میشه. چون کسی که بهترین تیم رو دور خودش میچینه اون برنده است. اصلاً اینکه شما بتونی بهترینها رو انتحاب کنی. فقط دور وبریهای خودت رو نبینی. بهترینهای دنیا رو انتحاب کنی. اینکه هو شخصیت قوی ی داشته باشی و هم منعطف باشی که بتونی با ادمهی درجه یک کنار بیای و اونها رو رهبری کنی خودش نشون میده که چقدر اون فرد توانمنده. این هم یه نکته. حالا الان چند تا از تجربیاتی که شیخ محمد ابن راشد آل مکتوم در کتابهاش در موئردش گفته رو با هم مرور میکنیم.
فرودگاه دوبی، بزرگترین در دنیا
موضوع اول فرودگاه دوبی و هواپیمایی امارات هست. ماجرایی که نشون میده رقابت از نظر شیخ محمد یک عنصر کلیدی برای موفقیت هست. داستان برمیگرده به سال ۱۹۸۵٫ فرودگاه دبی با الگو گرفتن از فرودگاه سنگاپور ساخته شده. از همون اول قرار بوده که این فرودگاه محل سوختکیری پروازهای طولانی بین شرق و غرب بشه. قرار بود که فرودگاه مرحله به مرحله توسعه پیدا کنه. طبق سیاست کلی کشور امارت که این بوده که با همه کشورها تجارت میکنیم آسمانشون هم برای همه کشورها باز بوده. سیاست آسمان باز. در سال ۱۹۸۵ ۷۰درصد از پروازهای فرودگاه دوبی در دست هواپیمایی گلف ایر بود. این ایرلاین متعلق به ۴ کشور خاشیه حلیج فارس بود ولی هابش یا در واقع مرکزش خود فرودگاه دوبی بود. این ایرلاین با توجه به اینکه ۷۰درصد پروازهای دوبی در دستش بود دنبال بیشتر کردن سهمش بود. برای همین به دولت دوبی ضرب الاجل چند هفتهای داد که یا سیاست آسمان باز رو تموم میکنید یا اینکه ما پروازهامون رو کاهش میکنیم. خب گلف ایر با توجه به اینکه بیشتر پروازهای فرودگاه رو داشت فکر میکرد که دست برنده رو داره و خواستهاش قبول میشه. اما در کمال تعجب این تهدید نه تنها باعث شد که گلف ایر موقعیت خودش رو از دست بده بلکه باعث یک تحول بزرگ در کشور امارات شد. شیخ محمد میگه که ما درخواست آنها را به یک دلیل ساده رد کردیم: ما به رقابت اعتقاد داریم و نه حمایت گرایی، چون سالمترین راه برای کشور ما رقابت هست. برای همین ما دو هواپیما از کشور پاکستان اجاره کردیم و یک هواپیمایی ساختیم. هواپیمای ای که اسمش شد امارات. شیخ محمدsir Maurice Flanagan بریتانیایی که قبلاً از مدیران بریتیش ایرویز بود رو به خدمت گرفت که هواپیمایی امارات رو درست کنه. بعد هم فقط ده میلیون دلار اختصاص دادن تا چند هواپیما اجاره کنند. چند ماه بعد اولین پرواز هواپیمایی امارات در کراچی پاکستان به زمین نشست. این شروع متواضعانه هواپیمایی ای بود که در عرض چند سال تبدیل به یکی از بزگترین و معتبرترین هواپیماییهای جهان شد. جالب اینجاست که بعداً مشاوران شیخ محمد بهش گفتند که حالا که ایرلاین خودمون رو داریم سیاست آسمان باز رو برداریم که همه سهم بازار مال امارات بشه. جواب شیخ محمد باز همون بود. نه. هواپیمایی امارات هم باید در کنار بقیه رقابت کنه. شیخ محمد در کتابش میگه درسی که این ماجرا داره اینه که رقابت همیشه شما را قویتر و بهتر میکند. فقط آدمهای ضعیف از رقابت میترسند. ما تونستیم موقعیتمون رو بهتر کنیم چون به رقابت اعتقاد داریم. با توسعه هواپیمایی امارات فرودگاه دوبی هم رشد کرد و بزرگ شد. در سال ۲۰۱۴ فرودگاه دوبی از فرودگاه هیتروی لندن هم پیشی گرفت و فرودگاهی شد که بیشترین جابجایی در دنیا در اون اتفاق میافته. البته این امار سال به سال تغییر میکنه. شاید امسال یه فرودگاه دیگهای اول باشه. به هرحال چیزی که میخواهیم بگیم اینه که جایگاهش رو روسونده به صدر. تازه در کنار فرودگاه دبی و در کنار هواپیمایی امارات دهها شرکت جانبی دیگه هم رشد کردند. شغل ایجاد کردن. شرکتهای تدارکات غذای مسافرها. شرکتهای خدمات فرودگاهی. و فروشگاههای بزرگ دیوتی فری فرودگاهها. که هر کدوم از اینها شرکتهای موفق و بزرگی شدن. تبدیل شدن به یک رفرنس جهانی در کار خودشون.
فرودگاه دوبی یکی از لوکسترین فرودگاههای دنیاست
دیدگاه شیح محمد راجع به دوبی ساده است. میگه ما باید در هر کاری که انجام میدیم بهترین باشیم. رتبه اول رو باید داشته باشیم. در یه مصاحبهای که با خبرنگار سی بیاس داشت گفته بود من میخوام کشورم نه در منطقه که در جهان اول باشه. بهترین در همه چیز. تحصیلات عالی، سلامتی و مسکن. من میخوام ملت من بالاترین استاندارد زندگی رو داشته باشند.
برج خلیفه، بزرگترین در دنیا
حالا میخوام ماجرای دوم رو تعریف کنم. داستان ساخت برج الخلیفه که الان بلندترین ساحتمان جهان هست. شیخ محمدبن راشد آل مکتوم در کتابش به اسم جرقههای افکار تعریف میکنه که اولین باری که نقشههای پروژه رو دریافت کردم مربوط به یک برج ۸۰ طبقه بود. تیم سازنده میگفتن میخواهیم بهترین برح دوبی رو بسازیم. شیخ محمد میگه در جلسه اول اصلاً اظهار نظری نکردم. بنابراین تیم پروژه میدانست که باید بهتر عمل کنه. یک ماه وقت داشتن که در طرحشون بازبینی کنن. بعد از یک ماه با طرح جدید برگشتن. اما هنوز بهترین نبود. بهشون گفتم: “من بلندترین ساختمانی را که بشر تا به حال ساخته است، در این نقطه میخواهم. ما میخواهیم
بزرگترین و بهترین ساختمون باشد با بهترین باغها وبهترین فوارهها. بهترین هتلها، بهترین و بزرگترین بازارچهها. ما میخواهیم بزرگترین محله را بسازیم که تا به حال برای بشر شناخته شده است. ». خلاصه کنم چند بار رفت و برگشت وسواس گونه که باشه این خوبه ولی برید بررسی کنید تعداد طبقاتش رو بیشتر کنید. در نهایت این ساختمون ۱۶۳ طبقهای در سال ۲۰۱۰ افتتاح شد و نه تنها بلندترین ساحتمون جهانه بلکه یکی از لوکسترین محلههای مسکونی جهانه که هزاران نفر در اون زندگی میکنن.
برج خلیفه بلندترین ساحتمان دنیا
ساختن برج خلیفه به یک نقطه عطف کلیدی برای دوبی تبدیل شد. جایی شد که توریستهایی که به دوبی میرن دوست دارن که به اونجا برن. بعد هم چقدر برنامه در اونجا اجرا میکنن که مدام این ساحتمون و این شهر به روی زبونها بیاد. چترباز از بالای ساختمون میپره. کنسرت برگزار میکنن. اینفلوئنسرها اونجا میرن فیلم میگیرن و خلاصه باعث میشه که میلیونها توریست به دوبی برن.
شیخ محمد میگه که مقامات خارجی و رسانهها گاهی از ما میپرسند که چرا بلندترین را انتخاب کردیم؟ ما بیشتر از ۱٫۵ میلیارد دلار روی این پروژه خرج کردیم. آنها نمیدانند آیا دبی از ساخت برجی با این هزینه سود برده است؟ معلومه که بیشتر از هزینهاش درآمد داشتیم. ضمن اینکه ساختن بلندترین برج روی زمین یک دستاورد ملی و تاریخیه. این برج سمبل کشور ماست. نماد غرورماست. هم برای ما مردم امارات و هم برای اعراب. میبینید اینطوریهها که یک کشور کوچک داعیه رهبری و نمایندگی کل اعراب رو پیدا میکنه.
شیخ محمد میگه که مهم نیست که کار رو با قدمهای کوچک انجام بدید. مهم اینه که وقتیکه کار به اتمام رسید بزرگ و عالی باشید.
جزیره مصنوعی نخل جمیرا
بخش املاک و مستغلات یکی از زمینههای تجاری پررونق دوبی هست. در دهه ۱۹۹۰ میلادی اینقدر این بخش رشد داشت که خط ساحلی دوبی تمام شد. در بیشتر مناطق ساحلی برج و هتل ساخته بودن. برای خیلیها این یعنی تموم شدن بازار. دیگه کجا میخواستن برح بسازن؟ اما شیخ محمد و دفترش که بهش میگن دفتر استراتژیک به دنبال گسترش ساحل بودن. دنبال این بودن که ساحل درست کنن. یعنی حای اینکه بگن خب دیگه تموم شد دیگه، بپذیریم. اینها میگفتن نه ساحل اضافه کنیم. یکی از پیمانکارهای بزرگ به اسم سلطان بین سولایم پیشنها ساخت محمع الجزایر ماسهای رو داد. اینطوری که ماسه رو از کف دریا استحراج کنن و به نزدیکی ساحل دوبی بیان و اونجا جزیره مصنوعی بسازن. سلطان یه طرحی رو داد از ساخت بزرگترین جزیره مصنوعی جهان که بعداً همون طرخ تبدیل شد به پروژه نحل. این طرح جسورانه رو به شیخ محمد ارائه کرد و بعدش شیخ محمد بهش گفت بسیار خب. سلطان تعجب کرد و ساکت شد. شیخ محمد کفت متوحه منظورم شدی کفت نه. شبخ مخمد گفت. منظورم اینه که کار رو شروع کنیم. ایده رو روی هوا زد. گرچه که روی طرح مطالعات بیشتری انجام دادن. از جمله اینکه به پیشنهاد خود شیخ محمد به جای اینکه یک جزیره دابرهای شکل ساده بسازن اون رو شبیه به نخل در بیارن که نمادی از امارات هست.
نخل جمیرا
شیخ محمد میگه جزیره نخل جمیرا که از فضا میشه اون رو دید نمادی از جاه طلبی وبلندپروازی ماست، سمبل مثبت بودن و ظرفیت ما برای کارهای بزرگه.
پیش بینی شیخ محمد از بهار عربی
شیخ محمد در بخشی از کتابش خاطرهای میگه از مجمع استراتژی عرب در سال ۲۰۰۴٫ یعنی قبل از شروع بهار عربی. میگه به رهبران عرب شفاف و باصدای رسا گفتم. اگر در کشرهاتون اصلاحات ریشهای انجام ندید. تغییراتی انجام ندید که مردم نتیجهاش رو لمس کنن. مردم دیگه کارب بهتون ندارند و تاریخ شما رو به سختی قضاوت خواهد کرد. بهشون اصرار کردم که رویه تون رو تغییر بدید، من غیب را پیشبینی نمیکردم، فقط خدا میداند که آینده چه چیزی در انتظارمه. من فقط با توجه به درسهای تاریخی داشتم آینده رو میدیدیم. برای هر عملی یه عکس العملی وجود دارد. هر حادثهای یه عواقبی دارد. یادمه وقتیکه بعضی از رهبران عربی رو دیدم صریحاً بهشون گفتم که چه اتفاقی ممکنه پیش بیاد. بعضی از اونها عصبانی شدند و گفتند همچین چیزی نیست. اینهایی که میگی در گزارشاتی که میگیرم نیستن. بهشون گفتم «مشکل شما در همین گزارشهای شماست. من صادقانه دارم میگم. هیچ انگیزه دیگهای جز خیر مردم عرب ندارم. به بعضی از رهبران عربی گفتم شما خودتون زمانی انقلاب کردید و حالا نوبت خودتوئه که به تغییری که مردمتون میخوان تن بدید. مردم دنبال یک زندگی عادی با عزت هستند و شما باید هر چه توان دارید براشون انجام بدید. اما در آخر هم اونها کاری نکردن. اونها فکر میکردند که مردمشان همیشه بهشون باور دارن. شما میتوانید به مردم خودتون دروغ بگویید، برای یک سال یا شاید برای دوسال، اما مطمئناً نه برای همیشه. بزرگترین مشکل این بود که آنها خودشون دروغ هاشون رو باور کرده بودند. دچار توهم بودند که همه چیز عالیه.
اما بعد از رشد شبکههای اجتماعی خیلی از حقایق برای مردم عرب برملا شد و صبرمردم هم لبریز شد. انفجار قریب الوقوع بود.
البته من در جایگاهی نیستم که کشورها یا دولتهای دیگه رو قضاوت کنم. من برای همه آرزوی صلح و ارامش میکنم. مردم دولتهایی رو میخوان که براشون مراقبتهای بهداشتی، آموزش، مسکن و عدالت تأمین بکنه. یک رهبر واقعی به مردمش خدمت میکند، در راستای منافع آنها عمل میکند، برای شادی آنها کار میکند. اما تا زمانیکه همه دولتها اینطور رفتار نکنند در دنیا بحران و نا آرامی وجود خواهد داشت.
نظام فکری شیخ محمد
صحبتهای شیخ محمد خیلی شبیه به مربیهای موفقیت و مارکتینک به نظر میاد. اینظوری که میگن هیچ غیر ممکنی وجود نداره. مثلاً میگه کلمه غیر ممکن رو اونهایی ساختن که از اینکه رویاهای بزرگ داشته باشن میترسن. رویاهای بزرگ داشته باش. و توصیهها و نقل قولهای این مدلی که یه مقدار زیادی مثبت به نظر میاد. اما اگه به نتیجه عملکرد این آدم و تیمش نگاه کنید میبینید که این آدم قاعدتاً هم باید همچین نگاه باز و مثبتی به دنیا داشته باشه که چنین عملکردی داشته. عملکرد اونها خیلی از کلیشههایی که راجع به عربها وحود داره رو زیر سؤال برده. مثلاً اینکه عربها کار نمیکنن. فقط از پول نفت میخورن و غیره. برعکس روش شیخ محمد کار بیشتر و مثرتره. میگه اگه کار امروزت رو به فردا موکول نکنی همین امروز تموم کنی. فردا وقت داری کارهای بیشتری انجام بدی و بیشتر پیشرفت کنی.
شیخ محمد میگه. فقط به این دلیل که دبی کوچک بود، به این معنی نبود که ما هم باید کوچک فکر میکردیم. به ما گفته بودن که توسعه صنعت گردشگری در کویر داغ دوبی غیرممکنه. کی میاد به دوبی؟ الان هر سال بیشتر از ۱۰ میلیون توریست به دوبی میاد. به ما گفتن که ساخت برج در دریا غیرممکنه امروز ما بزرگترین جزیره ساخت بشر در جهان را داریم. به ما گفتند که منطقه ما پرتنشه و بنابراین تجارت ما نمیتونه رونق بگیرد. امروز ما برای اقتصادهای بزرگ دنیا بزرگترین شریک تجاری هستیم. من هیچ سرنخی ندارم که چه کسی کلمه “غیرممکن” را اختراع کرده، اما هر کی بوده کسی بوده که دنبال یک زندگی آسان بوده.
شیخ محمدبن راشد آل مکتوم و خودروی عملیاتی معروفش
بدون شک شیخ محمد آدم بلند پروازیه، آدم ریسکپذیریه و درعین حال آدم عمل گرایی هم هست. فقط ادعا نمیکنه. بیگدار هم به آب نمیزنه. یک پروژه محیرالغقول، یه پروژه جنجالی تعریف میکنه، توجهها رو به خودش و به دوبی جلب میکنه و بعد پروژه رو اجرا میکنه. پروژه رو تموم میکنه. نمیذاره ۵ سال، ده سال، سی سال تکمیلش طول بکشه. برج الخلیفه رو کمتر از ۴ ساله ساختن. متروی دوبی رو ۴ ساله ساختن. و این خوشنامی که به وعده هامون عمل میکنیم رو بخشی از برند دوبی کردن. در کتاب مدیریت و رهبری به سبک شیخ محمد یک نقل قولی از خود شیخ محمد اومده که میگه یه روز یک تاجر عربستانی به من گفت وقتیکه ما شنیدیم شما میخواهید نخل جمیرا رو بسازید یا وقتیکه گفتید فرودگاه دوبی رو از هیتروی لندن هم شلوغتر میکنید ما گفتیم. مگه میشه. حتماً اینها دیوانه شدن. اما بعد دیدیم انجام دادید. الان وقتیکه میشنویم میخواهید یه کاری بکنید دیگه میدونیم کار رو انجام میدید. قبلاً توی این اپیزود گفتم که وقتی ساحل دوبی اشباع شد و ساحل خالی باقی نموند اونها با پروژههای نخل و حزیرههای مصنوعی ساحل درست کردن. و الان که مرکز دوبی پر از آسمانحراش شده هم از گوشه و کنار صحبت ازیک طرح جدید ی میشه به اسم دایره دوبی که یه شهر دایره شکل رو در ارتفاع بسازن. البته یک طرحه و باید دید این طرح بلندپروازانه اجرایی میشه یا نه.
میدونم که خیلیها میگن که حالا چه اهمیتی داره که یه ساحتمون دیگه بسازه. اصلاً صد تا ساحتمون بسازن اینها همهاش تجدده. تمدن چیزی دیگریه و از این حرفها. هدف دوبی از این کارها اینه که توجه جهان رو به خودش حلب کنه. اسم دوبی رو با کارهای بزرگ بر سر زبونها بیاره. میلیاردرها و سرمایهگذارهای دنیا به این شهر برن و در نهایت سرمایه وارد این شهر بشه. شک نکنید که این توانایی بزرگیه و کار قابل تحسینه. امارات متحده عربی از نظر شاحصهای توسعهای یک کشور توسعه یافته به حساب میاد و بخش بزرگی از این مسأله مرهون شهر دوبی هست. با اینکه گفتم دوبی نفت چندانی نداره. بیشتر نفت در ابوظبیه اما دوبی باعث شده که امارات یک کشور توسعه یافته بشه. دوبی ای که توسط محمد ابن رادش آل مکتوم اداره میشه. که ثابت کرده آدم تواناییه. توانایی یک سیاستمدار به همینه که برای مردمش امنیت ایجاد کنه، برای مردمش ثروت خلق کنه.
سخن آخر
خب اپیزود رو تموم کنم. امیدوارم که این اپیزود براتون سودمند بوده باشه. مرسی که گوش کردید. خیلی ممنون میشم که اپیزودها رو به دوستاتون معرفی کنید در شبکههای اجتماعی هم به اشتراک بذارید. اگه یه اپیزودی براتون حرف تازهای داشت بذارید ادمهای بیشتری اون مطلب رو بدونن. اگه فکر میکنید که کاری که در پادکست میکنیم ارزشمنده و دوست دارید حمایت کنید این بهترین راه حمایته. مرسی ازتون. ممنونم از ساسان موسوی که تدوین این اپیزود رو انجام داد. متشکرم از اژانس کدوب که سئوی وبسایت پادکست داکس رو انجام میده و ممنون از آوا افتخاری اینستاگرام پادکست داکس. تا کنجکاوی بعدی و یه اپیزود جدید خداحافظ.